ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

[مفردمذکرغائب]

حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف انقدر گریه کرد که نابینا شد !
به نظر شما اگر خدا به یعقوب میگفت یوسفت را ذبح کن این کارو میکرد ؟
اخه فراق یوسف را نتونست تحمل کنه حالا چنین شخصی میتونه فرزندشو ذبح کنه ؟
اصلا چرا باید یک پیامبر انقدر درگیر احساسات بشه که این فراق رو نتونه تحمل کنه ؟

 

[تسنیم]

پاسخ : ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

سلام.به نظر من ایشون خوب به فرزندشون علاقه داشتن و این علاقه باعث گریه هاشون بوده دلیل ناشکری نبوده که
مثلا پیامبر ص داشتن گریه میکردن زمانی که هنوز عاشورا اتفاق نیفتاده بود ه چون عشق داشتن به امام حسین ع.از ناشکری به خداوند ک نبوده.حضرت یعقوب هم گله ای نداشتن.صد در صد اگر خداوند ایشون رو امر میکرد فرزندشون رو ذبح کنن اینکارو میکردن شاید ناراحت میشدن یا میترسیدن اما در اخر کار رو میکردن چون اطمینان به خداوند دارن.
این نظر من بود بازهم میدونم اشتباه داره این چیزی بود که من با این سن کم تو ذهنم داشتم.
شرمنده دوستان دیگه
​

 

[مفردمذکرغائب]

پاسخ : ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

سلام.به نظر من ایشون خوب به فرزندشون علاقه داشتن و این علاقه باعث گریه هاشون بوده دلیل ناشکری نبوده که
مثلا پیامبر ص داشتن گریه میکردن زمانی که هنوز عاشورا اتفاق نیفتاده بود ه چون عشق داشتن به امام حسین ع.از ناشکری به خداوند ک نبوده.حضرت یعقوب هم گله ای نداشتن.صد در صد اگر خداوند ایشون رو امر میکرد فرزندشون رو ذبح کنن اینکارو میکردن شاید ناراحت میشدن یا میترسیدن اما در اخر کار رو میکردن چون اطمینان به خداوند دارن.
این نظر من بود بازهم میدونم اشتباه داره این چیزی بود که من با این سن کم تو ذهنم داشتم.
شرمنده دوستان دیگه
​

پیامبر ص گریه میکند و گلایه هم نمیکند بخاطر ظلمی که به نام اسلام بر امام میشه و بخاطر وقایع و اتفاقاتی که رخ میده و پیامبر هم مطمئن بود که اتفاقات کربلا رخ میده لذا گریه میکرد و بر گریه کنندگان امام حسین هم دعا میکرد .ولی حضرت یعقوب مطمئن بود که یوسفش زنده است و با این اتفاقات یوسف به مقام و منزلتی میرسه(با توجه به ایات اول سوره مبارکه یوسف کذالک یجتبیک ......) لذا گریه معنایی نداره ان هم در حدی که به نابینایی که ختم بشه .

 

[montazer]

پاسخ : ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

پیامبر ص گریه میکند و گلایه هم نمیکند بخاطر ظلمی که به نام اسلام بر امام میشه و بخاطر وقایع و اتفاقاتی که رخ میده و پیامبر هم مطمئن بود که اتفاقات کربلا رخ میده لذا گریه میکرد و بر گریه کنندگان امام حسین هم دعا میکرد .ولی حضرت یعقوب مطمئن بود که یوسفش زنده است و با این اتفاقات یوسف به مقام و منزلتی میرسه(با توجه به ایات اول سوره مبارکه یوسف کذالک یجتبیک ......) لذا گریه معنایی نداره ان هم در حدی که به نابینایی که ختم بشه .[/quot


گریه برای هوشیار شدن فرزندان دیگر نبوده؟؟؟؟؟؟؟


ذبح میکرد و منافاتی با گریه نداره...گریه در فراغ یوسف یوسفی که پیامبر بعد از اوست و گریه پیام داشت از سر احساسات نبود!!!!!


اگر فرمان میرسید که ذبح کن و امر پروردگار میشد یعقوب باید انجام میداد و همانند ابراهیم این کار رو میکرد..درسته که پیامبران رتبه و هر گدام جایگاه خودشون رو دارن ولی به صورت کلی مخالفت فرمان الهی نمیکردند...

 

[مفردمذکرغائب]

پاسخ : ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

پیامبر ص گریه میکند و گلایه هم نمیکند بخاطر ظلمی که به نام اسلام بر امام میشه و بخاطر وقایع و اتفاقاتی که رخ میده و پیامبر هم مطمئن بود که اتفاقات کربلا رخ میده لذا گریه میکرد و بر گریه کنندگان امام حسین هم دعا میکرد .ولی حضرت یعقوب مطمئن بود که یوسفش زنده است و با این اتفاقات یوسف به مقام و منزلتی میرسه(با توجه به ایات اول سوره مبارکه یوسف کذالک یجتبیک ......) لذا گریه معنایی نداره ان هم در حدی که به نابینایی که ختم بشه .[/quot


گریه برای هوشیار شدن فرزندان دیگر نبوده؟؟؟؟؟؟؟


ذبح میکرد و منافاتی با گریه نداره...گریه در فراغ یوسف یوسفی که پیامبر بعد از اوست و گریه پیام داشت از سر احساسات نبود!!!!!


اگر فرمان میرسید که ذبح کن و امر پروردگار میشد یعقوب باید انجام میداد و همانند ابراهیم این کار رو میکرد..درسته که پیامبران رتبه و هر گدام جایگاه خودشون رو دارن ولی به صورت کلی مخالفت فرمان الهی نمیکردند...

هوشیاری ؟
چه هوشیاری ؟
میتونست منطقی تر برخورد کند و منطقی تر انها را هوشیار کند نه اینکه قریب به 40 سال گریه کند تا اینکه نابینا شود !
هر چی فکر میکنم با عقل ناقص من حل نمیشه و برام هضم نمیشه !

 

[montazer]

پاسخ : ایا حضرت یعقوب حاضر بود یوسف را ذبح کند ؟؟؟

[h=1]علت گریه حضرت یعقوب اینطور بیان شده است: [/h]همه علت های مختلف ابتلای حضرت یعقوب –ع – به فراق فرزندش به درستی برای ما روشن نیست ولی در برخی روایات به بعضی از آنها اشاره شده است که خلاصه آن چنین است :
حضرت سجاد –ع- در روایتی در این باره می فرماید :
حضرت یعقوب –ع – هر روز گوسفندی ذبح می کرد و قسمتی از آن را صدقه می داد. شب جمعه ای که او و خانوده اش مشغول افطار بودند سائل مومن و غریبی که مسافرو نیز روزه دار بود به در خانه یعقوب –ع آمد و درخواست غذا کرد و چند نوبت درخواستش را تکرار کرد . یعقوب و خانواده اش صدای او را شنیدند ولی چون او را نشناختند به او اعتماد نکردند و به او غذا ندادند . آن گدا نا امید بر گشت و شب را گرسنه به سر برد و از یعقوب به نزد خداوند شکایت نمود و گریه ها نمود . روز بعد نیز روزه گرفت و صبر کرد و حمد خدا را به جا آورد . آن شب یعقوب –ع- و اهل بیتش سیر خوابیدند چون صبح شد مقداری از غذای آنها باقی مانده بود .
خداوند به یعقوب وحی کرد که بنده ما را از در خانه ات راندی و غضب ما را به سوی خود کشاندی و مستحق تادیب شدی . به خاطر این عمل نا پسند به حسابت خواهم رسید .
آیا به بنده من ذمیال رحم نکردی که به اندکی از مال دنیا قانع بود و همواره به عبادت مشغول بود ؟
مگر نمی دانی عقوبت من به دوستان من زودتر می رسد و این از لطف و احسان من است نسبت به دوستانم . به عزتم قسم تو و فرزندانت را هدف تیرهای بلا قرار خواهم داد .مهیای بلا باشید ، راضی به قضای من بوده و در مصیبت ها صیر و استقامت داشته باشید . از اینجا بود که ماجرای اختلاف برای پسران –یعقوب- و گرفتاری های او به فراق یوسف –ع پیش آمد .
(تفسیر برهان ، ج 2 ، ص 246 ) به نقل از قصه های قرآن ، محمد محمدی اشتهاردی ، ص 208