عرفان حضرت زهرا سلام الله علیها

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
دست تكوين و تشريع، انسان را به مقامى مى‏رساند كه حقيقت هستى، مشهود او مى‏گردد. و نظاره‏ گر نور و زيبايى مطلق مى‏شود و جز به محبت و عشق حق نمی انديشد و جز به صلابت حق حركت نمى‏كند و سخن نمی گويد، حوادث اجتماعى و سياسى جامعه، خردلى از عشق او نمى‏كاهند و او را بر عليه هستى برنمی ‏انگيزند؛ زيرا كه با شهود خويش به حقيقت هستى راه يافته و در هستى جز خير و زيبايى و محبت و لذت چيزى نمی يابد و شاديها و غمها را ناشى از ماهياتى مى‏بيند كه در آن جز فنا و نيستى نيست. او هيچ چيز را جز رؤيت محبوب بر خود نمی ‏پسندد به اين حقيقت رسيده است كه به هر چيز تعلق حاصل كند مظهر او خواهد گشت، لذا دل به جز خدا نمی بندد و تعلقى جز به خدا حاصل نمى‏كند تا مظهر اسماء و صفات او باشد و مجلاى جميل او گردد.
عارف بزرگ محمد على شاه‏آبادى در كتاب خود(1) به بيان مراتب حضور قلب پرداخته،آنگاه راجع به مرتبه‏ ى هفتم میفرمايد:
مرتبه‏ ى هفتم و آن عبارت است از مقام هدايت و ايصال به طريق و صراط ذات پروردگار كه عبارت است از ايصال به طريق اسماء و صفات او؛ زيرا اسماء و صفات عين ذات پروردگار است و چون عابد، به اين مقام نائل شود مورد تجليات اسماء و صفات حق واقع گردد و اسمى بعد از اسمى بر او تجلى كند و صفتى بعد از صفتى بر او ظاهر گردد تا اينكه غافل از صفات خود متخلق به اخلاق پروردگار شود و از اين مقام كه مقام فناى صفاتى است، تعبير به مقام «طمس» (پاك‏شدگى) مى‏كنند...



در مرتبه‏ ى هشتم به مقام شهود حق به تمام كمال و جمال، و در مرتبه‏ ى نهم به مرتبه‏ ى عشق و محبت نسبت به ذات مقدس پروردگار كه موجب فناى در ذات حق است مى‏رسد انسان به مقام اسماء و صفات رسيده دست نياز جز به درگاه بی نياز دراز نمیكند و جز در آستانه‏ ى عظمت او زانو نمیزند، با زبان تشريع فقر وجودى خويش را اظهار كرده و عاجزانه نيازمندي هاى درونى خويش را بر معبودش عرضه مى‏دارد:

«الهى كَسرى لا يَجْبُرُهُ اِلا لُطفُكَ وَ حَنانُكَ وَ فَقْرى لا يُغنيهِ اِلّا عَطفُكَ وَ اِحسانُكَ وَ رَوْعَتى لا يُسَكِّنُها اِلا اَمانُكَ و ذلَّتى لا يُعزُّها اِلّا سُلطانُكَ وَ اُمنيتي لا يُبَلِّغُنيها اِلّا فَضْلُكَ وَ خَلتَّى لا يَسُدُّها اِلّا طَولُكَ وَ حاجَتى لا يَقضيها غَيْرُكَ... وَ غُلتَّى لا يُبَرِّدُها اِلّا وَصْلُكَ وَ لَوْعَتى لا يُطفيها اِلّا لِقاوُكَ وَ شَوقى اِلَيكَ لا يَبُلُهُ اِلّا النَّظَرُ اِلى وَجْهِكَ وَ قَرارى لا يَقِرُّدونَ دُنُوّى مِنكَ وَ لَهْفَتى لا يَرُدُّها اِلّا رَوْحُكَ...» (2)



«خدايا شكستگى و نقص مرا جز لطف و رحم و دلسوزيت اصلاح و درست نمى‏كند، و نيازمنديم را جز به توجه، مهربانى و احسانت مبدل به بی ‏نيازى نمی كند، و بيم و هراسم از جز امان تو تسكين ندهد، و جز سلطنت تو ذلت و خوارى مرا مبدل به عزت نمیگرداند و جز فزونى بخششت مرا به آرزويم نرساند و نقص مرا جز عطاى ممتدت از بين نمى‏برد و غيرت و حاجتم را برنياورد... و حرارت اشتياقم را جز وصال تو فرو نمی نشاند، و سوز و گداز قلبم را جز لقاى تو خاموش نكند، و جز نظر به وجه و جمالت شوق مرا به تو بهبودى نبخشد، و آرامشم بدون نزديكى كاملم به تو برقرار نشود، و جز نسيم روح و جانت، افسوس و اندوهم را دفع نكند...».

 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
اينك پس از بيان كوتاهى در مورد انسان عارف، به مقام عرفانى فاطمه سلام‏ اللَّه عليها در حدود فهم خود می پردازيم:

شرايط تكوينى در انسان وجود دارد كه بسيار مؤثر در كارهاى ارادى و اختيارى او هستند؛ اگر اين شرايط مثبت باشند، در رفتار و افكار نيز تأثير مثبت خواهند گذاشت بخصوص اگر توأم با تعليم و تربيت صحيح و مثبت نيز باشند، اثرگذارى جهان مثبت تكوينى بستگى به مرتبه مثبت بودن آن دارد.
فاطمهسلام ‏اللَّه ‏عليها داراى خصوصياتى در بعد تكوين هست كه عرفان كامل تكوينى را قبل از آفرينش او در طبيعت، در او ايجاد كرده است، او از نظر تكوينى معصوم است. تنزل نور او در صلب پاك و آنگاه در رحم پاك و نمو جسمش از غذاى حلال كه به همراه تسبيح و تقديس خدا تناول شده است، زمينه ‏ى عصمت تشريعى را فراهم آورده است، لذا شرايط و زمينه‏ ى تكوينى به گونه ‏اى بوده است كه در رحم به ستايش، حمد و ثناى خدا مشغول بوده است.



تربيت و پرورش زهرا سلام‏ اللَّه ‏عليها در دامان پاك خديجه عليه االسلام و در كنار پدرى كه رسول خداست، زمينه را براى ظهور عرفان تشريعى هر چه بيشتر آماده می‏ساخت. او لحظه‏اى از ياد خدا غافل نگشت و آنى از انجام تكاليف الهى و انسانى سرباز نزد، سراسر زندگى او نور است. عرفان او در اين مطلب متجلى است كه خداوند با غضب او غضب مى‏كند و با خشنودى او خشنود میگردد (3)

ظهور عرفان او در آيه‏ ى:
«اَنَّ الَّذينَ يُؤذوُنَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُم اللَّه فِى الدُّنيا وَ الاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً» (4)



مى‏باشد، چرا كه اذيت كردن او اذيت نمودن خداوند است(5)




تجلى عرفان بانوى بزرگ اسلام و دخت رسول‏ اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله در قلب و جوارحى است كه به فرموده‏ ى پدر بزرگوارش حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم پر از ايمان و يقين است:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها و جوارحها ايماناً و يقيناً؛ (6) براستى خداى بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه سلام ‏اللَّه ‏عليها را از ايمان و يقين پر كرده است».

عرفان زهرا سلام ‏اللَّه‏ عليها در يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان؛ يعنى، حسن و حسين عليهم االسلام جلوه كرد (7) عرفان او فوق عرفان زنان عالم است (حتى آسيه، خديجه و مريم) و خداوند برگزيد (8) و او را افضل زنان اهل ارض قرار داد (9)
«قالت فاطمة عليه االسلام فقال لى: أما ترضين أن تأتى يوم القيامة سيدة نساء المؤمنين او سيدة نساء هذه الاُمَّة» (10)



«فاطمه سلام ‏اللَّه‏ عليها فرمود: پدرم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به من فرمودند: آيا راضى و خشنود نيستى كه روز قيامت بيايى در حالى كه سيده ‏ى زنان مؤمنين يا سيده ‏ى زنان اين امت باشى».
و نيز نبىّ گرامى اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: «و فاطمة سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين؛ (11) و فاطمه سلام اللَّه‏ عليها سيده‏ى زنان جهان از اولين و آخرين است». مجلاى شهود زهرا سلام‏ اللَّه ‏عليها خطبه‏ ى فصيح و بليغ اوست در دفاع از ولايت و از حقش، خطبه را با حمد و ثناى الهى شروع مى‏كند:
«الحمداللَّه على ما انعم و له الشكر على ما الهم والثناء بما قدم...؛ حمد و ستايش خدا را بر آنچه ارزانى داشت و بخشيد، و شكر او را بر آنچه الهام فرمود و سپاس خدا را به آنچه پيش فرستاد و اهدا فرمود...».
«... كوّنها بقدرته و ذرَأها بمشيته من غير حاجة منه الى تكوينها و لا فائدة له فى تصويرها الّا تثبيتاً لحكمته و تنبيها على طاعته و اظهاراً لقدرته، تعبّداً لبريته و اعزازاً لدعوته...»
«... پديده ‏ها را به قدرتش به وجود آورد و به مشيت و خواست خويش بيافريد بدون اين كه نيازى به آفرينش آنها داشته باشد، براى او سودى در اين خلقت نبود جز اين كه حكمت خويش را به ثبوت برساند و خلق را بر طاعتش آگاه گرداند و قدرتش را اظهار نمايد و آفريدگان را به عبادت وادار كند و دعوتش را بزرگ و شكست‏ ناپذير گرداند...».



زهرا راضى و خشنود به مقدرات الهى و رضاى الهى است و آنجا كه وظيفه، صبر باشد، بر مصائب صبر میكند، لذا در پايان خطبه فرمود:
«و يصير منكم على مثل خزّ المدى و خز السنان فى الحشا...؛ (12)اين آهى است كه در سينه‏ى پردرد من كه ديگر طاقت تحمل آن را نداشتم و خواستم اين اندوه را از دل پر درد بيرون افكنم و حجت را بر شما تمام كنم».
ظهور عرفان فاطمه سلام ‏اللَّه‏ عليها در محراب عبادت بود آنگاه كه براى ستايش حق می ايستاد، هفتاد هزار فرشته‏ ى مقرب بر او سلام مى‏كردند و او را به جمله‏اى می خواندند كه ملائك مريم را با آن ندا مى‏كردند:
«فيقولون يا فاطمة سلام‏ اللَّه ‏عليها انّ اللَّه اصطفاك و طهرك واصطفاك على نساءالعالمين (13) پس مى‏گفتند: اى فاطمه! براستى خدا تو را برگزيد و پاك و طاهر گرداند و تو را بر زنان جهانيان اختيار فرمود».
امام حسين- عليه‏السلام- از برادرش امام حسن- عليه ‏السلام- نقل مى‏فرمايد كه:
«رأيت امّى فاطمة- سلام‏ اللَّه‏ عليها- قامت فى محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضّح عمود الصّبح و سمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات و تسميهم و تكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى‏ء، فقلت لها: يا امّاه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بنىّ! الجار ثمّ الدار» (14)
«مادرم فاطمه- سلام‏ اللَّه‏ عليها- را در شبى ديدم كه در محرابش ايستاده بود متوجه ايشان بودم، پس آنقدر به ركوع و سجده رفت تا اين كه عمود صبح نمايان شد. و شنيدم كه براى زنان و مردان مؤمن دعا میكرد و اينها را نام می‏برد و برايشان زياد دعا نمودند اما براى خودشان هيچ دعا نكردند. به مادرم گفتم: اى مادر چرا براى خودتان دعا نكرديد آن چنانكه براى غير خودتان دعا نموديد؟ پس فرمود: اى فرزندم! اول همسايه سپس خانه».
حسن بصرى در توصيف فاطمه زهرا- سلام‏ اللَّه‏ عليها- می‏گويد:
«ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمة كانت تقوم حتى تورم قدماها (15) او عابدترين مردم بود و آنقدر در عبادت خداى متعال ايستاد تا اينكه پاهاى مباركش ورم نمود».
ظهور عرفان زهراء- سلام ‏اللَّه ‏عليها- در تمجيد خدا از اوست، خداوند او را بر عبادش گرامى داشته است، رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- فرمودند:
«... متى قامت فى محرابها بين يدى ربّها جلّ جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الارض و يقول اللَّه عزّ و جل لملائكته: يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة سيّدة امائى قائمة بين يدى ترتعد فرائضها من خيفتى و قد أقبلت بقلبها على عبادتى، اشهدكم أنّى قد أمنت شيعتها من النّار» (16)



 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
«... هر زمان كه در محراب در محضر پروردگارش- جل جلاله- می ايستاد نورش بر فرشتگان آسمان می درخشيد آن چنانكه نور ستارگان بر اهل زمين پرتو می افكند. خداى عزّوجلّ به فرشتگان مى‏فرمايد: اى فرشتگان من! نظر به كنيز من فاطمه سيده‏ى كنيزانم بنماييد كه چگونه در محضرم ايستاده و از ترس من به خود می‏لرزد و با قلب و تمام وجودش بر عبادات من اقدام كرده است. به شهادت میگيرم شما را كه براستى شيعيانش را از آتش در امان قرار دادم».
صبر فاطمه- سلام‏ اللَّه‏ عليها- بر گرفتاريها و ستمها، در تمام دوران حياتش، بيانگر اين است كه او يك آن و به اندازه‏ى خردلى از ياد خداى متعال غافل نبوده و با تن دادن به قضا و قدر الهى، زمينه ‏ى عرفان و شهود در مرتبه‏ ى عاليتر را می‏جسته است. گرفتاريها، رنجها، و گرسنگي ها و... نه تنها (هر چند ناچيز) تأثير منفى در روح متعالى او ننهاد بلكه عاليترين اثر مثبت در جهت عشق و توكل به اللَّه را در او گذاشت.
آرى، فاطمه- سلام ‏اللَّه‏ عليها- با علم شهودى خويش يافته بود كه حقيقت انسان، حقيقتى شهودى است و كمال آن در گرو پيوند او با شهود مطلق است، و لذا رنج و دردى كه اين پيوند را قويتر كند، نه تنها درد و رنج نيست بلكه خود نعمت است و اين مصداق قول امام موسى بن جعفر- عليه‏ السلام- است كه فرمود:


«لن تكونوا مؤمنين حتى تعدّوا البلاء نعمة (17) هرگز در صف مؤمنين قرار نمى‏گيريد مگر اين كه بلا و گرفتارى را نعمت خدا بشمار آوريد».
رنج و مصيبتى كه زهراى اطهر در دوران كوتاه عمرش تحمل نمود بسيار اعجاب‏ آور است چرا كه رنجى به پايان نمیرسيد مگر اينكه رنج تازه‏اى جاى آن را میگرفت، فاطمه- سلام‏ اللَّه ‏عليها- روزگار پر مشقت رسالت پدرش را در مكه درك كرده، در همان حال كه شاهد اذيت و آزار مشركين نسبت به پدرش بود، در فراق مادرش حضرت خديجه- سلام‏اللَّه‏عليها- را نيز رنج می‏برد. رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در اكثر اوقات وقتى به جهت اذيت و آزار مشركين و دورى خديجه- عليه االسلام- با چهره ‏اى غمناك و محزون وارد خانه می‏شد، با چشمهاى اشكبار دختر عزيزش كه در فراق مادر میگريست، روبرو میگشت.



روزى پيامبر گرامى اسلام- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در مسجدالحرام مشغول نماز بود كه عده‏اى از مشركين او را مسخره میكردند و در صدد آزارش برآمدند؛ يكى از آنان بچه‏دان شتر را- كه تازه ذبح شده بود- برداشت و با همان آلودگيهايش بر پشت مبارك آن حضرت كه در حال سجده بود، افكند حضرت فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- نير در مسجد حضور داشت وقتى اين منظره را ديد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه‏دان را برداشت و به دور افكند، پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بعد از نماز بر آن جمعيت (بى‏ادب) نفرين كرد (18) مصيبتهاى وارده بر فاطمه- سلام ‏اللَّه‏ عليها- در سالهايى كه رسول خدا با مشركين و ملحدين میجنگيد و بعد از رحلت آن حضرت، بر كسى مخفى نيست. او براى گرفتن حق خويش و حق همسرش و براى دفاع از ولايت، تمام سختيها را تحمل كرد؛ پهلوى او را شكستند، به صورتش سيلى زدند، بين راه خانه و مسجد آزارش دادند، بازوى او را كبود كردند.
عبدالفتاح عبدالمقصود در كتاب امام على- عليه‏ السلام- مى‏نويسد:

«... على- عليه ‏السلام- سكوت و كناره‏ جويى را جايز نمى‏داند و از جاى برمیخيزد تا شايد دادرسى و كمكى براى خود بجويد، چون از قريش بد كينه مأيوس است به سوى انصار مى‏رود. او درتاريكى شب به خانه‏ هاى انصار روى مى‏آورد. تنها كسى كه او را تنها نمگذاشت همسر بيمارش بود. زهراى ماتم ‏زده جز براى يك مقصد و هدف كه عاليتر از تأثرات نفس و برتر از اندوهش بود نمی ‏توانست و نمی‏خواست از خانه و بسترش كه كنار قبر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بود، بيرون آيد؛ آن هدف همان ميراث پدر و پس از آن حق على در آن ميراث بود.



فاطمه- سلام ‏اللَّه‏ عليها- در اين مرحله‏ ى زندگى، بر خود لازم می‏دانست كه بپاخيزد، دعوت كند و تا میتواند بكوشد، او دوش بدوش شوهر مظلومش ايستاد و با زبان كه تنها وسيله‏ ى دفاعش بود به او يارى میكرد... ولى همان كسانى كه در آن روز به پدرش تا پاى مرگ دست بيعت دادند و ياريش كردند اين دختر را يارى نكردند، ديگر آن خوى عربى، آن روحى پايدارى، آن خلق وفادارى از جان آنان رخت بربسته بود و خود شرمنده و سرافكنده بدين دگرگونى و سستى اقرار میكردند و میگفتند: اى دختر رسول خدا... ما با اين مرد (ابوبكر) بيعتى كرديم و گذشت!



فاطمه- سلام ‏اللَّه‏ عليها- با تعجب جواب میدهد:
آيا دست روى دست میگذاريد تا ميراث رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- از خانه‏ اش برده شود و در خانه‏ ى ديگرى جاى گيرد (19)
«ابوبكر و عمر پس از آن كه زهرا سلام ‏اللَّه‏ عليها را آزردند و به خانه‏ ى او كه خانه ‏ى وحى بود يورش آوردند، به نزد او می‏روند تا از او پوزش بخواهند، زهراسلام ‏اللَّه ‏عليها آن دو را با هم مخاطب ساخت و گفت: آيا اگر حديثى از رسول خدا به شما بگويم باور میداريد و به آن عمل مى‏كنيد؟ هر دو گفتند: آرى.



(فرمود:1: شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آيا از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- نشنيديد كه میفرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هركس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرإ؛؟؟ّّ دوست داشته و هركس فاطمه را خشنود كند مرا خشنود كرده است، و هركس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
(گفتند:1: ما اين سخنان را از رسول خدا شنيديم.
آنگاه روى و دو دست به سوى آسمان دراز كرد و با سوز دل همى گفت: من خدا و فرشتگان او را گواه میگيرم كه شما تن، مرا به خشم آورديد و خشنودم نكرديد... اگر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- را ملاقات كردم شكايت شما را به او خواهم كرد» (20) آرى، عرفان فاطمه- سلام‏ اللَّه‏ عليها- در افكارش، بياناتش، رفتارش، تحمل و صبرش، عبادتش و... ظهور يافته است. او در تمام حالات، خدا را بر نعمتهايش حمد و ستايش گفت و خدا را بر دردها، مصيبتها و بلاها شكرگزار بود، وقتى رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود: دخترم! تلخي هاى دنيا را به جهت شيرينى آخرت بنوش. پاسخ داد: «يا رسول‏اللَّه الحمدللَّه على نعمائه والشكر للَّه على الائه» و خدا اين آيه را درباره‏اش نازل فرمود:
«وَ لَسَوْفُ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضى (21)و بزودى پروردگارت آنقدر به تو مى‏بخشد كه راضى و خشنود میگردى».
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
منابع:

1ـ رشحات البحار، بيان مراتب حضور قلب در عبادات، ص 173 و 174.
2ـ مفاتيح‏الجنان، مناجات المفتقرين.
3ـ بحارالانوار، ج 43، ص 19، 20 و 22.
4ـ «براستى آنانى كه خدا و رسولش را اذيت مى‏كنند خداوند اينها را در دنيا و آخرت لعنت كرده است و عذابى كه محيط بر اينهاست، مهيا فرموده است» (سوره‏ى احزاب، آيه‏ى 57.
5ـ بحارالانوار، ج 43، ص 25، روايت 23.
6ـ بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34.
7ـ بحارالانوار، ج 43، ص 32، روايت 39.
8ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 24.
9ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23، روايت 19.
10ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23،روايت 19.
11ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 25، ص 37.
12ـ خطبه‏ى آتشين فاطمه (س) والاحتجاج، ج 1، ص 98 (احتجاج فاطمة الزهراء (س) على القوم...).
13ـ سوره‏ى آل‏عمران، آيه‏ى 42. بحارالانوار، ج 43، ص 24.
14ـ بحارالانوار، ج 43، ص 81، روايت 3.
15ـ بحارالانوار، ج 43، ص 84.
16ـ بحارالانوار، ج 43، ص 172.
17ـ ميزان الحكمة، ج 1، ص 486.
18ـ فاطمه‏ى زهرا، بانوى نمونه‏ى اسلام، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 60.
19ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ص 312 و 313.
20ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1،ص 333 332.
21ـ سوره‏ى ضحى، آيه‏ى 5، الميزان، ج 2.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
- بهرۀ انبیای عظام از حقیقت فاطمی

* سورۀ شعرا، آیۀ 89: «یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم»

روزی که نه ثروت و دارایی سودی می بخشد (روز قیامت) و نه فرزندان و پسران! مگر کسی که با قلب سلیم به محضر ربوبی حاضر شود. قلب سلیم قلبی است که محبت و معرفت فاطمه در او است و با نور حضرت نورانیت پیدا کرده است. قلبی که این نور در او تابیده معرفت هر چه غیر از خدا است را از او پاک کرده است.

لذا امام صادق علیه السلام ذیل این آیه فرمودند: «القلب السلیم الذی یلقی ربّه، و لیس فیه احد سواه» قلب سلیم قلبی است که در حالی خدا را ملاقات می کند که احدی جز او در آن قلب نیست. رب هم می تواند مقصود رب مطلق باشد و هم رب مضاف.

* سورۀ صافات، آیۀ 84: « اذ جاء ربّه بقلب سلیم»

هر آینه از شیعیان (ظاهر آیه از شیعیان نوح، باطن آیه از شیعیان امیرالمومنین) او ابراهیم بود(آیۀ 83 صافات: «و ان من شیعته لابرهیم») هنگامی که به محضر پروردگارش با قلب سلیم راه یافت. قلبی که با سلام (حقیقت فاطمه) مرتبط بود.

*سورۀ اعراف، آیۀ 46: «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم و نادوا اصحاب الجنة ان سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون»

بین بهشت و جهنم اعراف است. رجالی در اعراف اند که هر که را می بینند او را از سیمایش می شناسند. این رجال (که بنا به روایات مقصود امیرالمومنین علیه السلام است) ندا می دهند به بهشتیان: «سلام علیکم» سلام بر شما (حقیقت فاطمی متوجه شما باد).


*سورۀ زمر، آیۀ 73: «و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاؤوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین»

وقتی بهشتی ها می خواهند وارد بهشت شوند درها به رویشان گشوده می شود و خازنان بهشت به آنها می گویند سلام بر شما باد... یعنی دارید می روید نزدیک فاطمۀ زهرا و مهمان او می شوید. (طبتم) نزد شجرۀ طوبی (که در خانۀ حضرت زهرا است و هر شاخه از آن در خانۀ یکی از بهشتیان است) می روید. در آستانۀ ورودی بهشت به انسان می گویند داری وارد خانۀ فاطمۀ زهرا می شوی. بدانید بدون نام «فاطمه» احدی را به بهشت راه نمی دهند. این اسم رمز ورودی بهشت است.

*سورۀ حجر، آیۀ 46: «ادخلوها بسلام امنین» نام فاطمۀ زهرا اسم رمز ورود به بهشت است. ورود با این اسم رمز است (با سلام)؛ باید با فاطمه وارد شوید، راه دیگری نیست.

*سورۀ ق، آیۀ 34: «ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود»

با نام فاطمه وارد بهشت شوید، و آن روز روز جاودانگی است.

*سورۀ رعد، آیۀ 24: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار»

در بهشت هر روز ملائکه به دید و بازدید بهشتیان می آیند و از هر دری وارد می شوند، نزد آنها می آیند و می گویند: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم اجر العاملین» باز آنها را به حقیقت فاطمی متوجه و آشنا می سازند. اهل بهشت با عطایای فاطمی پذیرایی می شوند.

*سورۀ یس، آیۀ 58: «سلام قولاً من ربّ الرّحیم»

خود خدا هم همین گونه با بندگانش حرف می زند. این رب هم می تواند رب مطلق باشد، هم رب مضاف. صاحب خانۀ بهشت امیرالمومنین علیه السلام است. خدا هم با همین اسم رمز با بندگانش حرف می زند.

*سورۀ احزاب، آیۀ 44: «تحیتهم یوم یلقونه سلام»

خود بهشتی ها هم وقتی به هم می رسند با همین اسم رمز به هم تحیت می گویند. کما اینکه در دنیا هم مومنان با همین اسم رمز با هم گفتگو می کنند. قدر سلام را بدانیم.

*سورۀ یونس، آیۀ 10: «دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و اخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمین»

*سورۀ ابراهیم، آیۀ 23: «تحیتهم فیها سلام»

یعنی همدیگر را که می بینند یاد فاطمه می کنند.

قدر این حقیقت بهشتی را که در این عالم نصیبمان شده بدانیم.

*سورۀ فرقان، آیۀ 75: «اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیةً و سلاماً»

*سورۀ مریم، آیۀ 62: «لا یسمعون فیها لغوا الّا سلاما»

همۀ بهشتیان «یا فاطمه یا فاطمه» می گویند. یعنی همین چیزی که الان در مجالس اهل بیت :S (31): هست، آنجا پرده از رویش برداشته می شود.

*سورۀ واقعه، آیۀ 26: «الا قیلا سلاماً سلاماً»

در بهشت نه سخن بیهوده می شنوند... تنها چیزی که می شنوند «فاطمه فاطمه» است.

*سورۀ واقعه، آیۀ 91: «فسلام لک من اصحاب الیمین»

اصحاب یمین (مومنین متوسط) در بهشت خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسند و می گویند: سلام؛ یاد فاطمۀ رسول خدا را می کنند.

قدر این معرفت و شناخت و حتی نام ظاهری حضرت را بیشتر بدانیم و مواظب باشیم نکند خدای نکرده کسی را که محبت و ارادت به حضرت دارد به خاطر گناه خواسته یا ناخواسته طرد کنیم؛ پناه می بریم به خدای متعال.

حتی فرضا اگر کسی عمدا هم گناهی کرده باشد، آیا حق داریم دوست حضرت فاطمه را به خاطر گناهش برانیم!؟ در آیۀ 94 سورۀ نساء است که «لا تقولوا لمن القی الیکم السّلم لست مومناً» او می گوید من دل سپردۀ حضرت زهرا هستم، نکند به دوستدار حضرت بگویید برو تو مومن نیستی!

براساس همین حقیقت است که خدا به رسولش امر می کند وقتی مومنین نزدت آمدند از فاطمه سخن بگو. «و اذا جاءک الذین یومنون بایاتنا فقل سلام علیکم» آیۀ 54، سورۀ انعام.

حتی فرموده است اگر جایی رفتید که صورت ظاهر کسی آنجا نبود و خالی بود باز هم همین کار را بکنید. حالا می فهمیم این سلام چیست... چرا اگر خالی بود؟! دلیلش این است که بگذارید تا نام فاطمه آنجا را نورانی کند. لذا خانه ای که درش بانویی به اسم فاطمه است خیلی مهم است! هر بار صدایش می زنند آن خانه پر از ملائکه و نور می شود. قدر بدانیم؛ دچار غفلت نشویم. فریب نقشه های دشمنان را نخوریم که اسم های فرزندان خود را اسم های عجیب و غریب بگذاریم! حتی بعضی اسم ها معنی خیلی بدی دارند؛ مثل «فتنه»! که کم هم نیست! یا اسم چهره های خیلی پلید اخلاقی و انسانی! فردای قیامت آن فرزندان با کسی که این اسامی را روی آنها گذاشته است به مخاصمه برمی خیزند (به خاطر اسامی بدشان). اسم ها آثار تکوینی در عالم دارند. اسم چیزهایی را در زندگی دنیوی و وجود انسان رقم می زند؛ حتی در سرنوشت اخروی انسان.

نور وجود کسی که اسمش فاطمه است خانه اش را روشن می کند. اگر این اسم را گذاشتیم در ادب نسبت به آن شخص بسیار مراعات کنیم. در روایت است که کسی به امام صادق علیه السلام عرض کرد خدا دختری به من داده است. حضرت پرسیدند نام او را چه گذاشتی؟ عرضه داشت: فاطمه. حضرت اسم را تکرار کردند و گفتند: «نکند او را دعوا کنی، نکند به چهرۀ او سیلی بزنی...»

حتی وارد اتاق خالی هم که می شویم بگوییم سلام. فاطمه سلام الله علیها آنجا حضور دارد. با بردن آن اسم همۀ شیاطین و موجودات شرور فرار می کنند و آنجا پر از برکت و نور وی شود. «فاذا دخلتم بیوتاً فسلّموا علی انفسکم تحیّة من عندالله» (سورۀ نور، آیۀ 61). بخواهید که آن حقیقت فاطمی متوجه خودتان شود؛ این سلام یک موهبت الهی است.

* سورۀ نور، آیۀ 27: «یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلّموا علی اهلها ذلکم خیرٌ لکم لعلکم تذکّرون»

در خانۀ دیگری هم که وارد می شویم همین طور.

این سلام در هستی چه می کند...! این واژۀ مقدسی که شریعت ختمی دین پیامبر خاتم آن را به عنوان واژۀ تحیت و درود قرار داده واژۀ عظیمی است. برکات و آثار عجیبی دارد. لذا است که این همه تاکید به سلام کردن، سبقت به سلام، بلند سلام کردن (افشوا السلام) در اسلام شده است.

پیامبر فرمود: «فاطمة قرة عینی» «فاطمه نور چشم من است.»
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
انبیای الهی همه از صدیقۀ طاهره مدد و بهره گرفته اند و هرچه که دارند حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به آنها داده است.



- حضرت یوسف علیه السّلام:

* سورۀ یوسف، آیۀ 101: «فاطر السّموت و الارض انت ولیّی فی الدّنیا و الاخرة توفّنی مسلماً و الحقنی بالصّلحین»

نام فاطر قرین با نام «فاطمه» است. در کلماتی که حضرت آدم از پروردگارش دریافت کرد و توبه اش بر اساس آن پذیرفته شد سوگند به انوار خمسۀ طیبه است که در مورد حضرت فاطمه عرضه می دارد: «یا فاطر بحقّ فاطمة» ای فاطر سماوات و ارض تو در دنیا و آخرت ولی من هستی ، مرا مسلم بمیران (ارتباطم با حقیقت فاطر قطع نشود) و به صالحان(به اهل بیت عصمت و طهارت :S (31):) ملحقم گردان.

* سورۀ بقره، آیۀ 208: ««یا ایها الذین امنوا ادخلوا فی السِّلمِ کافَّة»

خدای متعال صلای عام داده به مومنان؛ می فرماید همه تان دسته جمعی و بی استثناء بیایید وارد حقیقت فاطمی شوید.

* سورۀ آل عمران، آیۀ 20: «فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا فانما علیک البلغ»

اگر با حقیقت سلام مرتبط شدند و آن را پذیرفتند هدایت شده اند و الّا خیر.



- بهرۀ انبیای عظام از حقیقت فاطمی

* سورۀ آل عمران، آیۀ 67: «ما کان ابرهیم یهودیّا و لا نصرانیّا ولکن کان حنیفاً مسلماً»

ابراهیم نه یهودی و نه مسیحی بود، بلکه خالص فاطمی بود. هر چه داشت از وجود مقدس صدیقۀ طاهره داشت.



وقتی ملائکه آمدند تا بر قوم لوط عذاب نازل کنند، سر راهشان مهمان ابراهیم خلیل شدند. در این ملاقات اسم رمز آنها برای شناسایی یکدیگر «سلام» بود «قالوا سلاما قال سلام» (سورۀ ذاریات، آیۀ 5) . وقتی این ملائکه بر ابراهیم علیه السلام وارد شدند، گفتند «فاطمه»، حضرت ابراهیم هم اسم رمز را گفتند؛ نام مقدس حضرت اسم رمز خدای متعال است.

* سورۀ حجر، آیۀ 52 هم همین را می گوید: «اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما»

* سورۀ هود، آیۀ 69 هم همین را می گوید: «و لقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلاماً قال سلام»

بشری (بشارت تولد اسحاق به ابراهیم)

در دستگاه الوهیت هر که بخواهد به عالم قدس راه پیدا کند اسم رمز (اسم شب) لازم دارد؛ اگر بلد باشد راه پیدا می کند. اسم رمز دستگاه خدا اسم مقدس صدیقۀ طاهره است.

اگر ابراهیم خلیل در آتش نمرودی نسوخت علتش چه بود؟ وقتی در آتش بود ما گفتیم: «قلنا یا نارُ کونی بردا و سلاماً» ای آتش خنک و سلامت بشو (سورۀ انبیاء، آیۀ 69). نام فاطمه آتش را سرد می کند. لذا رسول خدا فرمود به این علت فاطمه فاطمه نامیده شد که «فطمت هی و شیعتها عن النّار» حضرت ابراهیم با حقیقت فاطمی مرتبط بود و لذا در آتش نسوخت...

وقتی حضرت ابراهیم بعد از ستاره و ماه و خورشید از تمام اینها روی برگرداند، گفت: «انّی وجّهتُ وجهیَ للّذی فطرَ السّموتِ و الارضِ حنیفاً و ما انا من المشرکین» (سورۀ انعام، آیۀ 79). در عالم تعین، تعین این «فاطر» وجود حضرت زهرا سلام الله علیها است.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
حضرت عیسی علیه السّلام

* سورۀ مریم، آیۀ 33: «والسّلام علیَّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثُ حیّاً»

یعنی هم در روز تولدم از حقیقت فاطمی همۀ هرچه داشتم را گرفتم، هم روزی که می میرم با فاطمه هستم و هم روزی که زنده برانگیخته می شوم.

شبیه به این تعبیر در سورۀ مریم، آیۀ 15 هم از یحیی ابن زکریا است. «و السلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعثُ حیا» خدا می فرماید سلام بر او روزی که متولد شد، روزی که مرد و روزی که زنده برانگیخته می شود. در همۀ این روزها سلام با او و مددرسان و دستگیر او بود.



* سورۀ صافات، آیۀ 79: «سلامٌ علی نوحٍ فی العالمین»

سلام است که «علی نوح» است.

* از همین سوره:

109: «سلام علی ابراهیم»

120: «سلام علی موسی و هارون»

130: «سلام علی اِل یس» (قرائت دیگر: «سلام علی آل یس»)

پس همۀ انبیاء و اولیاء از سلام مدد گرفته اند.

181: «سلام علی المرسلین» همۀ رسولان از حقیقت فاطمه مدد گرفته اند. همۀ آنها گدای فاطمه اند.

* سورۀ نمل، آیۀ 59: «سلام علی عباده الذین اصطفی»

بر بندگان مصطفی (برگزیدۀ) حضرت حق حقیقت سلام جاری شده که برگزیدۀ خدا شده اند.

اگر نوح نبی از آن طوفان عظیم نجات یافت، که بود که کشتی را از غرقاب حفظ کرد؟

* سورۀ هود، آیۀ 48: «قیل یا نوح اهبط بسلام منّا و برکات علیک»

ای نوح، فرود بیا با سلامی از جانب ما... این فاطمۀ زهرا بود که نجاتش داد

* سورۀ طه، آیۀ 47: «و السلام علی من اتبع الهدی»

«هر کس که تبعیت راه هدایت را بکند حقیقت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها دستگیر و راهبر او می شود.»
 
بالا