چگونگی پیدایش نظریه تثلیث در مسیحیت

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
شكى نیست كه حضرت عیسى مسیح(ع) به عنوان پیامبر، از سوى ذات اقدس الهى مبعوث شده است و روشن است چنین انسانى كه خود را رسول خدا مى داند ادعاى خدایى نمى كند و این كه عیسى مسیح فرستاده خداست مورد تایید عهد جدید است. به عنوان نمونه در انجیل یوحنا آمده است: «خدا از شما مى خواهد كه به من كه فرستاده او هستم ایمان بیاورید».همین طور در آن كتاب تصریح شده است كه عیسى مسیح آمده است تا آنچه خدا خواسته است را انجام دهد نه آنچه كه خود مى خواهد: «من از آسمان نزول كردم، نه تا به اراده خود عمل كنم بلكه با اراده فرستنده خود». بنابراین بحث الوهیت عیسى مسیح بعید است از اول مطرح بوده باشد؛ بلكه به شهادت تاریخ، اول بار توسط پولس رسول مطرح شده است. جان ناس در این باره مى نویسد: «او ـ پولس ـ رجعت عیسى را به نحو دیگرى تفسیر كرد و اظهار داشت عیسى مسیح موجودى است آسمانى كه طبیعت و ذاتیت الوهى دارد؛ ولى خود تنازل فرموده و صورت و پیكر انسانى را قبول كرده است».بدین سان بحث الوهیت عیسى، آرام آرام وارد عرصه دین مسیحى شد و جالب آن كه اناجیل اربعه نیز در این باره ـ حلول خداوند در عیسى مسیح ـ همداستان نیستند و به بیان جان ناس در كتاب تاریخ ادیان: «در انجیل مَرُقس، اثرى از اصل تجسم الهى در پیكر عیسى و از اصل ازلیت ـ وجود قبل از خلقت ـ عیسى بر طبق مبادى كه پولس بعدها وضع كرد، دیده نمى شود؛ اما در انجیل متى و لوقا از این مرحله، بالاتر از مرقس اند و زمینه را براى اعتقاد به تجسم ربوبیت در پیكر عیسى مسیح آماده مى كنند». بنابراین آن چه به عنوان منابع مسیحیت در اعتقاد به الوهیت عیسى مسیح ذكر مى شود، عهد جدید است؛ كه متشكل از 27 كتاب و انجیل است كه چهار انجیل و بقیه نامه ها مخصوصا از پولس رسول است كه به طور قطع در زمان عیسى مسیح نوشته نشده است؛ بلكه بعد از وى به رشته تحریر در آمده و به سهو و غلط آن را به عیسى مسیح نسبت دادند. از این رو عقیده به تثلیث نیز از مسائلى است كه به اشتباه به حضرت عیسى نسبت داده شده است. به هر حال كتاب مقدس یك كتاب توحیدى است. در عهد قدیم و جدید آیات زیادى در معرفى خداى یكتا و یگانه وجود دارد و اثرى از تثلیث در آنها به چشم نمى خورد. این نكته باعث شده كه برخى با تحقیق درباره خاستگاه این آیین علت نفوذ چنین نظریه اى را در مسیحیت ریشه یابى كنند.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چگونگی پیدایش نظریه تثلیث در مسیحیت

ریشه تثلیث در آیین هاى بت پرستى


تحقیقات تاریخى مؤید این است كه بسیارى از آموزه هاى مسیحیت، از جمله تثلیث، تجسّم، فدا، رستاخیز، مصلوب شدن، تاریكى جهان هنگام مرگ نجات دهنده، پسر خدا بودن، نازل شدن پسر خدا براى رهانیدن زندگان و مردگان و موارد بسیار دیگر، در آیین بت پرستان سابق، خصوصاً هندوها و بوداییان وجود داشته، و از طریق آنان به كلیسا راه یافته است; مثلا هندوها «بَرْهَمْ» را خداى اكبر مى دانند كه در سه «اقنوم» یعنى «برهما»، «ویشنو» و «شیوا» متجلّى شده است. چنانچه «اوزیریس» در مصر، «آتیس» در آسیاى صغیر، و «دیونوسوس» در یونان، خدایانى بودند كه به خاطر نجات بشر مرده بودند. واژه ى «كیریوس» را نیز كه به معناى «خداوندگار» است و «پولس» به حضرت عیسى(علیه السلام)اطلاق مى نماید، از یونانیان و سورى ها كه به خداى «دیونوسوس» اختصاص داده بودند، اخذ نموده است. مطالعه ى تاریخ آیین هاى باستانى به ما نشان مى دهد كه اصطلاح «پسر خدا» در قدیم بسیار معمول بوده است و بسیارى از پادشاهان، مانند «فرعون مصر»، خود را «پسر خدا» مى نامیدند. هم چنین قصه مرگ یا مصلوب شدن مقدسین، تحمّل درد و مصیبت، و بالاخره رستاخیز آنان، نمونه هاى فراوانى است كه در بسیارى از روایات اساطیرى قدیم آمده است: «هراكلس» یونانى، «تموز» بابلى، «آدونیس» سورى، «آتیس» فریقى، «ازیریس» مصرى، خدایانى هستند كه كشته شدند; «پرومته»، «لیكورگوس» و «دیونیزوس» مصلوب شدند; برخى از این خدایان، مانند «آتیس»، «ازیریس» و «آدونیس» از قبر برخاستند و بسیارى، مانند عیسى، در روز سوم رستاخیز كردند; هر سال پیروان «آتیس» كه پرستش او از آسیاى صغیر به غرب (روم) نفوذ كرده بود، شكل «آتیس» را به درخت كاج مى آویختند و براى مرگش عزادارى مى كردند و پس از سه روز آن را دفن كرده، رستاخیزش را جشن مى گرفتند و آن را نشان نجات مى دانستند و به نشان این رستاخیز از خون گاو نر تعمید مى گرفتند و كاهن آیتس اعلام مى كرد كه: «دلگرم باشید، همان گونه كه خداوند رستاخیز كرد، شما هم نجات خواهید یافت.»; پیروان «دیونیزوس» در معابد خود مجسمه یا نقش مصلوب خدا را نشان مى دادند، همان گونه كه در كلیساى مسیحیت، شمایل عیساى مصلوب به جاى خدا ارائه مى شود. قصه ى رستاخیز خدایان و قهرمانان به حدّى شایع بود كه اریگنس (اوریحن) درباره رستاخیز عیسى مى نویسد: این معجزه براى بت پرستان چیز تازه اى نیست.


جان هیك متكلم نامدار مسیحى مى نوسید: «دو نفر از همكارانم در دانشگاه بیرمنگام كه به تدریس عهد جدید و مكتوبات اولیا و قدسیان مسیحیت مشغول بودند، در خلال مطالعات تاریخى خود به این نتیجه دست یافتند كه این فكر كه عیسى مسیح(ع) تجسم و تجسد خداوند و یا اولین شخص از یك تثلیث الهى است كه به زندگى انسانها روى كرده است، از ساخته هاى كلیساست كه از مضامین و دستمایه هاى سنتهاى دینى یهودى و یونانى الهام گرفته است. موضوعات و دستمایه هایى كه مشابه آنها را در سایر تعابیر تفكر دینى در مدیترانه عهد باستان نیز مى بینیم». باید توجه داشت ادیان گذشته آریایى مصرى و رومى و هندوها داراى سه خدا بودند كه هر یك از آنها وظیفه خاصى بر عهده داشتند: یكى از آسمان نگه دارى مى كرد و دیگرى مواظب زمین بود و سومى عطایا و بخششهاى موجودات را بر عهده داشت.جان ناس مى نویسد: «آریایى نژاد قدیم و یونانیها و رومیها، به سه خدا معتقد بودند كه آنها عبارتند از: خداى پدر «دیوس بیتار»... كه نزد همه ملل خداى آسمان شمرده مى شد، دوم، خداى مادر كه به هندى او را «پربتیوى ماتار»، خداى زمین یا «گایاماتر» یونانیان است و سوم، خداى میترا، كه ایرانیان او را «میترا» یا «مهر» مى گویند كه نزد همه، این اله، بخشنده و جواد است».این افكار ـ پرستش سه خدا ـ براى اولین بار توسط پولس یهودى كه از دشمنان سرسخت مسیحیت به شمار مى رفت به گونه اى كه مسیحیان را به بدترین وضع شكنجه مى داد و ناگهان مدعى شد عیسى بر او تابید و مسیحى شد، وارد دین مسیحیت گردید.


فلیسین شاله مى گوید: «با تركیب طریقه عرفانى شرقى و مسیح موعود، یهودیان و افكار یونانى و همگان گرایى روحى، دین مسیح نمایان مى گردد. شخصیت تصورى عیسى، تركیبى از عقاید سامیان و مردم اژه و اهالى آسیاست. به گفته ماسون اورسل، یهوه در دین مسیح، بدون واسطه،نقش پدر خدا را دارد و عیسى پسر خدا، آن دسته از خدایانى را نشان مى دهد كه براى نجات بشر رنج مى برند و مردم اژه و مصر و سوریه از آن پیروى مى كنند. این دین طرفدار نوعى واحد پرستى و یكتا پرستى است كه خدا را سرآغاز جامعه قرار مى دهد و بشر را بوسیله پسر خدا (عیسى مسیح) با خدا مربوط مى سازد». بنابراین، اعتقاد به سه خدا، مطلبى نیست كه از سوى عیسى مسیح القا شده باشد؛ بلكه از قرن پنجم میلادى بر اثر افكار وارداتى و اختلاط مسیحیت با ادیان شرقى و فلسفه، به جاى خداى سه گانه گذشته، «نروبى تر»، «زنون» و «نرو»، خداى سه گانه جدید جایگزین آن شده است.


نتیجه:


نتیجه آن كه مسأله تثلیث، بر اثر تحریف، وارد دین مسیحى شده است و این، مطلب تازه اى نبود؛ بلكه در امتهاى مشرك پیشین وجود داشت و در دین مسیحیت اسامى خدایان سه گانه، تغییر پیدا كرد و با رجوع به تاریخ، انطباق این افكار با افكار مشركین به خوبى آشكار مى گردد.

منابع:
1- مسيحيت، مؤلف: سيد محمد اديب آل على، ناشر: انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم
2- درآمدى بر الهيات تطبيقى اسلام و مسيحيت، عبدالرحيم سليمانى اردستانى، ص 124، ص 136 ـ 137، ص 230
3- تاريخ جامع اديان، جان بى ناس،، ص 413، ص 418، ص 383، ص 93
4- تحقيقى در دين مسيح، جلال الدين آشتيانى، ص 474
5- پلوراليسم دينى، جان هيك، ترجمه عبدالرحيم گواهى، ص 32
6- تاريخ اديان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج2، ص698-700



 
بالا