دوستان منجی سلام، چند روزی از وفات آقام امام محمد باقر عزیزم میگذره و من الان این نوحه رو پیدا کردم که با اجازه ی آقام میذارمش اینجا...البته فایلشو ضبط کردست،شاید کیفیتش خوب نباشه بنابراین مینویسمش...فقط اگه اشکی اومد، دعا واسه امام زمانمون یادتون نره، بیاین نذاریم آقامون غریب باشه
همسن رقیه خانوم بوده امام باقر، همه ی ماجراهای کربلا رو دیده
آقاجان، آقاجان...تو زکودکی دائم مهنت و بلا دیدی با دو چشم معصومت،ظلم بر ملا دیدی
راه شام طی کردی،دشت کربلا دیدی****اهل بیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
آی مردم، هرکه این قصه شنیدست،ولی من دیدم **خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیـــــــــدم
یادم نمیره، هستی ما همه در کرب و بلا رفت به باد*** چه به روز دل زینب.....
انقده انقده آقا رو این زهر اذیت کرد!اما به هر سختی ای بود حضرتو تا جلو در خونه رسوند،بچه ها ریختن دور بابا،بابا رو یاری کردن،وارد خونه شد
آی مردم،اسب آقا ،صاحبشو صحیح و سالم رسوند در خونه،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم:
روایت است اسب چون تنگ شد بر او نیزه ها،فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت *** نه سید الشــــــــهدا بر جدال طاقت داشت
حواس باد مخالف***چو نیلگون گردید...عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
همسن رقیه خانوم بوده امام باقر، همه ی ماجراهای کربلا رو دیده
آقاجان، آقاجان...تو زکودکی دائم مهنت و بلا دیدی
با دو چشم معصومت،ظلم بر ملا دیدیراه شام طی کردی،دشت کربلا دیدی****اهل بیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
آی مردم، هرکه این قصه شنیدست،ولی من دیدم
**خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیـــــــــدمیادم نمیره، هستی ما همه در کرب و بلا رفت به باد*** چه به روز دل زینب.....
انقده انقده آقا رو این زهر اذیت کرد!اما به هر سختی ای بود حضرتو تا جلو در خونه رسوند،بچه ها ریختن دور بابا،بابا رو یاری کردن،وارد خونه شد
آی مردم،اسب آقا ،صاحبشو صحیح و سالم رسوند در خونه،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم:
روایت است اسب چون تنگ شد بر او نیزه ها،فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت *** نه سید الشــــــــهدا بر جدال طاقت داشت
حواس باد مخالف***چو نیلگون گردید...عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید