انگیزه هاى تحریف
در جمع پیروان هر پیامبرى افرادى با انگیزه ها و برداشت هاى مختلف حضور دارند: نخبگانى که بر اساس تحلیل آرمانى و در عین حال واقع گرایانه به او مى پیوندند; افراد آرمان گرا و غیرواقع بینى که بر اساس احساسات ایمان مى آورند; گروهى که امواج اجتماعى و یا منافع مادى آنان را به دین مى کشاند; و بالاخره افراد فرصت طلبى که در انتظار کسب موقعیت هاى اجتماعى اند. به طور معمول با مرگ یا غیبت آن پیامبر و فروکش کردن شور و هیجان اولیه، گروه فرصت طلب براى نیل به اهداف خود به فعالیت مى پردازد و چه بسا از تفسیر و تأویل ـ و در صورت امکان ـ از تغییر الفاظ سخنان مکتوب یا کتاب آن پیامبر، در جهت اهداف خود بهره مى جویند. از سوى دیگر، ادیان الهى به بیان حوادث آینده در قالب پیش گویى ها و بشارات پرداخته اند که بسیارى از آنها به زبان رمز و همراه با ذکر قراین و شواهد خاص بوده و طبیعى است که آرمان گرایان احساساتى اکثر بشارات را به زمان هاى نزدیک تعبیر کرده، به شوق وقوع آنها لحظه شمارى مى کنند که با گذشت زمان و عدم تحقق پیش گویى ها، آنان با بحران عقیدتى مواجه مى گردند و زمینه ى تفسیر و تأویل متون ایجاد مى شود. برخى از پیروان ادیان نیز در برخورد با افکار و اندیشه هاى رایج، به قصد حمایت از دین و جلب توجه دیگران، ترجیح مى دهند آموزه هاى دینى را به گونه اى تفسیر نمایند که بر اساس آن، مقبولیت دین تضمین گردد. در اعتقاد آنان جذب پیروان بیشتر بر حفظ تعالیم و اصول مکتب رجحان دارد. و بالاخره نقش نیروهاى خارجى و قواى حاکم را در ایجاد جریان انحرافى در ادیان نباید دست کم گرفت. آن گاه که مقابله ى مستقیم با دین داران و اعمال روش هاى خشونت آمیز به نتایج معکوس منجر شود، نفوذ در سازمان و تشکیلات دینى و استفاده ى ابزارى از دین، در دستور کار قرار مى گیرد. یک حکومت مى تواند با استفاده از پیشتوانه ى مذهب استحکام و اعتبار و مشروعیت بالاترى کسب کند. بقاى یک دین بر قائمه هاى اصولى اولیه، با توجه به خطرهاى متعددى که آن را تهدید مى کند و وجود انگیزه هاى تغییر از تعالیم اساسى نخستین که بخشى از آن ذکر شد، بسیار مشکل به نظر مى رسد.
زمینه هاى تحریف
موفقیت تحریف کنندگان در صورتى است که زمینه هاى اجتماعى براى فعالیت آنان مهیا باشد. چه در جامعه ى اسرائیلیان در عهد عتیق، و چه در جامعه ى مسیحیت پس از حضرت عیسى(علیه السلام)، چنین زمینه هایى فراهم بوده است که برخى از آنها عبارتند از:
1- رایج نبودن کتابت
کتابت متون مقدس در میان بنى اسرائیل چندان رایج نبود و بیشتر بر حفظ مطالب به صورت شفاهى اهتمام مى شد. در طول تاریخ بارها اورشلیم شاهد حمله ى ویرانگر متجاوزان و از بین رفتن اماکن و متون مقدس یهودى بوده است. در میان مسیحیان نیز تا پایان قرون وسطى کتابت رواج چندانى نداشت و تعالیم اساسى کتاب مقدس به صورت شفاهى، سینه به سینه نقل مى شد که طبعا نمى توانست دقیق باشد.
2- استفاده انحصارى از کتب
تا قرن پانزدهم میلادى تنها روحانیون، مجاز به مطالعه ى کتاب مقدس بودند و استفاده از کتب دینى چندان شایع نبود. پس از اصلاحات پروتستانى در قرن شانزدهم، مردم عادى نیز مجاز به مطالعه ى این کتب شدند. در کلیساى کاتولیک از نیمه ى دوم قرن بیستم، در شوراى واتیکان دوم، به غیر روحانیون توصیه شد که کتاب مقدس را مطالعه کنند.
3- کثرت پیامبران و رسولان دروغین
بر اساس گزارش عهد عتیق، در میان بنى اسرائیل پیامبران دروغین فراوان بودند و بسیارى از آنان نوشته هاى خود را به نام وحى و الهام به مردم ارائه مى کردند. در عهد جدید هم به کسانى برمى خوریم که با ادعاى رسالت از جانب عیسى(ع) و حواریون وى و با ادعاى برخوردارى از هدایت هاى روح القدس، به نشر عقاید خود به نام عقاید راستین و ارتدکسى مسیحیت مى پرداختند. از نگاه بسیارى از دین پژوهان، «پولس» که مهم ترین شخصیت در شکل گیرى الهیات مسیحى است، از این افراد است.
4- سرسپردگى مردم به روحانیان
جایگاه ویژه روحانیت در تفسیر و تبلیغ دین، آنان را در موقعیتى ممتاز و تأثیرگذار قرار داده است. اگر به موازات این نقش، دستگاه هاى نظارتى درون سازمانى و یا مراقبت هاى مردمى وجود نداشته باشد، رفته رفته منصب روحانیت به ابزارى براى کسب موقعیت اجتماعى و انحراف فرهنگى تبدیل مى شود. قرآن کریم اعتماد بى قید و شرط مسیحیان به دانشمندان دینى را نکوهش مى کند: « اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله»: اینان دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا رب خود قرار داده اند. و آنان را به تصرفات نابه جا در اموال مردم و مخالفت با احکام الهى متهم مى سازد.
5- جایگاه ویژه ى حاکمان
تجربه ى تاریخى نشان داده است که اغلب حاکمان به منافع حکومتى خود بیش از مصالح اجتماعى اندیشیده اند و آن گاه که در کنار صاحبان مناصب دینى قرار گرفته اند و در حد امکان از آن بهره برده و یا به معامله با آنان پرداخته اند. آموزه هاى کتاب مقدس، به ویژه تعالیم پولس، حاکمان را نسبت به مردم در موضع برتر و مردم را سرسپرده ى آنان معرفى مى کند. بدیهى است این آموزه ها در تأثیرگذارى حاکمان در جهت دهى به حرکت جامعه ى متدینان نقش داشته است.