آيا فرقه وهابيتِ تکفیری دست پرورده استعمار انگلستان است؟

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
فصل ششم
به لندن فرا خوانده شدم، پس از ملاقات با مسئولان مربوطه و ارائه گزارش ها، خيلى خوش حال شدند و گزارش هاى رسيده «صفيّه» نيز مثبت بودن عملكرد مرا تأييد مى كرد. متوجه شدم براى حفظ و مراقبت من مأموران ويژه اى اعزام شده و دائماً مرا حفاظت مى كنند. در ملاقات با وزير مستعمرات، او مرا خيلى ستود و از مهارتم در نفوذ و تسلط بر «شيخ محمد بن عبدالوهاب»، فوق العاده خوشنود بود. نگرانى خودم را در مورد بى خبرى از سرنوشت محمد (مسافرت او به اصفهان) گفتم، ولى وزير اعلام كرد، نگران نباش، مأموران مخفى ما او را زير نظر دارند و به شيراز نيز مسافرت كرده است و مأمورى به نام «عبد الكريم» همراه او و زنى به نام «آسيه» را براى او صيغه كرده است!. خلاصه ما چهار نفر: عبد الكريم، صفيه، آسيه و نويسنده (همفر)، محمد بن عبدالوهاب را براى قبول مسئوليت هاى آينده تربيت مى كرديم. آماده مأموريت جديد شدم، معاون وزير مرا به اتاق ويژه اى برد، در اتاق در اطراف ميز، ده نفر نشسته بودند، خيلى تعجب كردم زيرا افراد عبارت بودند: 1ـ فردى شبيه امپراطورى عثمانى 2ـ فردى شبيه شيخ الإسلام عثمانى 3ـ فردى شبيه پادشاه ايران 4ـ فردى شبيه عالم شيعى مذهب در دربار ايران 5ـ فردى شبيه مرجع تقليد شيعيان نجف و چند منشى و مترجم. معاون شروع به صحبت كرد و گفت: اين پنج نفر در شكل و قالب شخصيت اصلى، به صورت بدلى در آمده به افكار و ايده هاى خود، چنانچه مأموران ما گزارش داده اند مسلط هستند و اگر می خواهى از آن ها سؤال كن تا متوجه شوى! و من پرسش هايى كردم و آن ها 70% واقعى پاسخ مى دادند! معاون در پايان، كتابى كه حدود 1000 صفحه داشت، به من داد كه در آن حجم زيادى از گزارش های مأموران بريتانيا در سراسر جهان همراه با رهنمودها، راه حل ها و دستور العمل هاى لازم براى هر منطقه و كشور آمده بود، پس از مطالعه سه هفته اى آن را مسترد كردم. كتاب دومى را دريافت و پس از مطالعه اطلاعات مذهبى و آداب و رسوم آن ها و همين طور نقاط قوت و امتيازاتى كه مسلمانان (شيعه و سنى) و كشورهاى مختلف با گرايش ها و عقيده هاى مسلمانان و كشورهاى خاورميانه دارا هستند، آمده بود را مطالعه كردم نام اصلى كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم؟!» بود، معاون وزير گفت: نبايد زياد عجله كرد، طرح هاى ما تا يك قرن آينده جواب مناسب را مى دهد. ]تأسيس دولت اشغال گر اسرائيل و تسلط وهابيان و آل سعود در حجاز، مركز جهان اسلام و پايگاه وحى، نتيجه طرح هاى دراز مدت استعمار انگلستان است [.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
فصل هفتم
آماده برگشت شده بودم، هنگام خداحافظى معاون وزير، طرح 14 ماده اى را به من نشان داد كه در آن به مواردى مانند همكارى گسترده با امپراتورى روسيه به منظور نفوذ و تسلط بر مناطق مسلمان نشين ـ همكارى با پادشاهان فرانسه ـ دامن زدن به اختلافات بين عثمانى و ايران ـ واگذارى بخشى از سرزمين هاى مسلمان نشين به يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان و... تجزيه دولت ايران ـ تبليغ عقايد و مذاهب ساختگى و مَن درآوردى ]شيخيه، بابيه، بهائيت، قاديانيه،...[ در مناطق اسلامى با برنامه ريزى منظم و... اشاعه فساد و فحشاء در بين مسلمانان ـ حمايت از فرماندهان فاسد و نالايق ـ كوشش در فعاليت جاسوسى در مناطق اسلامى - و.. اشاره شده بود.
خلاصه دستور مأموريت جديد ابلاغ شد كه آن منحصراً آماده «ساختن محمد بن عبدالوهاب» براى اظهار دعوت به دين نوظهور بود... در دستورالعمل جديد برنامه 6 ماده اى نوشته شده بوده كه ذكر مى كنم:
1ـ تكفير مسلمانانى كه به عقيده و مذهب او نپيوندند و جايز دانستن قتل و كشتن و غارت و تجاوز به نواميس آن ها و... .
2ـ در صورت امكان، انهدام بناى كعبه به بهانه محو آثار بت پرستى و جلوگيرى از انجام فريضه حج و... .
3ـ تشويق قبايل عرب به ياغی گرى و مخالفت با خلافت عثمانى و... .
4ـ ويران ساختن مقبره ها و زيارت گاه هاى مسلمين در مكه و مدينه و عراق به بهانه شرك، بدعت و... .
5ـ گسترش ناامنى، فتنه و آشوب و هرج و مرج در بلاد اسلامى.
6ـ چاپ و انتشار قرآن جديدى با كم و زياد كردن آيات و سوره ها و...
معاون وزير با تحويل دادن اين دستورالعمل مژده مى داد كه «محمد بن عبدالوهاب» قادر خواهد بود با كمك مأموران ما به چنين موفقيتى دست پيدا كند، مگر محمد بن عبدالله [ص]، مردى تنها نبود كه توانست انقلاب خانمان سوزى! را بر پا كند..
پس از رسيدن به بصره و ديدن يادداشت «محمد بن عبدالوهاب» كه نشانى خودش در نجد را نوشته بود، فوراً به سمت آن جا حركت كردم. پس از ملاقات با او قرار شد، خودم را با نام «عبدالله» به عنوان برده او معرفى كنم. مدت دو سال در نجد دائماً با او بودم و مقدمات دعوت (قيام) او را آماده كردم و بالأخره در سال 1143 هجرى، تصميم جدى خود را اعلام كرد و كم كم طرف داران او جمع شدند و نامه اى به سران قبايل فرستاده شد، ولى بعداً مخالفت هايى هم ديده مى شد، ولى مقاومت مى كرديم، جاسوسانى در بين مخالفان شيخ مى فرستاديم و از برنامه ها و تصميمات آن ها، ما را آگاه مى كردند. حتى برنامه كشتن شيخ را داشتند ولى آن را ناكام گذاشتيم. كم كم شيخ محمد به من قول داد كه برنامه 6 ماده اى وزارت مستعمرات را اجرا كند، ولى دو مورد را قبول نمى كرد: يكى، انهدام كعبه هنگام تصرف آن جا و ديگرى، آماده ساختن قرآن جديد. پس از چند سال كه از پيشرفت برنامه ها گذشت، وزارت مستعمرات انگلستان تصميم سياسى خود را اعلام كرد و آن، مطرح كردن شخصى بود به نام «محمد بن سعود» كه حاضر است با «محمد بن عبدالوهاب» اتحاد برقرار كند. نماينده محرمانه اى به منطقه آمد و ضمن تشريح برنامه و طرح هاى آينده اعلام نمود، حل و فصل امور دينى و مذهبى با رهبرى و هدايت «محمد بن عبدالوهاب» و مسئوليت سياسى و نظامى با «محمد بن سعود» مى باشد. پس از مدتى موفق شدند، شهر «درعيّه» را فتح كنند. اختلافات جزئى كه پيش مى آيد به كمك ما حل مى شد...» ] خاطرات همفر، جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1377. تاريخ اتمام ترجمه عربى 2/1/1973 ميلادی مى باشد[.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2-کتاب تاريخ آل سعود
اين كتاب ، «تاريخ آل سعود» توسط فردى با نام (مستعار) ناصر السعيد، در 1040 صفحه به عربى چاپ و منتشر و افشاگرى در مورد وهابيان را از جهت انتساب «يهودی گرى» به اجداد محمد بن عبدالوهاب و خاندان سعودى ارايه داده است. مؤلف مى نويسد: «در مكتبه]كتابخانه [ استانبول جزوه اى موجود است كه در سال 1234 هـ / 1818 م چاپ شده و روشن مى سازد كه مردى به نام «سليمان القرقوزى اليهودى» جدّ محمد بن عبدالوهاب بوده و ماجراى چگونگى مسلمان شدن او را ذكر مى كند ... .
محمد بن سعود، خويشاوند محمد بن عبدالوهاب و نخستين هم پيمان او نيز يهودى و هدفشان خراب كردن اسلام از داخل اسلام بوده است. نويسنده براى تأكيد سخنان خود شواهدى هم ارائه مى دهد و مى نويسد: «محمد بن عبدالوهاب هنگامى نيرو و نفوذ يافت كه با يهوديان نجران در يمن اتحاد برقرار کرد و درخواست كمك مالى از آنان نمود و سپس آنان را بر ضد مردم نجران بر انگيخت». مؤلف با ارائه تصاوير و اسناد فراوان پيدايش فرقه وهابيان و حكومت آل سعود را در خدمت يهود و صهيونيزم بين الملل ]دشمنان واقعى اسلام و مسلمانان [ مى داند... . ]ناصر السعيد; تاريخ آل سعود، الجزء الأول، بيروت: منشورات اتحاد شعب الجزيرة العربية، 1979 ميلادی[.
يادآورى مى شود: خلاصه ای از اين كتاب توسط ابو ميثم با عنوان «از كجا تا به كجا؟ (خاندان سعودى را بهتر بشناسيم) ترجمه و مؤسسه تحقيقاتى الغدير در سال 1360 شمسی آن را منتشر كرده است.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
نقد «خاطرات همفرى»
از مطالعه و بررسى محتواى اين كتاب، ابهامات و نشان هايى به دست مى آيد كه نشان گر بى بنيادى و ساختگى بودن مطالب آنست ]اگر چه بسيارى از مطالبى كه از وضعيت كشورهاى اسلامى و سياست هاى استعمارى انگلستان آمده است واقعى مى باشد[.
1ـ كتاب به وسيله نويسنده، ناشر و مترجم ناشناس لبنانى] با مخفّف د. ج. ح [ به زبان عربى چاپ و منتشر شده كه مدعى است آن را از متن فرانسه گرفته، ولى از منبع اصلى و زبان آن ]انگليسى [سخن به ميان نياورده و سندى ارائه نداده است؟! ]در مقدمه ترجمه انگليسى اين كتاب كه در بمبئى پاكستان چاپ شده، آمده است: «در خلال جنگ جهانى دوم، آلمانی ها خاطرات مستر همفر را به صورت يك مجموعه دنباله دار در مجله اشپيگل منتشر كردند و در اين مجموعه كه با عنوان اعترافات همفر چاپ مى شد، از چهره امپرياليسم و استعمارگر انگليس پرده برداشتند. پس از جنگ جهانى دوم، يك مجله فرانسوى، ترجمه فرانسه اين خاطرات را منتشر نمود، سپس دانشجويى لبنانى آن را به عربى بازگرداند و در بيروت منتشر كرد. برگرفته از مقدمه كتاب دست هاى ناپيدا (خاطرات مستر هِمفر) ترجمه احسان قرنى، نشر گلستان كوثر، تهران، 1376[.
2ـ تاريخ مسافرت هاى محمد بن عبدالوهاب درست روشن نيست، ولى در هنگام مأموريت ادعايى نويسنده (همفرى) در بصره، بيش از ده تا دوازده سال از عمر او (محمد بن عبدالوهاب) نگذشته بوده و اساساً چگونه ممكن است، در اين سن و سال به دو زبان خارجى (فارسى و تركى) مسلط و هم در انديشه هاى خود پخته و بلند پرواز باشد و هم خود را از ابوحنيفه خوش فهم تر و هم در فهم قرآن خود را مجتهد بداند و هم زنى را به متعه (ازدواج موقت) گرفته باشد؟!.
3ـ علی رغم راست بودن بعضى از مطالب مانند نقشه استعمار در علاقه مند ساختن مردم كشورها به دين و فرهنگ پيش از اسلام كشورهايشان كه ديپلماسى غربى آن را كتمان نكرده و ايجاد اختلاف بين گروه ها و فرقه هاى اسلامى و...، ولى در نقل سرگذشت محمد بن عبدالوهاب و كارهاى او به مواردى بر مى خوريم كه سيره نويسان او نگفته اند، مثلاً همفرى درنگ ابن عبدالوهاب در اصفهان را در حدود سال 1130 هـ / 1717 م مى داند، در حالي كه طبق ديگر نوشته ها، وى به سال 1148 هـ / 1736 م به اصفهان مسافرت كرده است!. بنابر اين تا دست يابى بر اسناد و مدارك متقن تاريخى نمى توان همه اين گزارش را تأييد كرد و البته تكذيب هم نمى توان كرد، بهترين راه مطالعه اسناد و مدارك وزارت امور خارجه انگلستان است!.
4ـ در هيچ يك از منابع و مدارك وهابيان، تا كنون اشاره اى به نوشته همفرى نشده و لازم است وهابيان و طرف داران آنان، جهت روشن شدن اتهام به جاسوسى و دخالت استعمارگران بيگانه مانند انگلستان در تأسيس و حمايت از فرقه وهّابى ها، عكس العمل نشان بدهند.! در كتاب «كتب حذّر منها العلماء» تاليف مشهور بن حسن آل سلمان (2 جلد) فقط از «مذاكرات همفر» نام برده و شديداً به مطالب نويسنده كتاب حمله شده است.
با توجه به گرايش نويسنده به وهابيت، اولاً با اين كار، اعتراف به وجود فرد خارجى به نام «همفرى» كرده و آن چه كه شايع است كه خاطرات او تخيّل و رُمان مى باشد را مردود دانسته و ثانياً يادداشت هاى او را هم واقعى مى داند. منتهی طرف داران وهابيت را از خواندن آن پرهيز مى دهد! ] آل سلمان، مشهور بن حسن، كتب حذر منها العلماء، الرياض; دارالصميمى للنشر و التوزيع، 1415 هـ.[.
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
نقد كتاب «ناصر السعيد»
اگر چه كتاب «تاريخ آل سعود» نوشته ناصر السعيد، بيش از خاطرات همفرى قابل اعتماد وتفكر مى باشد ولى به دليل مستند نبودن و نامنظم بودن، چندان قابل اعتنا و تمسك نمى باشد. فقط بنيان گذاران فرقه وهابيان را متهم به «يهودی گرى» و در خدمت «دشمنان» مى كند. لازم به ذكر است كه واكنش وهابيان سعودى درباره اين كتاب و نويسنده آن بسيار تند و خشن بوده است، به طورى كه گفته مى شود با پرداخت رشوه كلان، مؤلف در يكى از كشورهاى عربى (ظاهراً اردن) ربوده شد و به عربستان منتقل و تحت شديدترين شكنجه ها كشته مى شود.
گفته مى شود، نويسنده كتاب تاريخ آل سعود (ناصر السعيد) به انقلاب اسلامى ايران و حضرت امام خمينى (ره) علاقه زيادى داشته است.
يادآورى مى كنم در نقد «خاطرات همفرى» و « تاريخ آل سعود» از كتاب ايران و جهان اسلام، پژوهش هايى تاريخى پيرامون چهره ها، انديشه ها و جنبش ها; چاپ اول، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1368 شمسی، تأليف مرحوم دكتر عبدالهادى حائرى استفاده شده است. (*)
--------------------------------------------------------------------------------------
(*) اين مقاله، بخشی از فصل چهارم رساله پايان نامه اينجانب (در مقطع کارشناسی ارشد) با عنوان فرقه ی وهابيت و عملکرد آن در تاريخ معاصر، دفاع در سال 1379 ش از مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره) می باشد.


منابع :
- قرنی، احسان؛ دست های ناپيدا (خاطرات مستر همفر)، نشر گلستان، تهران، 1376 ش .
- خاطرات همفر، جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1377.
- ناصر السعيد; تاريخ آل سعود، الجزء الأول، بيروت: منشورات اتحاد شعب الجزيرة العربية، 1979 م.
- عبد الهادی حائری، ايران و جهان اسلام، پژوهشی هائی تاريخی پيرامون چهره ها، انديشه ها و جنبش ها، چاپ اول، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1368 ش.
- آل سلمان، مشهور بن حسين؛ کتب حذّر منها العلماء، دار الصميمی للنشر و التوزيع، الرياض، 1415 ق.
- ابو ميثم، خاندان سعودى را بهتر بشناسيم)، ترجمه: مؤسسه تحقيقاتى الغدير، 1360 ش.
mouood.org/
 

behz@d

بی وفــا
:Dاین انگلیس و آمریکا و اسرا... رو ما ایرانی ها تنها خودمون آسفالت کردیمااااا!
یعنی کوزه میشکنه میگن انگلستان دریاچه خشک میشه میگن آمریکا برف زیاد میاد میگن اسرا...!!!
:Dباو انگلستان استرالیا و کانادا رو با جمعت های نسبتا مناسب جزو مستعمره داره و این 2 کشور 2 کشور پیشرفته و با حداکثر آرامش اجتماعی مردم دارن زندگی میکنن:Dنه حاشیه ای نه جنجالی نه بحثی نه درگیری نه خیابون ریختنی:D
:Dبدم میاد وقتی کاری میکنیم یا میکنن سریع دنبال مقصر میگردیم.البته نمیگردیم سریع تقصیر هارو گردن یکی میندازیم.نمونه دولت ایران پولشویی میشه این میاد میگه اون بوده اون میاد میگه این بوده!!!آخرشم که هیچی دیگه خبر هاش از صفحه روزگار محو میشه:Dمعلومم نمیشه چی شد کی مقصر بود اصلا کسی تاوان داد یا نه؟؟ما هم هی میگیم انگلیس غرب آمریکا اسراییل فرانسه آلمان ایتالیا کلا اروپا و و و و و/...
ی تیکه کوچیک از من دیگه ناراحت شدم ببخشید میگم ها...یکدفعه بگین همه دزد همه کافر همه منافق همه دشمن فقط من و من و من /:)
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
:Dاین انگلیس و آمریکا و اسرا... رو ما ایرانی ها تنها خودمون آسفالت کردیمااااا!
یعنی کوزه میشکنه میگن انگلستان دریاچه خشک میشه میگن آمریکا برف زیاد میاد میگن اسرا...!!!
:Dباو انگلستان استرالیا و کانادا رو با جمعت های نسبتا مناسب جزو مستعمره داره و این 2 کشور 2 کشور پیشرفته و با حداکثر آرامش اجتماعی مردم دارن زندگی میکنن:Dنه حاشیه ای نه جنجالی نه بحثی نه درگیری نه خیابون ریختنی:D
:Dبدم میاد وقتی کاری میکنیم یا میکنن سریع دنبال مقصر میگردیم.البته نمیگردیم سریع تقصیر هارو گردن یکی میندازیم.نمونه دولت ایران پولشویی میشه این میاد میگه اون بوده اون میاد میگه این بوده!!!آخرشم که هیچی دیگه خبر هاش از صفحه روزگار محو میشه:Dمعلومم نمیشه چی شد کی مقصر بود اصلا کسی تاوان داد یا نه؟؟ما هم هی میگیم انگلیس غرب آمریکا اسراییل فرانسه آلمان ایتالیا کلا اروپا و و و و و/...
ی تیکه کوچیک از من دیگه ناراحت شدم ببخشید میگم ها...یکدفعه بگین همه دزد همه کافر همه منافق همه دشمن فقط من و من و من /:)

ای کاش بجای آب دوغ خیار درست کردن و مربوط کردن همه موضوعات مطلب رو هم میخوندی اقا بهزاد...
فرقه ضاله و پست وهابیت زاده استعماره و مستر همفر انگلیسی کتابش چاپ شده

نمیدونم چرا ما ایرانیا عادت داریم وقتی با چیزی مخالف شدیم بدون اینکه بقیه جوانبشو در نظر بگیریم ،وقتی برخورد به علایقمون داره به راحتی نفی کنیم...


اون چیزایی که گفتین و میندازن گردن بیگانه هست ولی اصل اینه که ما اینقدر بیکار افتادیم تا هر کسی هر کار میخواد سرمون بیاره بعد بگیم ما بد بختیم/.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
انگلیس ملعون
فصل ششم
به لندن فرا خوانده شدم، پس از ملاقات با مسئولان مربوطه و ارائه گزارش ها، خيلى خوش حال شدند و گزارش هاى رسيده «صفيّه» نيز مثبت بودن عملكرد مرا تأييد مى كرد. متوجه شدم براى حفظ و مراقبت من مأموران ويژه اى اعزام شده و دائماً مرا حفاظت مى كنند. در ملاقات با وزير مستعمرات، او مرا خيلى ستود و از مهارتم در نفوذ و تسلط بر «شيخ محمد بن عبدالوهاب»، فوق العاده خوشنود بود. نگرانى خودم را در مورد بى خبرى از سرنوشت محمد (مسافرت او به اصفهان) گفتم، ولى وزير اعلام كرد، نگران نباش، مأموران مخفى ما او را زير نظر دارند و به شيراز نيز مسافرت كرده است و مأمورى به نام «عبد الكريم» همراه او و زنى به نام «آسيه» را براى او صيغه كرده است!. خلاصه ما چهار نفر: عبد الكريم، صفيه، آسيه و نويسنده (همفر)، محمد بن عبدالوهاب را براى قبول مسئوليت هاى آينده تربيت مى كرديم. آماده مأموريت جديد شدم، معاون وزير مرا به اتاق ويژه اى برد، در اتاق در اطراف ميز، ده نفر نشسته بودند، خيلى تعجب كردم زيرا افراد عبارت بودند: 1ـ فردى شبيه امپراطورى عثمانى 2ـ فردى شبيه شيخ الإسلام عثمانى 3ـ فردى شبيه پادشاه ايران 4ـ فردى شبيه عالم شيعى مذهب در دربار ايران 5ـ فردى شبيه مرجع تقليد شيعيان نجف و چند منشى و مترجم. معاون شروع به صحبت كرد و گفت: اين پنج نفر در شكل و قالب شخصيت اصلى، به صورت بدلى در آمده به افكار و ايده هاى خود، چنانچه مأموران ما گزارش داده اند مسلط هستند و اگر می خواهى از آن ها سؤال كن تا متوجه شوى! و من پرسش هايى كردم و آن ها 70% واقعى پاسخ مى دادند! معاون در پايان، كتابى كه حدود 1000 صفحه داشت، به من داد كه در آن حجم زيادى از گزارش های مأموران بريتانيا در سراسر جهان همراه با رهنمودها، راه حل ها و دستور العمل هاى لازم براى هر منطقه و كشور آمده بود، پس از مطالعه سه هفته اى آن را مسترد كردم. كتاب دومى را دريافت و پس از مطالعه اطلاعات مذهبى و آداب و رسوم آن ها و همين طور نقاط قوت و امتيازاتى كه مسلمانان (شيعه و سنى) و كشورهاى مختلف با گرايش ها و عقيده هاى مسلمانان و كشورهاى خاورميانه دارا هستند، آمده بود را مطالعه كردم نام اصلى كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم؟!» بود، معاون وزير گفت: نبايد زياد عجله كرد، طرح هاى ما تا يك قرن آينده جواب مناسب را مى دهد. ]تأسيس دولت اشغال گر اسرائيل و تسلط وهابيان و آل سعود در حجاز، مركز جهان اسلام و پايگاه وحى، نتيجه طرح هاى دراز مدت استعمار انگلستان است [.


شاید جالبترین نکته کتاب خاطرات همفر برای من همین بخش باشه که نشون میده اونها اول بصورت پایلوت روی یک نقشه کار میکنند بعد اون را توی اجتماع عملی میکنند
انگار دنیا شده یک ازمایشگاه برای انجام ازمایشاشون
 
بالا