شیعه شدن شاه مغول(اولجایتو) در ایران توسط علامه حلی(رحمة الله)

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
به نام خدای رحمان و رحیم.

قبل از اینکه داستان رو بیاریم بهتره بدونیم علامه حلی چه کسی بود؟
[h=3]علامه حلی رحمه الله[/h][h=3][/h]
حسن بن یوسف بن زین الدین علی بن محمد بن المطهر الحلی، مشهور به علامه که مخالفان و موافقان به فضل او اعتراف کرده اند، در شب جمعه 27 رمضان سال 648 ه . ق به دنیا آمد و در شب شنبه 21 محرم سال 726 ه . ق در حله از دنیا رفت.

**********

اما ماجرای شیعه شدن:
دو قول در چگونگی تشیع سلطان محمد خدابنده گفته شده است. ما در اینجا یک قول را که علامه امین در اعیان الشیعة، ج 24، ص 291، از قول علامه محمد تقی مجلسی در شرح الفقیه نقل کرده، می آوریم:

سلطان اولجایتو محمد مغولی ملقب به خدابنده، بر یکی از زنانش غضب کرد و به او گفت: تو را سه طلاقه کردم (انت طالق ثلاثا). بعد پشیمان شد؛ لذا از علماء مذاهب سؤال کرد. به او گفتند: ناچارا باید محلّل(1) بیاوری. سلطان گفت: شما در هر مسئله ای اقوالی دارید، آیا اینجا اختلاف ندارید؟ گفتند: نه.

یکی از وزیرانش گفت: در حله عالمی هست که فتوا به باطل بودن این طلاق می دهد. علماء مذاهب گفتند: مذهب او باطل است و نه خودش عقل دارد و نه اصحابش و سزاوار نیست سلطان پی مثل اویی بفرستد.

سلطان گفت: صبر کنید تا من او را حاضر کنم و کلامش را بشنوم. پی او فرستاد و علامه حلی حاضر شد. سلطان تمام علماء مذاهب را جمع کرد. علامه نعلینش را به دست گرفت و بر سلطان وارد شد، آن گاه سلام کرد و پهلوی سلطان نشست.



_____________________________________
توضیح(1)
در مذهب تشیع سه طلاقه وجود نداره...یعنی به سیکی که در یک مجلس سه طلاقه بشه اصلا مورد قبول نیست ولی اهل سنت این رو قبول دارند و سه طلاق در یک مجلس رو قبول دارند
وقتی سه طلاقه شد اگر بازم همسر قبلی که طلاق داده بخواد با زن ازدواج کنه نیاز به محلل هست....یعنی یه مرد دیگه ای باشه که با آون زن ازدواج کنه و طلاقش بده و عده بگذزه تا بتونه همسر سابقش باز باهاش ازدواج کنه این محلل،بعد از سه بار طلاق در شیعه و اهل سنت مورد قبوله،منتها در فقه شیعه سه طلاق در یک مجلس نمیشه بلکه باید سه بار طلاق داده باشه و باز با هم ازدواج کرده باشن که سه طلاقه صدق کنه.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
علماء به سلطان گفتند: مگر ما به تو نگفتیم اینها ضعیف العقل اند! سلطان گفت: از او درباره هر کاری که انجام داده، سؤال کنید.

پس گفتند: چرا در برابر سلطان با خم شدن مانند رکوع خضوع نکردی؟

علامه فرمود: زیرا احدی برای رسول الله صلی الله علیه و آله رکوع نکرد و همه بر او سلام می کردند و خداوند فرموده «فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَکَةً»[SUP](1)[/SUP] و رکوع و سجود برای غیر خدا جایز نیست.

گفتند: چرا رفتی پهلوی سلطان نشستی؟
فرمود: چون جای خالی دیگری نبود.

گفتند: پس چرا نعلینت را در دست گرفتی، در حالی که این کار منافی با ادب است؟

فرمود: ترسیدم بعضی از اهل مذاهب کفشهایم را بدزدند؛ همان طور که نعلین رسول خدا صلی الله علیه و آله را دزدیدند.

گفتند: اهل مذاهب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند، بلکه بعد از صد سال از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده اند و یا بیشتر از صد سال.

مترجم برای سلطان مطالبی را که علامه می فرمود، ترجمه می کرد. پس به سلطان رو کرد
و فرمود: شنیدی که اینها چنین اعترافی کردند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند. پس از کجا اجتهاد را منحصر کرده اند در میان خودشان و اجازه نمی دهند که از غیر آنها نظرخواهی شود، اگرچه فرض شود که آن غیر اعلم باشد؟!


سلطان گفت: آیا هیچ کدام از مذاهب در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نبوده اند؟
علماء گفتند: نه.
علامه فرمود: ولی ما مذهبمان را از علی بن ابی طالب علیهماالسلام گرفته ایم که نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر و پسرعمو و وصیش بود و نیز از اولاد علی علیه السلام بعد از آن حضرت.

پس سلطان از او درباره سه طلاق در یک مجلس سؤال کرد.
علامه فرمود: باطل است؛ زیرا شهود عادل نبوده اند.

پس بحث بین علامه و علماء درگرفت تا اینکه تمام آنها تسلیم شدند.

___________________________
1)نور / 60.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پس سلطان شیعه شد و خطبه به نام ائمه اثنا عشر :S (31): در تمام شهرها خوانده شد و امر کرد که سکّه به نام ائمه :S (31): زده شود و امر کرد که نامهای ائمه :S (31): بر مساجد و مشاهد نوشته شود.

زمانی که سلطان محمد (اولجایتو) از علامه حلی برای حضور در مقر حکومت دعوت کرد، از او درخواست نمود کتابی برایش بنویسد و در آن ادله عقلی و نقلی شیعه را بیان کند. علامه بزرگوار نیز در اجابت سلطان کتاب شریف «نهج الحق و کشف الصدق» را تألیف کرد و برای سلطان هدیه برد.
__________________________________

اینکه اثر یک عالم میتواند چقد مفید و چقدر میتواند در انتشار اسلام مفید باشد به وضوح از این داستان مشخص میشود
هر چند به گونه های دیگر این داستان نقل شده که ما با سند آوردیم و از اضافات دوری کردیم.

 
بالا