اماوجودمعنوی میداندکه ماهمه عضوی ازیکدیگر هستیم.اوقادراست خدارادرهرفردی واحدکه با اوتماس دارد،ببیند.این طرزتفکر،بسیاری ازاین عقده های درونی راازبین میبرد،عقده هاییکه وجودغیرمعنوی،بخاطرقضاوت مداوم نسبت به دیگران، طبقه بندی کردن انسانها براساس ظواهرورفتارهای مادی وتلاش درپیداکردن روشهایی برای فراموشی ویااستفاده ازمردم،درخویشتن خودبهتجربه میگذارد.