********** شما هم عاشقید؟ **********

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"




وقتی بچه بودیم، عشق ها کمی افسانه ای تر بودند. یعنی یا کسی عاشق نمی شد یا اگر عاشق می شد، گویی در آسمان ها زندگی می کرد و خیلی زود زبانزد همگان می شد. عاشق شدن، موضوع پیش پا افتاده و عادی نبود و اگر عشقی بین دو نفر شکل می گرفت مقدس و رویایی بود. نمی دانم چه اتفاقی افتاد که آن عشقه ای افسانه ای در زمانه ما رنگ باختند و شکل های دیگری به خود گرفتند، اما در روزگار ما، موضوع عاشق شدن، دیگر موضوع آسمانی و نادری تلقی نمیشود. نه از آن جهت که خود عشق، نادر و آسمانی نیست، بلکه از این نظر که عشق های کاذب و غیر اصیل، به سادگی با عشق حقیقی مشتبه گرفته می شوند.

در زمانه ما، تعداد نسبتا زیادی از دختر و پسرها خود را گول میزنند که عاشق اند یا طرف مقابل عاشق آنهاست و متاسفانه هر روز آمار طلاق و متارکه زوج ها بیشتر میشود. حتی روابط دوستانه و فامیلی، عمر طولانی ندارد و افراد به راحتی همدیگر را به امید یافتن افراد با محبت تر و موثرتر از زندگی خود حذف میکنند ! گویی اکثر افراد در جایگاه حقیقی که در دل دیگران باید داشته باشند، قرار ندارند. یا این که جایگاه آنها، سست است و خیلی زود با هر کس یا هر چیز دیگری معاوضه می شوند و البته طبیعی است که چنین وضعیتی، برای دختر و پسرهای امروز ناکام کننده باشد. شاید به همین دلیل است که عشق و محبت هم نیاز به محک خوردن دارند تا عیار آنها معلوم شود.

در واقع، ما دیگر نمی توانیم هر ابراز محبتی را بدون محک خوردن باور کنیم و بدون محک زدن عشق خود و عشق طرف مقابل وارد رابطها ی شویم که یک عمر دوام بیاورد. به عنوان یک مشاور و روانشناس، وقتی دختر و پسرهای جوان برای مشاوره ازدواج نزد من می آیند و ادعا می کنند که عاشق هم هستند ابزار محک عشق را به آنها میدهم و تاکید می کنم که بدون محک، ادعای عشق را نپذیرند. این محک هم کار سختی نیست. هر دو طرف، هم دختر و هم پسر، اگر واقعا ادعای عاشقی دارد، قبل از ازدواج باید برای طرف مقابل قربانی بدهد! یعنی باید اقلا یک مرتبه کاری را که انجامش برای آنها سخت است، به خاطر طرف مقابل انجام دهند. بدیهی است که این کار سخت برای همه یکسان نیست، چون افراد متفاوت اند. اما برای هر کسی بالاخره کاری سخت، وجود دارد. ممکن است ترک کردن سیگار برای کسی کار سخت محسوب شود.

برای یک نفر کنار گذاشتن دوست نامناسبش سخت باشد، برای دیگری تغییر نوع لباس پوشیدن، ترک برخی عادات یا … کار سختی باشد و همین طور الی آخر. در هر حال هر یک از طرفین باید کاری سخت را که البته حق و حقوق شخص ثالثی در آن، از بین نرود، برای طرف مقابلش انجام بدهد و اگر نمیخواهد این کار را انجام دهد دیگر ادعای عاشق و شیفته و واله بودن معنا ندارد و حقیقی نیست.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"

نشانه های محبت حقیقی

علاوه بر محک محبت، نشانه هایی هم وجود دارد که نشان از عشق و محبت دارند. بد نیست به این نشانه ها هم توجه کنیم.



عشق، تواضع می آورد
وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند، نسبت به همدیگر تواضع و فروتنی دارند. اگر دو نفر یا یکی از آنها اغلب اوقات با غرور و خودخواهی و فخر فروشی با دیگری برخورد می کنند، بهتر است ادعای عشق و محبت آنها را نادیده بگیریم. عاشق در برابر محبوب خود با گذشت و بیغرور است.



عشق، احترام می آورد
ممکن است احساسات در طول یک رابطه، گاهی کم و زیاد شوند، اما احترام متقابل از بین نمیرود، مگر این که فرد خود را مهم تر از طرف مقابل بداند که در این صورت، ادعای عشق او نیز، فریبی بیش نیست. طبیعی است که عقاید، سلیقهها و نظرات دو نفر متفاوت باشد، اما احترام بین آنها با این تفاوت عقیده یا سلیقه نباید از بین برود. اگر یکی از طرفین مدام به طرف مقابل توهین میکند یا نمیتواند برای او و تفاوت هایشان احترام قائل شود، بعید است عشقی در کار باشد.



سختگیری در عشق حقیقی راهی ندارد
بهتر است ادعای افرادی که به بهانه عشق و محبت میخ واهند به همدیگر سخت بگیرند و طرف مقابل را تغییر بدهند یا تحقیر کنند، نپذیریم. چنین حالتی درخواست اسارت است نه بروز عشق.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



عشق، محبت عملی یا کلامی به دنبال دارد

اگر کسی ادعای عاشق بودن میکند اما نمی تواند در کلام یا عمل ابراز محبت کند و محبتش را بالاخره به شکلی نشان دهد، ادعای عشق او را چندان جدی تلقی نکنید. وقتی عشق در میان هست طرفین برای خوشحال کردن همدیگر، تلاش می کنند. آنها همدیگر را تحسین می کنند و در جهت رشد و بهتر شدن، به همدیگر بازخورد می دهند.



عشق، با بد خلقی دائمی با معشوق، سازگار نیست
اگر کسی واقعا شما را دوست دارد نمی تواند مدام با شما بداخلاقی و بدرفتاری کند. ممکن است گاهی خسته یا کمی غمگین باشد اما نه همیشه. پس اگر کسی همیشه با شما بد رفتاری کرد، ادعای عشق او مقبول نیست.




عشق حقیقی در سکوت هم بارز است
عشق و محبت قلبی، را حتی در سکوت هم می توان حس کرد. اگر کسی هر روز قربان صدقه شما میرود اما نمی توانید عشق و احساس عاشقانه او را در نگاه و رفتارش حس کنید، لازم است بیشتر دقت کنید.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



عشق با توقعات بیجا سازگار نیست

راز عشق دراین است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید، به هر حال هر انسانی نقص ها و کاستی های خود را دارد. اما وقتی محبت در میان است لازم است به جای کاستی ها بر ارزش ها و نقاط قوت همدیگر متمرکز شوید.
حسن های همدیگر را بزرگ کنید و عیب ها را کوچک بشمرید.



عشق را با تملک اشتباه نگیرید!
اگر عاشقید حس تملک را از خود دور کنید. در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود و در زمره اموال شخص دیگری به حساب بیاید. شریک زندگی تان را با طناب نیاز به خود نبندید. توجه داشته باشید که حتی گیاهان نیز هنگامی رشد می کنند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کنند.



بسیاری از افرادی که فریب عشق های کاذب را می خورند اعتراف می کنند که از همان ابتدا، می دانسته اند که عشق و محبت طرف مقابل حقیقی نیست اما به دلایلی خود را فریب می دادند و به حقیقت توجه نمی کردند. گویی گاهی انسان ها دوست دارند به زور به خود بقبولانند که کسی هست که آنها را دوست دارد، حتی اگر چنین نباشد. با کمی دقت و محک زدن می توانید از تخریب زندگی و جریحه دار شدن احساسات خود پیشگیری کنید.

خداوند برای هر یک از ما جفت آفریده و همیشه افرادی هستند که اگر با شما آشنا شوند، می توانند شما را دوست بدارند. پس هرگز خود را فریب ندهید.
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



عشق را به زنجیر بدل نکن!

شما همراه زاده اید و همراهید تا ابد.
همراهید تا آنگاه که بال های سپید مرگ
توالی روزهاتان پریشان کند.
آری همراهید
حتی در سکوت و صلابت خیال خداوند،
اما در میانة این همراهی، جدایی باید
هان! به شمیم عطرآگین ملکوت اجازه دهید
تا در میان شما به رقص آید
و دوست بدارید!

اما عشق را به زنجیر بدل نکنید
جان های شما چون دو سرزمین باید و دریایش در میان
جام یکدیگر پر کنید اما از یک جام ننوشید.
از نان خود به هم بدهید اما هر دو از یک نان مخورید،
همگام با هم نغمه بسازید، پای بکوبید و شادمان باشید،
اما امان دهید تا هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها.
همانند تارهای چنگ که هر کدام تنهایند
اما به کار یک ترانة واحد در ارتعاش.

دل سپردن حکایتی است دلپذیر
اما دل را شاید به اسارت دادن
که تنها دست های زندگی خانة دل است و بس
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک
که ستون های معبد به جدایی استوارند.
و بلوط و سرو در سایة هم سر به آسمان نکشند.

جبران خلیل جبران

 
بالا