๑||ஜ||๑ صدای ناله های سکینه هنوز می آید ๑||ஜ||๑

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
31016100346201983640.gif


در خرابه شام


مدتي است كه اسيران را در خرابه‏ اي بي‏ سقف و ستون، در جوار كاخهاي ظلم و بيداد، جاي داده‏ اند.
اسيرانِ وادي غم، جز آه، افسوس، تبليغ و مقاومت كاري ندارند.
پرستوهاي مهاجري كه بر روي خاك‏هاي خرابه، شبانه روز مي‏گريند و با اشك و ندبه‏ هاي مستمرّ خويش به استحكام پايه ‏هاي انقلابِ سرخ ‏فامِ پيشواي شهيدانشان مي‏پردازند.
گه گاهي كه از آن سوز و ناله و ارشاد، خسته و فارغ مي‏شوند؛ مظلومانه سر بر كف خرابه مي‏گذارند و به خواب فرو مي‏روند.
از همين قبيل است كودكاني كه بعد از بهانه گرفتن‏ه و اشك ريختن‏ه، سر به خاك خرابه نهادند و تا ابد خاموش شدند!

ولي خواب سكينه اينگونه نبود.
او در چهارمين روزي كه در شام، خرابه ‏نشين شده بود، رؤياي شهد و شيريني را تجربه كرد كه به اسيران خاك‏ نشين شام چنين تعريف نمود:
«... آدم ، ابراهيم ، موسي و رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم را ديدم.
آنگاه چشمم به پنج «هَودَجي» از نور افتاد كه در ميان هر هودج، بانويي بود كه به سوي من مي ‏آمدند.
اولي حواء، دومي آسيه، سومي مريم و چهارمي خديجه عليها‏ السلام بود. چشمم به بانوي پنجم افتاد.
دستهايش را روي سرش نهاده بود و اشك مي‏ريخت. پرسيدم: كيستي؟
فرمود: جدّه تو فاطمه، دختر محمّد ، مادر پدرت.
با خود گفتم: به خدا سوگند! مصائبي كه بر ما وارد شده است را به او مي‏گويم و با او به درد دل مي‏پردازم.
آنگاه خودم را به او نزديك كردم، در حالي كه باران اشك از ديدگانم جاري بود، گفتم:
يا اُمَّتاه! جَحَدُوا وَاللّهِ حَقَّنا؛
يا اُمَّتاه! بَدَّدُوا وَاللّهِ شَمْلَنا؛
يا اُمَّتاه! اِسْتَباحُوا وَاللّهِ حَريمَنا؛
يا اُمَّتاه! قَتَلُوا وَاللّهِ الحُسينُ اَبانا؛
اي مادر! به خدا حق ما را انكار؛ جمعيّت ما را پراكنده؛ حريم ما را مباح و پدرمان حسين را كشتند.
هنگامي كه سخنانم به اينجا رسيد، ديدم مادرم فاطمه، منقلب شد و در آن حال فرمود:

« كَفّي صَوتَكِ يا سَكِينَةُ، فَقَدْ اَقْرَحْتِ كَبَدي وَ قَطَّعْتِ نِيّاطَ قَلْبي، هذا قَميصُ اَبيكَ الحسينِ مَعي لا يُفارِقُني حَتّي اَلقَي اللّهَ بِهِ؛

اي سكينه! بيش از اين مگو كه جگرم را سوزاندي و مجروح كردي؛
بند دلم را بريدي؛ اين پيراهن پدرت حسين است كه از من جدا نشود تا خدا را در روز قيامت ملاقات كنم.»10

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
73102394623129556509.gif


سكينه مرثيه سراي عشق



روزهاست كه زائران سياه‏پوش نينوا، زانوان غم در بغل دارند. چه جانسوز است قبر به قبر سيركردن آن كبوترانِ باغستانِ ولايت!
و چه زيباست و عبرت‏انگيز، عشق و وفاي زنان و مردانِ اين دودمان!
آنها كه هنوز سيلاب خون و درياي عطش را از ياد نبرده ‏بودند؛
با اشك چشم و سوز دل، غبار از حرم كربلائيان سرافراز، زدودند.
و اينك به فرمان سيدعابدان و پيشواي ساجدان، برآنند كه با قبور شهيدان وداع كنند.

در آن واپسين لحظات حضور در لاله‏ زار عشق و خون، سكينه بار ديگر، زنان و كودكانِ آماده سفر را در فراسوي قبر شريف پدر، فرا مي‏خواند و در آن گيرودارِ وداع‏هاي جانسوز، محفل سوگواري برپا مي‏كند.
بانوان شكسته دلِ خاندان وحي، با آه و ناله، قبر كاروان سالار خويش را حلقه مي‏زنند.
در آن جمعِ محزون و داغدار، مرثيه‏ هاي سكينه تماشايي است:

بِلا كَفَنٍ وَ لا غُسْلٍ دَفيناً لاَِحْمَد وَالوَصِيِّي مَعَ الاَميناً اَلا يا كربلا نُودِعُكَ رُوحاً
اَلا يا كربلا نُودِعُكَ جِسماً اَلا يا كربلا نُودِعُكَ رُوحاً اَلا يا كربلا نُودِعُكَ رُوحاً

هان اي كربلا، با پيكري وداع مي‏كنيم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شده است!
هان اي كربلا، همراه امينمان ـ امام سجاد عليه ‏السلام ـ در مورد حسيني با تو وداع مي‏كنيم كه روح و وصيّ پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله‏ وسلم بود.12
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پی نوشت :

* كليّات جودي خراساني، ص 152.
1. معالي السبطين في احوال الحسن و الحسين(ع)، محمد مهدي حائري، جزء 2، ص 127 و 129.
2. الوقايع والحوادث، شيخ محمدباقر ملبوبي، ج 3، ص 131.
3. سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدي اشتهاردي، ص 310 به نقل از كبريت احمر، ص162.
4. همان.
4. همان. 5. معالي السبطين، جزء 2، ص 13؛ الوقايع و الحوادث، ج 3، ص 192.
6. همان، جزء 2، ص 29 و 90؛ سوگنامه آل محمد(ص)، ص 371؛ به نقل از تذكرة‏الشهداء، ملاحبيب اللّه كاشاني، ص 349.
7. الوقايع والحوادث، ج 3، ص 269؛ معالي السبطين، جزء 2، ص 31؛ سوگنامه آل محمد، ص 398 به نقل از منتهي الآمال، ج 1، ص 293.
8. سوگنامه آل محمد(ص)، به نقل از وقايع الايام خياباني، ص 292.
9. معالي السبطين، جزء 2، ص 96؛ سوگنامه آل محمد(ص)، ص 456.
10. لهوف، سيدبن طاووس، ترجمه محمدطاهر دزفولي، ص 344؛ سوگنامه آل محمد(ص)، ص 484 به نقل از بحارالانوار، ج 45، ص 140.
11. سوگنامه آل محمد(ص)، ص 498، به نقل از تذكرة‏الشهداء، ص 438.
12. معالي السبطين، جزء 2، ص 118؛ سوگنامه آل محمد(ص)، ص 511.

منبع:حوزه​
 
بالا