♦♦ قصه هایی از نهج البلاغه - عشق به شهـــــادت ♦♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
سال سوّم هجرت، کفّار از مکه به سوی مدینه حرکت کردند، به این امید که مسلمانان را از بین ببرند و حکومت اسلامی را بر اندازند.
مسلمانان در کنار کوه احد (حدود یکفرسخی مدینه) جلو آن ها را گرفتند، و جنگ سختی بین سپاه اسلام و لشکر کفر، در گرفت.

در این جنگ شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ و علی ـ علیه السلام ـ جزء رزمندگان بودند، مجاهدات علی ـ علیه السلام ـ در این جنگ در آخرین درجه ایثار و فداکاری قرار داشت. دشمن در اواخر جنگ، تمام نیروی خود را برای کشتن شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ آماده کرده بود، و علی ـ علیه السلام ـ چون صخره ای استوار و خلل ناپذیر در برابر دشمن قرار داشت، و سپری به بلندای کوه های آسمان خراش، برای پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ بود.

در این جنگ، افراد برجسته ای از یاران پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ شهد شهادت نوشیدند، علی ـ علیه السلام ـ با این که سراپا فداکاری بود، و بدنش در این جنگ، شصت زخم برداشته بود، ولی با دیدن پیکرهای پاک شهیدانی هم چون حمزه، مصعب، عبد الله بن جحش، حنظله و ... عشق و شور سرشاری، وجودش را فرا گرفته بود. عشق به شهادت و عشق پیوستن به یاران، و لقای دوست.

هیجان زده و بی تاب شده، که چرا توفیق پرواز، همراه یارانی مخلص، نصیب او نشده است؟!.

پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ، این شورو هیجان را از سیمای ملکوتی علی ـ علیه السلام ـ دریافت، به علی ـ علیه السلام ـ روی نموده و فرمود:
انّ ذلک لکذالک، فکیف صبرک اذا: «آن چه گفتم واقع می شود، ولی بگو بدانم صبر و استقامت تو چگونه است؟!».

امام علی ـ علیه السلام ـ عرض کرد: ای رسول خدا، لیس هذا من مواطن الصّبر ولکن من مواطن البشری و الشکر: «اینجا جای صبر و استقامت نیست، بلکه جای بشارت و شکر است» (جای تسلیت نیست، بلکه جای تبریک است).1

...........

1. برگرفته از خطبه 156 نهج البلاغه

www.sheekh_3arb.info_islam_Library_img_3ater_fawasel_WebPageContent_faswel2.gif
 
بالا