ریشه های تاریخی و نحوه شكلگیری وهابیت

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
وهابیت نامی است كه شیعیان و اهل سنت بر فرقهای خاص نهاده اند؛ در حالی كه آنها خودشان را سلفی میدانند.


«سلف» در لغت به معنای «متقدم» و «سابق» است و در اصطلاح متكلمان و اصحاب ملل و نحل، به صحابه، تابعین، تابعین تابعین و حتی علمای اسلامی در سه قرن نخست هجری، سلف گفته شده است. گاهی نیز از نخستین تابعین، به «سلف صالح» تعبیر میشود. (1)


جریان سلفی گری را در قرن چهارم هجری (323 ه. ق) گروهی از اهل حدیث به وجود آوردند. آنان، خود را «سلفیه» نامیدند، به این اعتبار كه خودشان را پیرو سلف صالح میشمردند و در رفتارها و باورهایشان، خود را تابع پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و اصحاب و تابعین میدانستند.


این گروه به پندار خویش، در صدد احیای سیره «سلف صالح»، یعنی مسلمانان صدر اسلام بودند و مدعی شدند كه امت پیامبر صلی الله علیه وآله را از انحراف و اشتباه به راه مستقیم بر میگردانند.

آنان برای تحقق اهداف خود، میخواستند همه به سیره سلف صالح باز گردند؛ یعنی مانند آنان بیندیشند و عمل كنند و از آنچه در دوره های پس از پیامبرصلی الله علیه وآله و اصحاب بزرگش افزوده شده است، دوری گزینند. سلفیه چون خود را به احمد بن حنبل پیشوای حنابله منسوب میكردند، به «حنابله» نیز معروف اند.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
سلفیان با معتزله به شدت به نزاع پرداختند؛ زیرا معتزله به عقل و دلایل عقلی استناد میكردند؛ ولی این گروه، استفاده از شیوه های عقلی را در اسلام از امور جدید میپنداشتند كه در عصر صحابه و تابعین مرسوم نبوده است. (2) همچنین آنان به ظاهر آیات و احادیث بسنده میكردند و هرگز به تأویل و تفسیر نمی پرداختند و تنها به نصوص قرآن و حدیث و دلایل به دست آمده از نص معتقد بودند. از این رو، به استقرار پروردگار بر عرش و فرود آمدن خداوند در سایههایی از ابر اعتقاد داشتند. (3)


ابو محمد حسن بن علی بن خلف بَر بَهاری از رهبران این گروه بود كه باورها و آرای ویژهای داشت و با مخالفان خود به شدت برخورد میكرد. او به یاران خود دستور داده بود هر كس با باورهای وی مخالفت ورزید، اموالش را غارت كنند و خرید و فروش او را بر هم بزنند. (4)


بر بهاری هر نوع مرثیه خوانی برای امام حسین علیه السلام و اهل بیت :S (31): را ممنوع كرد و به قتل كسانی كه بر اهل بیت :S (31): مرثیه خوانی كنند، حكم داد.
وی زیارت مزارهای ائمه :S (31): را منع كرد و شیعه را كافر و گمراه خواند. او برای خداوند مانند و شبیه قائل بود و ذات احدیت را دارای كف و دست و انگشتان و دو پا یا كفشی از طلا و صاحب گیسوان تصور میكرد. همچنین میگفت: خداوند به آسمان بالا میرود و به زمین فرود میآید و مردم در روز قیامت، خداوند را خواهند دید. (5)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
برداشتهای سطحی و ظاهری از آیات قرآن و فرو گذاشتن عمق و معانی آن، تكیه بر باورها و دریافت های ذهنی، غرور، نادانی و تعصب بربهاری و یارانش سبب شد كه فتنه جویی آنان بالا بگیرد و آرامش از جامعه رخت بر بندد.


خلیفة الراضی با نكوهش باورها و رفتار این گروه، آنان را تهدید كرد چنانچه از عقاید و رفتارهای خلاف خود دست بر ندارند، گردنشان را میزند و خانه و محله هایشان را به آتش میكشد. (6)


پس از این حكم، بربهاری متواری شد و در سال 329 ه. ق در 96 سالگی در حالی كه در خانه زنی پنهان شده بود، درگذشت. او را در همان خانه بدون اینكه كسی بداند، غسل دادند و كفن كردند و در همان جا به خاك سپردند. (7)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ابن تیمیه و احیای مكتب سلفیه


با ظهور مذهب اشعریه، مكتب سلفیه به طور كامل از رونق افتاد؛ ولی به كلی منسوخ نشد. این مذهب بار دیگر در قرن هشتم هجری با تبلیغ ابن تیمیه حرانی دمشقی حنبلی گسترش یافت. وی بار دیگر احادیث تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خدا را مطرح كرد و بر حفظ ظواهر آنها اصرار ورزید. (8)
بدین ترتیب، تفكر سلفیه را احیا كرد و گسترش داد.


زندگی نامه ابن تیمیه


احمد بن تیمیه، در روز دهم ربیع الاول سال 661 ه. ق در شهر حران (از توابع شام) دیده به جهان گشود (9) و تا هفت سالگی در آن سرزمین زندگی كرد. به خاطر حمله سپاه مغول، عبد الحلیم، پدر ابن تیمیه مجبور شد به همراه خانواده، وطن خویش را ترك و به سوی شام (دمشق) حركت كند و در آنجا اقامت گزیند.


چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد. (10)


ابن تیمیه در بیست سالگی پدرش را از دست داد و خود به جای پدر عهده دار تدریس شد. تا سال 698 ه. ق كه در شام به عنوان یك روحانی حنبلی زندگی میكرد، از او لغزشی دیده نشده بود. از آغاز قرن هشتم، كم كم آثار انحراف در او ظاهر شد. به ویژه موقعی كه ساكنان «حماة» (11) از وی خواستند تا آیه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» (12) را تفسیر كند.

وی در تفسیر این آیه دچار لغزش شد و برای خداوند مكانی در فراز آسمانها تعیین كرد كه بر عرش متكی است. (13) وی با این تفسیر نادرست، آشكارا برای خداوند، جهت و سمت جسمانی قائل شد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
انتشار پاسخ ابن تیمیه در دمشق و اطراف آن، غوغایی به راه انداخت. گروهی از فقیهان بر ضد وی قیام كردند و از جلال الدین حنفی - قاضی وقت - محاكمه او را خواستار شدند؛ ولی ابن تیمیه از حضور در دادگاه سر باز زد. (14)

در روز دوشنبه، هشتم رجب سال 705 ه. ق، قضات شهر همراه با ابن تیمیه در قصر نایب السلطنة حاضر شدند و رساله «الواسطیة» ابن تیمیه قرائت شد. در دوازدهم همین ماه در نشست دوم، كمال الدین زملكانی با او به مناظره پرداخت و مردم از فضایل كمال الدین زملكانی و مناظره نیكوی او تشكر كردند.

در هفتم شعبان، در نشست سوم، وی به تبعید به مصر محكوم شد و دمشق را به قصد مصر ترك كرد. چون در آنجا نیز از نشر اندیشه خود دست بر نداشت، در مجلس مخصوصی، شمس بن عدنان با او به مناظره پرداخت. سرانجام ابن محلوف مالكی، قاضی وقت، او را به زندان محكوم و به طور رسمی بر ضد او در مصر و شام اعلامیه منتشر كرد. (15)


ابن تیمیه در روز جمعه 23 ربیع الاول سال 707 ه. ق از زندان آزاد شد و اقامت در مصر را بر انتقال به دمشق ترجیح داد. وی پس از آزادی، در نشر باورهای خود پافشاری میكرد. از این رو، گروهی از صوفیه و عرفای مصر از وی به قاضی وقت شكایت كردند و ابن عطا با او مناظره كرد و او را به محكمه قاضی بدر الدین بن جماعة كشانید. قاضی احساس كرد او در سخنان خود، نسبت به پیامبرصلی الله علیه وآله ادب را رعایت نمیكند. بنابراین، او را روانه زندان كرد (16) كه در آغاز سال 708 ه. ق آزاد شد. (17)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
فعالیت دوباره ابن تیمیه سبب شد آخر ماه صفر 709 ه. ق، به اسكندریه مصر تبعید شود. او پس از هشت ماه اقامت در آنجا به سال 709 ه. ق به قاهره بازگشت. (18)


پافشاری ابن تیمیه بر موضوع باطل خود در برابر حق، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حكم دستگیری و زندان كردن او را صادر كنند.

به گفته ابن كثیر، ابن تیمیه در روز پنجشنبه 22 رجب سال 720 ه. ق به خاطر فتواهای دور از مذاهب اسلامی به دار السعادة احضار شد. قضات هر چهار مذهب (شافعی، حنبلی، حنفی و مالكی) او را نكوهش و به زندان محكوم كردند. او در دوم محرم 721 ه. ق از زندان آزاد گردید (19) و سرانجام در سال 728 ه. ق در زندان در گذشت. شوكانی میگوید:


«پس از زندانی شدن ابن تیمیه، بر اساس فتوای قاضی مالكی دمشق كه حكم به كفر او داده بود، در دمشق ندا در دادند كه هر كس دارای عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است.» (20)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
برخی از نظرات ابن تیمیه


- به نظر ابن تیمیه، هر كس به قصد زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله مسافرت كند و هدف اصلی سفر ا و، رفتن به مسجد آن حضرت نباشد، چنین كسی با اجماع مسلمانان مخالفت كرده و از شریعت سید المرسلین خارج است. (21)


- هرگونه زیارت قبور، چه قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و غیر آن، شرك و حرام است. (22)


- مسح و بوسیدن هر قبری ولو قبر پیامبران، شرك است. (23)


- سوگند به پیامبرصلی الله علیه وآله شرك میباشد. (24)


- هیچ گونه نذر بر انبیا جایز نیست و نذر بر آنها معصیتی بزرگتر از سوگند به آنهاست. (25)


- دست گذاشتن روی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و بوسیدن قبر، جایز نیست و مخالف توحید است. (26)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
محمد بن عبدالوهاب و تأسیس فرقه وهابیت


محمد بن عبد الوهاب یكی از عالمان حنبلی قرن دوازدهم است كه مسلك وهابیت را پایه گذاری كرد و نسبتش به وهیب تمیمی میرسد. وهابیت از نام پدرش عبدالوهاب گرفته شده است و پیش از او مسلكی به نام وهابیت وجود نداشت.


او در سال 1115 ه. ق در شهر عُیینَة واقع در صحرای نجد عربستان چشم به جهان گشود (27) و در سال 1206 ه. ق دیده از جهان فروبست. (28)


پدرش، عبد الوهاب از عالمان حنبلی و مورد احترام مردم و قاضی شهر عیینة بود. محمد در آغاز، از محضر جمعی از عالمان مكه و مدینه بهره برد؛ ولی در همان زمان، مطالبی بر زبان او جاری میشد كه استادان و علمای صالح نسبت به آینده او بدبین بودند. آنان پیش بینی میكردند كه این شخص گمراه، در آینده مردم را نیز به گمراهی خواهد كشید.


وی در جوانی به مطالعه زندگی نامه كسانی كه مدعی نبوت شده بودند، مانند مسیلمه كذاب، اسود عَنسی و طلیحه اسدی علاقه خاصی داشت. (29)

این مطالب نشانگر آن است كه از همان آغاز، دنبال شهرت و مقام بوده است. به همین دلیل، پدرش از او راضی نبود و پیوسته او را سرزنش میكرد و مردم را از اطاعت او بر حذر میداشت. حتی برادرش، سلیمان بن عبد الوهاب از مخالفان سرسخت وی بود و سخنان او را باطل میدانست. سلیمان در ردّ اندیشه برادرش كتابی نوشت كه اولین كتاب در ردّ وهابیت است. (30)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ارتباط محمد بن عبد الوهاب با استعمارگران


محمد بن عبد الوهاب بر اثر فشارهای عالمان و استادان خود، سرزمین پدری اش را ترك و به بصره مسافرت كرد. برخی از علمای اهل سنت با ارسال نامهای، مردم بصره را از اندیشه های انحرافی ابن عبد الوهاب آگاه ساختند و مردم را از همراهی با وی بر حذر داشتند.


در آن روزها، استعمارگران انگلیس در مناطق اسلامی در پی یافتن راههایی برای از میان بردن اتحاد امت اسلامی بودند. برابر دستور حكومت بریتانیا، جاسوسان وظیفه داشتند در كشورهای اسلامی برای ایجاد مذاهب ساختگی، به نوع اختلافهای میان مسلمانان پی ببرند و به آنها دامن بزنند.


مستر همفر (31) از اعضای سازمان جاسوسی بریتانیا، در خاطرات خود مینویسد:


«وزارت مستعمرات بریتانیا در سال 1700 م، برای تحقیق كافی به منظور به دست آوردن راههای منحرف ساختن ملّت اسلام و تقویت این راهها برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و گسترش تسلط بر كشورهای اسلامی، ما را با یك اكیپ ده نفره به سوی مصر، عراق، تهران، حجاز و آستانه (تركیه) ، اعزام كردند و از طرف این وزارت خانه، امكانات كافی مانند: پول، اطلاعات لازم و نقشههای طرح شده در اختیار ما گذاشتند و حتی نامهای سلاطین و حكام، علما و رؤسای قبایل را كاملاً به ما آموختند.
من گفتار سكرتر (32) دبیر كل را در آخرین لحظه خداحافظی فراموش نمیكنم كه گفت: آینده كشور ما در گرو پیروزی شماست؛ هرچه نیرو دارید، در راه پیروزی خودتان به كار گیرید.» (33)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
«وقتی عازم عراق و شهر بصره بودم، دبیر كل به من سفارش كرد: عمده هدف تو در این سفر آن است كه به نوع اختلافات و نزاعها در میان مسلمانان پی ببری و نقطههای انفجار این نزاعها را به دست بیاوری و اطلاعات دقیق و كافی در این باره به وزارت مستعمرات برسانی و هرجا هم توانستی اختلافی به راه اندازی، عالیترین خدمت را به انگلستان كردهای. (34)

بر این اساس، مستر همفر برای گسترش اختلاف میان گروههای مسلمان، در به در، دنبال شخصی مناسب برای اجرای اهداف خود بود كه سرانجام در بصره با محمد بن عبدالوهاب آشنا شد. او آرام آرام، برنامه دوستی تنگاتنگی با محمد را پی ریزی كرد.


آن دو بعضی وقتها، با هم برای تفریح به خارج بصره میرفتند و ساعتهای طولانی را در كنار هم میگذراندند. پس از مدتی، رابطه دوستی میان محمد بن عبد الوهاب و جاسوس انگلیسی گسترش یافت تا جایی كه همیشه با هم غذا میخوردند و در یك اتاق استیجاری كه اجاره بهای آن را همفر میپرداخت، زندگی میكردند.
چون محمد بن عبد الوهاب شغلی نداشت، همفر تمام لوازم مورد نیاز او، مانند غذا و لباس و غیره را فراهم میكرد. در نتیجه، محمد به تدریج، بنده و مطیع این جاسوس بریتانیایی شد و در تمام مسائل با او توافق داشت و در هیچ امری با او مخالفت نمیكرد.

همفر درباره چگونگی آشنایی خود با پسر عبد الوهاب به تفصیل سخن گفته است. (35)
 
بالا