[h=2][/h]
درباره جبر و تفویض، عقائد مذهبی اسلامی به اختلاف ميباشد. شیخ ابوالحسن اشعری مؤسّس مذهب اشعری معتقد است كه افعال بندگان به قدرت و خلقت خداست و بنده را هیچ تأثیری در آن نیست بلكه خداوند این طور مقدّر فرمود كه در بنده قدرتی و اختیاری ایجاد كند و فعل او را مقارن با همان قدرت و اختیار ایجاد كند، بدون آنكه قدرت و اختیار بنده در آن مدخلیت داشته باشد.
و در میان آنها جهمیه كه پیروان جهم بن صفوان ميباشند پا فراتر نهاده، معتقدند كه اصلاً برای انسان قدرت و اختیاری نیست بلكه در همه موارد مجبور است. قاضی ابوبكر كه از بزرگان متكلّمین آنهاست گفته است: خودِ كار به قدرت خداست، ولی طاعت شدن مانند نماز، یا معصیت بودن مانند شرب خمر، صفاتی برای فعل و به قدرت بنده ميباشند.
شیخ ابواسحق اسفراینی معتقد است كه مؤثّر در افعال، مجموع قدرت خدا و قدرت بنده است. و دو نفر از شاگردان او به نام امامالحرمین و ابوالحسین بصری گفتند: افعال بندگان به وسیله قدرتی است كه در بنده ایجادفرموده است. و معتزله كه پیروان واصل بن عطا هستند، گفتند كه: خودبنده بالاستقلال افعال را ایجاد ميكند بدون دخالت اراده خدایی، و خداوند بنده را خلق كرده و قدرت و اراده به او عنایت فرموده كه آنچه بخواهد انجام ميدهد كه قول اشعری و جهمیه جبر محض، و عقیده معتزله تفویض محض ميباشد.
ولی آنچه امامیه اثنی عشریه از فقها و عرفا و فلاسفه بر آن معتقدند و آن را از فرمایش معصوم اخذ نمودهاند، امری است بین این دو امر كه فرمودهاند: لاجَبْرَ و لاتَفْویضَ بَلْ امرٌ بَینَ الاَمْرَینِ. و قول حقّ و عقیده صحیح همین است كه مستند به ادّله عقلیه و ایات و اخبار ميباشد. البتّه معتقدین جبر و تفویض هر كدام به ایاتی از قرآن مجید استناد ميكنند. ولی با مقایسه با سایر ایات و با تایید اخبار همه آنها با عقیده شیعه امامیه منطبق ميشود.
بیان آن به طور اجمال این است كه افعال اختیاری بندگان مبتنی بر مقدّمات داخلی و اسباب خارجی است؛ زیرا فعلی كه از آنها صادر ميشود ابتدا در ذهن آنها تصوّر آن پدید مياید، پس از آن نظر به غایت و نتیجه نموده و اگر نافع باشد تصدیق پیدا ميشود. و پس از آن میل، بعداً عزم و سپس اراده ميكند كه در خارج انجام دهد و بعداً به توسط جوارح وجود ميیابد. ولی خود همان تصوّر و تصدیق كه قبلاً دراو پیدا شده از طرف خداوند بر مخیله ومفكّره او القاء ميشود، پس فاعل آن خداست. و باضافه اراده و اختیار كه در او ميباشد از خود او نیست بلكه خداوند به او داده، پس اراده و اختیار او به امر خداست.
بنابراین افعالی كه از او صادر ميشود نه به استقلال است بلكه مقدّمات داخلی آن به اراده خداونداست. و تفویض كامل نیست چنانكه معتزله گفتهاند، و مجبور محض هم نیست؛ زیرا داشتن اراده واختیار برای بشر مشهود است. و باضافه لازمه جبر این است كه جابری باشد و مجبوری، و معنی مجبور این است كه از خود استقلال در وجود دارد و مرید ومختار است ولی از او سلب اختیار شده است. و حركت او به اراده جابر است، در صورتی كه او در وجود خود استقلال ندارد و اراده و اختیار مستقل نیز ندارد كه او را مجبور كنند.
و نیز طوری نیست كه ارادهای داشته باشد و تابع اراده حقّ باشدكه معنی تسخیر ميباشد بلكه موضوع خیلی دقیقتر از این است، و معنی امربینالامرین این است كه فاعل اشیاء ذات حقّ است - تعالی شانه - كه در مراتب و حدود بندگان تجلّی و ظهور نموده و ایجاد اراده در او مينماید؛ مانند شعاع آفتاب كه به توسط شیشهها و پنجرهها بتابد و اطاق را روشن و گرم كند كه در حقیقت سبب گرمی وروشنی آفتاب است. ولی ظهور او در شیشه است بلكه موضوع خیلی بالاتر و دقیقتر از این نیز ميباشد؛ زیرا در اینجا باز ممكن است خیال كنیم كه شیشه اصلاً اثری ندارد و نور خورشید است ولی در مقام افعال، ظهور اراده حقّ است به وسیله بنده كه: ما رَمَیتَ اِذْ رَمَیت وَ لكِنَّ اللّه رَمی(۹۷) اشاره بدان است.
وبا بیان دیگر حكیم بزرگوار خواجه نصیرالدین طوسی فرمود كه: اراده بنده، علّت قریبه فعل و اراده حق، علّت بعیده آن ميباشد. اشاعره فقط نظر به علت بعیده نموده و قائل به جبر شدهاند و معتزله فقط علّت قریبه رادر نظر گرفته و به تفویض قائل شدهاند، در صورتی كه همه علل بعیده و قریبه را باید در نظر داشت كه معنی امربینالامرین این است.
درباره جبر و تفویض، عقائد مذهبی اسلامی به اختلاف ميباشد. شیخ ابوالحسن اشعری مؤسّس مذهب اشعری معتقد است كه افعال بندگان به قدرت و خلقت خداست و بنده را هیچ تأثیری در آن نیست بلكه خداوند این طور مقدّر فرمود كه در بنده قدرتی و اختیاری ایجاد كند و فعل او را مقارن با همان قدرت و اختیار ایجاد كند، بدون آنكه قدرت و اختیار بنده در آن مدخلیت داشته باشد.
و در میان آنها جهمیه كه پیروان جهم بن صفوان ميباشند پا فراتر نهاده، معتقدند كه اصلاً برای انسان قدرت و اختیاری نیست بلكه در همه موارد مجبور است. قاضی ابوبكر كه از بزرگان متكلّمین آنهاست گفته است: خودِ كار به قدرت خداست، ولی طاعت شدن مانند نماز، یا معصیت بودن مانند شرب خمر، صفاتی برای فعل و به قدرت بنده ميباشند.
شیخ ابواسحق اسفراینی معتقد است كه مؤثّر در افعال، مجموع قدرت خدا و قدرت بنده است. و دو نفر از شاگردان او به نام امامالحرمین و ابوالحسین بصری گفتند: افعال بندگان به وسیله قدرتی است كه در بنده ایجادفرموده است. و معتزله كه پیروان واصل بن عطا هستند، گفتند كه: خودبنده بالاستقلال افعال را ایجاد ميكند بدون دخالت اراده خدایی، و خداوند بنده را خلق كرده و قدرت و اراده به او عنایت فرموده كه آنچه بخواهد انجام ميدهد كه قول اشعری و جهمیه جبر محض، و عقیده معتزله تفویض محض ميباشد.
ولی آنچه امامیه اثنی عشریه از فقها و عرفا و فلاسفه بر آن معتقدند و آن را از فرمایش معصوم اخذ نمودهاند، امری است بین این دو امر كه فرمودهاند: لاجَبْرَ و لاتَفْویضَ بَلْ امرٌ بَینَ الاَمْرَینِ. و قول حقّ و عقیده صحیح همین است كه مستند به ادّله عقلیه و ایات و اخبار ميباشد. البتّه معتقدین جبر و تفویض هر كدام به ایاتی از قرآن مجید استناد ميكنند. ولی با مقایسه با سایر ایات و با تایید اخبار همه آنها با عقیده شیعه امامیه منطبق ميشود.
بیان آن به طور اجمال این است كه افعال اختیاری بندگان مبتنی بر مقدّمات داخلی و اسباب خارجی است؛ زیرا فعلی كه از آنها صادر ميشود ابتدا در ذهن آنها تصوّر آن پدید مياید، پس از آن نظر به غایت و نتیجه نموده و اگر نافع باشد تصدیق پیدا ميشود. و پس از آن میل، بعداً عزم و سپس اراده ميكند كه در خارج انجام دهد و بعداً به توسط جوارح وجود ميیابد. ولی خود همان تصوّر و تصدیق كه قبلاً دراو پیدا شده از طرف خداوند بر مخیله ومفكّره او القاء ميشود، پس فاعل آن خداست. و باضافه اراده و اختیار كه در او ميباشد از خود او نیست بلكه خداوند به او داده، پس اراده و اختیار او به امر خداست.
بنابراین افعالی كه از او صادر ميشود نه به استقلال است بلكه مقدّمات داخلی آن به اراده خداونداست. و تفویض كامل نیست چنانكه معتزله گفتهاند، و مجبور محض هم نیست؛ زیرا داشتن اراده واختیار برای بشر مشهود است. و باضافه لازمه جبر این است كه جابری باشد و مجبوری، و معنی مجبور این است كه از خود استقلال در وجود دارد و مرید ومختار است ولی از او سلب اختیار شده است. و حركت او به اراده جابر است، در صورتی كه او در وجود خود استقلال ندارد و اراده و اختیار مستقل نیز ندارد كه او را مجبور كنند.
و نیز طوری نیست كه ارادهای داشته باشد و تابع اراده حقّ باشدكه معنی تسخیر ميباشد بلكه موضوع خیلی دقیقتر از این است، و معنی امربینالامرین این است كه فاعل اشیاء ذات حقّ است - تعالی شانه - كه در مراتب و حدود بندگان تجلّی و ظهور نموده و ایجاد اراده در او مينماید؛ مانند شعاع آفتاب كه به توسط شیشهها و پنجرهها بتابد و اطاق را روشن و گرم كند كه در حقیقت سبب گرمی وروشنی آفتاب است. ولی ظهور او در شیشه است بلكه موضوع خیلی بالاتر و دقیقتر از این نیز ميباشد؛ زیرا در اینجا باز ممكن است خیال كنیم كه شیشه اصلاً اثری ندارد و نور خورشید است ولی در مقام افعال، ظهور اراده حقّ است به وسیله بنده كه: ما رَمَیتَ اِذْ رَمَیت وَ لكِنَّ اللّه رَمی(۹۷) اشاره بدان است.
وبا بیان دیگر حكیم بزرگوار خواجه نصیرالدین طوسی فرمود كه: اراده بنده، علّت قریبه فعل و اراده حق، علّت بعیده آن ميباشد. اشاعره فقط نظر به علت بعیده نموده و قائل به جبر شدهاند و معتزله فقط علّت قریبه رادر نظر گرفته و به تفویض قائل شدهاند، در صورتی كه همه علل بعیده و قریبه را باید در نظر داشت كه معنی امربینالامرین این است.