**▀** خاطـــرات زیبا و شنیدنی از علامه طباطبایی(ره)**▀**

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
70860521589586162637.gif

« علامه طباطبایی در یادها و خاطره‌ها »
0253234202425377239199130213102966949232.jpg


دستی كه دستم را گرفته بود!
مرحوم علامه طباطبایی در نوشته‌ای کوتاه از زندگی خویش چنین می‌نویسد:

«البته هر کس حسب حال خود را در زندگی دارد، خوشی و تلخی و زشت و زیبایی‌هایی دیده و خاطره‌هایی دارد.

من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی و غربت، با مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاری‌های دیگر گذرانده‌ام، در مسیر زندگی با فراز و نشیب‌های گوناگون روبه‌رو شده، در محیط‌های رنگارنگ قرار گرفته‌ام ولی پیوسته حس می‌کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می‌دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع مرا بیرون کشیده و به سوی مقصد هدایتم می‌کند».


 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
99456637347809932636.gif

توحید حقیقی

حجة الاسلام ممدوحی نقل می‌كند:

مرحوم علامه طباطبائی جلساتی داشتند كه گاهی در منزل خودشان و گاهی در خانه بعضی شاگردانشان تشكیل می‌‌شد. یك بار كه در اواخر عمرشان قرار بود برای حضور در یكی از جلسات، شبانه از كوچه پس كوچه‌های تاریك شهر قم عبور كنند، با وجود ارتعاشی كه در بدن داشتند و راه ناهموارِ منزلی كه آن شب قرار بود آنجا بروند و تاریكی كوچه‌ها، سبب شد كه یكی از اطرافیان عرض كرد: «احتمال دارد ـ خدا نكرده ـ با این وضع، به زمین بخورید. می‌شود جلسه این هفته را مثلاً در خانه خود حضرتعالی بر پا كرد تا اذیت نشوید.»

حضرت علامه فرمودند: مگر ما در روز به وسیله نور خورشید خود را نگه می‌داریم و مگر نور خورشید باعث می‌شود زمین نخوریم ؟! قُلْ مَنْ یَكْلَؤُكُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ ... (انبیا/42) ؛ بگو: چه كسی شما را در شب و روز از (مجازات) خدای رحمان حفظ می‌كند؟!
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
52698490150392491016.gif

وقتی كه عاشق درس شدم!
19216129144462112501281242331711842429958110.jpg


علامه در اوائل تحصیل هیچ علاقه‌ای به تحصیل نداشته است و در این زمینه می‌گوید: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به تحصیل نداشتم. از این روی هر چه می‌خواندم، نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم.

پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود، یک نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل، هرگز نسبت به تعلم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
49281647014522872535.gif


جادویی برای دنیا و آخرت!
علامه می‌گوید:

«یک روز در نجف اشرف در مدرسه ایستاده بودم که مرحوم آیت‌الله سید علی آقای قاضی داشت از آنجا عبور می‌کرد.

ایشان وقتی به من رسیدند، دستشان را برشانه‌ام گذاشتند و گفتند:

فرزندم، آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان؛ دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
94102142247682791383.gif


من مشكل را یافته بودم، پس دست به كار شدم!
نقل است از علامه كه «هنگامی كه از تبریز به قم آمدم، مطالعه‌ای درنیازهای جامعه اسلامی و مطالعه‌ای در وضع حوزه قم كردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم كه این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل‌ترین متن اسلامی و عظیم‌ترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند.

ازسوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود، نیاز شدیدی به بحث‌های عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فكری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید.

از این رو وظیفه شرعی خود دانستم كه به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری كوشش نمایم».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
59143053973176981690.gif


افطار با بوسه!
211692886452516620511319212510216415015978.jpg


«علامه طباطبایی در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت فاطمه معصومه افطار می‌کرد یعنی هنگام غروب، پیاده به حرم مطهر مشرف می‌شد و پس از بوسیدن ضریح، به خانه می‌رفت و افطار می‌کرد. این ویژگی اوست که مرا شیفته ایشان نموده است».

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
27977874123952778557.gif


اینها رفقای منند!
علامه همواره نسبت به احترام به دیگران تاكید داشت و مخصوصا با شاگردان خود بسیار با محبت رفتار می‌كرد.

یکی از فرزندان ایشان در این باره نقل می‌كند: «روزی ایشان در منزل نبودند. وقتی آمدند من عرض کردم یکی از شاگردان شما آمده بود و با شما کاری داشت». ایشان فرمود: «بگویید یکی از رفقا؛ اینها رفیقان من هستند».

فرزند ارشد ایشان نیز می‌گوید: «مرحوم علامه اگر با کسی معاشرت یا مسافرت می‌کرد و ماه‌ها این معاشرت یا مسافرت به طول می‌انجامید، او نمی‌فهمید که علامه چه چیزی بلد است و چگونه عالمی است. هیچ‌وقت زبان باز نمی‌کرد که چیزی بگوید مگر اینکه چیزی از او می‌پرسیدند».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
06931885989742335749.gif


مردی كه پُز نمی‌داد!
دختر ایشان می‌گوید: «گاهی ابتکارات مهم علمی و فلسفی خویش را به گونه‌ای ساده بیان می‌کرد که می‌پنداشتیم این مطلب در تمام کتب وجود دارد ولی پس از مراجعه، معلوم می‌شد فقط کشف و ابتکار خودشان بوده است. او هرگز نمی‌گفت برای این مطلب، چنین و چنان زحمت کشیدم یا این ابتکار من است.

قاموسی كه "من" نداشت!
یکی از شاگردان ایشان می‌گوید: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه«من» را از او نشنیدم. در عوض لفظ «نمی‌دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیدم؛ همان عبارتی که افراد کم‌مایه ازگفتن آن عاردارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، ازفرط تواضع و فروتنی به آسانی می‌گفت».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
89379729602023962865.gif


چرا علامه را دوست داری!
4572287954712215614224513912106777108.jpg


وقتی از شهید مطهری پرسیدند «دلیل این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی برای چیست و چرا تعبیر «روحی فداه» را در مورد استادتان به کارمی برید»، آن فیلسوف پاسخ داد: «من حکیم و عارف، بسیار دیده‌ام و احترام من به ایشان به خاطر علم او نیست بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت است».

ما هم یكی از این شلوغی‌ها!
اکثر افراد تصورمی‌کردند که شاید فیلسوف بزرگی چون علامه طباطبایی کمتر به زیارت امام رضا علیه ‌السلام برود. در یک سفر به مشهد یکی از حاضران پرسیده بود: «شما به حرم می‌روید؟». علامه در پاسخ گفته بود: «آری».

آن شخص دوباره سوال کرده بود: «آیا شما هم مثل عامه مردم بر ضریح بوسه می‌زنید؟».

علامه پاسخ داده بود: «نه‌تنها به ضریح بلکه خاک تخته‌ی در حرم و هر چه که متعلق به امام رضا علیه‌السلام است را می‌بوسم».

دیگری گفت: «شلوغ است، نمی‌شود به حرم رفت».

علامه گفت:«ما هم جزو این شلوغی‌ها».
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
آیاتی كه گریه‌اش را درمی‌آورد!
آقای موسوی همدانی مترجم محترم تفسیر المیزان كه برای مقابله و اطمینان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبایی می‌رسید، می‌گوید: «در تفسیر قرآن، وقتی به آیات رحمت یا غضب و توبه برمی‌خوردیم، ایشان دگرگون می‌شد و در مواقعی نیز اشك از دیدگانش جاری می‌شد.

در این حالت كه به ‌شدت منقلب به نظر می‌رسید، می‌كوشید من متوجه حالتش نشوم. دریكی از روزهای زمستانی كه زیركرسی نشسته بودیم، من تفسیر فارسی می‌خواندم و ایشان تفسیر عربی كه بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود. ناگهان معظم‌له به قدری متأثر شد كه نتوانست به گریستن بی‌صدا اكتفا كند و با صدای بلند شروع به اشك ‌ریختن كرد».


المیزان الهام می‌شده!
شهید مطهری درباره كار سترگ علامه، المیزان، گفته است:

«تفسیر المیزان، همه‌اش با فكر نوشته نشد؛ من معتقدم كه بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است».
 
بالا