ابراهیم بن مالک اشتر در چنین روزی از سال ۶۶ق برای جنگ با ابن زیاد، از کوفه خروج کرد. هنگامی که کوفه را مختار ثقفی از قتله سیدالشهدا علیهالسلام پاک کرد، ابراهیم بن مالک اشتر با ۱۲۰۰۰ یا به روایت ابن نما با کمتر از ۲۰۰۰۰ نفر در روز بیستم ذیحجةالحرام سال ۶۶ هجری قمری برای جنگ با ابن زیاد ملعون از کوفه خارج شد و مختار به مشایعت او رفت. لشکر ابراهیم تا کنار نهر خارز در پنج فرسخی موصل رفت و آن مکان را لشکرگاه خود قرار داد. عبیدالله به موصل آمد و آنجا را با سی هزار - یا هشتاد هزار - سوار تصرف کرد و آماده جنگ با لشکر ابراهیم شدند. شبی که فردایش جنگ شروع میشد، خواب به چشمان ابراهیم بن مالک نیامد و این کلمات را بارها برای لشکرش تکرار کرد: «ایها الناس! شمایید انصار دین و شیعه امیرالمؤمنین علیهالسلام و این عبیدالله بن مرجانه قاتل حسین بن علی علیهالسلام، این است که پسر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را از جرعهای آب منع کرد درحالیکه عیالات و اطفالش فریاد «العطش» میزدند. او بود که مانع شد پسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به جایی برود و اطرافش را گرفتند و با لب تشنه شهیدش کردند و عیالات او را مانند کنیزان بر شتران سوار کرده، به شام بردند. به خدا قسم فرعونیان با بنیاسرائیل نکردند آنچه این ملاعین با ذریه پیامبر صلیاللهعلیهوآله کردند.» سپس ابراهیم دعا کرد که: «خداوند نصرت و پیروزی را نصیب ما فرماید، چون ما برای خونخواهی اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله غضب کردهایم.» ابراهیم، صبح فردا قسمتهای مختلف لشکر و پرچمها را بازدید نمود و جنگ آغاز شد. سرانجام بعد از چند روز جنگ و فرار لشکریان شامی، عبیدالله بن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ق بهوسیله ابراهیم مالک اشتر نخعی به درکات جهیم شتافت و سر او را برای مختار فرستادند.
زندگی نامه ابراهیم بن مالک اشتر ابراهیم فرزند مالک اشتر، یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی (ع) است. در کتب علما و نسبشناسان نسب کامل او را چنین بیان کردهاند: ابراهیم بن مالک اشتر بن حارث بن عبد یغوث بن سلمة بن ربیعة بن حارث بن جذیمة بن سعد بن مالک بن نخع بن مذحج. منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر بهعنوان یکی از روات حدیث نام بردهاند. او یکی از راویان روایتهای پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده، روایتهایی را از او نقل کرده که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است. •ابراهیم، سرور قبیله نخع و یکهتاز آنان از فرماندهان شریف و باسیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستودهاند و از قهرمانیها و شجاعتهایش در میدان جنگ که بهمانند صاعقه بیامان بر قلب دشمن میتاخت و از یمین و یسار از کشته پشته میساخت، با شگفتی یاد کرده و سخنها گفتهاند. از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفتهاند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آنکه نوجوانی کمسن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین (ع) و پدرش مالک اشتر رشادتها از خود نشان داد. ابراهیم نهتنها در شجاعت و شهامت بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت (ع) نیز برترین مردم عراق بود. •علامه سیدمحسن امین، ابن اشتر را در کتابش اعیانالشیعه چنین میستاید: «ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، باشهامت، صفشکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود و دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همانگونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود و حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد.»
قیام مردم کوفه به رهبری مختار، عرصه بروز صفات کرامت و حلم و گذشت ابراهیم بود، نقل است که در گرماگرم قیام مردم علیه حاکم زبیری کوفه، ابراهیم خود را به ابن مساحق فرمانده لشکر دشمن رساند و افسار اسبش را به دست گرفت و شمشیرش را با دست دیگر بالا برد، ابن مساحق که سخت وحشتزده شده بود، به التماس افتاد و گفت: «ای پسر اشتر تو را به خدا از جان من چه میخواهی آیا خونی از من طلب داری و یا سابقه دشمنی بین من و تو بوده است؟» ابراهیم اشتر بزرگوارانه لجام اسب او را رها کرد و شمشیرش را پایین آورد و از جلو او کنار رفت و گفت: «این صحنه را بهخاطر بسپار و فراموشش مکن.» ابن مساحق بعدها از این گذشت و بزرگواری ابراهیم به نیکی یاد میکرد. •در قیام مختار، بسیاری از بزرگان و سران شیعه نقشی فعال داشتند ولی شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ چهرهای به تأثیرگذاری و درخشندگی و شکوه ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر نخعی در بین اصحاب و یاران مختار نبود. قطعاً چهرهای مانند ابراهیم موجبات اعتلای هرچه بیشتر مختار را فراهم آورده بود و موفقیتهای بسیاری را نصیب قیام کرده بود. شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر (ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجستهای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آنها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام میدانستند، پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند؛ از اینرو، پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن، تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت. مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آنها را نزد ابراهیم فرستاد تا مسأله را با او در میان بگذارند. آنها نزد ابراهیم رفتند و ضمن بیان موضوع، هدف از قیام خود را تنها خونخواهی امام حسین (ع) و اهل بیت او بیان کرده و متذکر شدند که از سوی اهل بیت پیامبر (ص) در این کار اجازه نیز دارند. ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و بههمراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت.
عاقبت ابراهیم مالک اشتر چه شد؟ او پس از آغاز قیام و بهدست گرفتن امور کوفه بهعنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید. •جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیتهای فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ، سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد. ابراهیم بعد از اتمام کار، از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد. گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از اینرو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی میورزید و حتی گفته شده به نامههای مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیهاش از قوای مصعب، توجهی نکرده و نزد او بازنگشت. از اینرو، شاید بتوان حضور نداشتن ابراهیم در کوفه را از دلایل عمده شکست مختار از سپاه مصعب بن زبیر برشمرد. •همچنین ممکن است بتوان گفت، همین کنارهگیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پرنفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از اینرو مصعب نامهای به ابراهیم نوشته به او وعده داد درصورتیکه حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او میسپارد. نامه مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان - خلیفه اموی شام - به دست ابراهیم رسید. ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود، پس نامهای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین - مقر حکومت خود - حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد. سرانجام، ابراهیم در سال ۷۲ق در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به پیکار آمده بودند، در سن چهل سالگی کشته شد و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد.