๑۞๑ در لیلة الهریر چه گذشت ؟ ๑۞๑

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
68280470856758708140.gif



طولانی شدن جنگ صفین، و همچنین شرایط ظاهری و روانی جنگ که کاملا به نفع لشکر امیرالمومنین علیه السّلام بود، باعث شد تا معاویه به فکر راهی برای آتش بس و یا بازگشت دو سپاه به مکان اولیه شان بیفتد. این اهداف می توانست از طریق نامه نگاری با فرماندهان سپاه امام و یا با خود ایشان صورت بگیرد.


اما این نقشه ها به جهت قوت روحیه ی سپاه امام نقش بر آب شد، تا اینکه سرانجام حادثه ی لیلة الهریر رخ داد و نزدیک بود سازمان نظامی معاویه به کلی متلاشی شود.

Z


55514739905827037532.gif



 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
32864634279708351382.gif



چرا به آن شب لیلة الهریر می گویند؟


نبرد بی امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیله ی ممکن استفاده می شد، از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهای آهنین که بر سر طرفین فرود می آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت.
سپاه معاویه در شبِ آن روز از زیادی کشته ها و زخمی ها مانند سگ زوزه می کشید و از این جهت، در تاریخ، آن شبِ چهارشنبه را لیلة الهریر گفتند.


امام در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانی کرد و فرمود:



«ای مردم، می بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزی باقی نمانده است. آغاز کارها با پایان آن سنجیده می شود. من صبحگاهان آنان را به محکمه ی الهی خواهم کشید و به زندگی ننگینشان پایان خواهم داد.»




 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
97714498805067245151.gif


شرح لیله الهریر


درگیری شدید میان دو سپاه، از اول ماه صفر آغاز شد و تا نیمه آن ادامه داشت و شب نیمه آن ماه که مصادف با شب جمعه بود را لیله الهریر نامیده اند. «هریر» در لغت به معنای زوزه ی سگ است و دلیل نام گذاری آن شب، به لیله الهریر این بود که آن شب، سپاه معاویه در زیر ضربات سپاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) همچون سگ، زوزه می کشیدند و رفته رفته توان رویارویی با یاران آن حضرت را از دست می دادند.

نبرد میان دو لشکر تا صبح و با شدت ادامه داشت و به جای آرامش شبانگاهی، صدای شمشیر و نیزه و فریاد جنگجویان شنیده می شد. در آن شب، تیرها تمام شد؛ نیزه ها شکست؛ شمشیرها دو نیم شد؛ ولی باز جنگجویان با شمشیرها و نیزه های شکسته با یکدیگر می جنگیدند و وقتی آنها نیز از کار می افتاد با سنگ به یکدیگر می زدند. در آن شب و روز، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تنهایی پانصد و بیست و سه نفر را به هلاکت رساند؛ به این ترتیب که با هر ضربه، الله اکبر می گفت و با همان ضربه ی اول، طرف مقابل را از پای در می آورد. سپیده دم صبح در حال دمیدن بود اما نبرد به شدت ادامه داشت و رفته رفته لشکر معاویه به شکست نزدیک می شد.

امام(علیه السلام) در آن روز، رو به آسمان کرد و این گونه با خدای خویش راز و نیاز فرمود:
یا الله یا رحمان یا رحیم، یا واحد یا أحد یا صمد، یا الله یا أله محمد، اللهم الیک نقلت الأقدام و افضت القلوب و رفعت الأیدی و امتدت الأعناق و شخصت الأبصار و طلبت الحوائج، اللهم انا نشکو الیک غیبه نبینا(صلی الله علیه و آله و سلم)و کثره عدونا و تشتت أهوائنا. ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین سیروا علی برکه الله ثم نادی: لااله الا الله و الله اکبر کلمه التقوی؛

ای خداوند بخشاینده! ای بخشایشگر! ای یکتا و یگانه! ای بی نیاز! ای پروردگار محمد! پروردگارا! گام ها به سوی تو روانه شده و دل ها برای تو در سینه ها می تپد و دست ها به درگاه تو برخاسته می شود و گردن ها به سوی تو کشیده می شود و دیدگان به تو دوخته می گردد و نیازها همه از تو درخواست می شود. بارالها! ما از فقدان پیامبرمان(صلی الله علیه و آله و سلم)، و فزونی دشمنان و پراکندگی آرزوها و آرمان های مان به تو شکایت می کنیم.

پروردگارا! تو در نزاع بین ما و قوم ما، به حق داوری کن (و ما را فاتح گردان) که تو بهترین پیروزی دهنده ای؛ پس به برکت و فضل خدا پیش روید. آن گاه ندا سر داد: نیست خدایی جز پروردگار یکتا، و نام خدای بزرگ کلمه تقوا و پرهیزکاری است.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
02573382865785772425.gif


ترجمه خطبه امام(علیه السلام)در لیله الهریر



امیرالمؤمنین(علیه السلام)در آن شب، طی سخنانی، یارانش را به صبر و مقاومت بیشتر فرا خواند و از آنان خواست تا با پیکار بی امان خود، کار جنگ را یکسره کرده و سپاهیان معاویه را شکست دهند. متن خطبه آن حضرت بدین شرح است:


سپاس خدای را که اساس حکم و قضای خود را چنان محکم و مبرم گردانید که هیچ آفریده را قدرت و توان آن نباشد که نقضی به حکم و فسخی به اساس قضای او راه دهد و اگر می خواست حتی دو نفر در عالم با یکدیگر مخالفت نمی کردند و میان امت تنازع و تخاصم نمی افتاد و مفضول در حق فاضل جفا نمی نمود.
ما را تقدیر سابق و حکم و قضای مبرم او بدین جایگاه آورده و در این ورطه انداخته است. هر نفسی که برمی آوریم و هر قدمی که می نهیم و هر کاری که می کنیم، کم باشد یا زیاد، آسان باشد یا سخت، بر او پوشیده نیست؛ بلکه او به خطورات ذهن و اعمال ما آگاه است و اگر می خواست در همین دنیا، جزای نیک مردان و سزای بدکاران را به آنان می داد.
دنیا را سرای اعمال کرده است و آخرت را سرای قرار. بدانید که شما باید فردا با دشمنان خویش بجنگید، پس امشب را قدری بیدار باشید، خدای را بیاد آورید و ذکر بگویید، قرآن بخوانید، و از خدای تعالی نصرت و پیروزی بخواهید.
فردا استوار باشید (صبر و استقامت را سبب پیروزی و نجات بدانید). می بینید که کار میان شما و دشمنان شما به کجا رسیده و از دشمن رمقی باقی نمانده و در کار ایشان خلل وارد شده است.

ارزش و اعتبار کارها در به پایان رساندن آن است و هر کاری که پایانش مانند آغازش نباشد، خیری در آن نیست. شما در آغاز، مبارزات درخشانی نمودید، اکنون که کار به آخر می رسد، می باید که هیچ سستی به خویش راه ندهید و به حکم قضای باری تعالی تن دهید که آن قومی که بر باطلند می بینید چگونه تلاش می نمایند. شما که بحمدالله برحقید، باید تلاش و جدیت شما بیشتر باشد. بدانید که فردا صبحگاهان با آنان خواهیم جنگید.

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
26198007111317066875.gif


در آخرین لحظات نزدیک به پیروزی ...

حضرت زره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را برتن نمود، عمامه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)را سر نهاد و شمشیرش را به دست گرفت؛ آن گاه رو به لشکریان کرد و با صدای بلند فرمود:

ایها الناس! من یبع نفسه یربح هذا الیوم، فانه یوم له ما بعده من الأیام، أما و الله! ان لو لا ان تعطل الحدود و تبطل الحقوق و یظهر الظالمون و تفوز کلمه الشیطان ما اخترنا ورود المنایا علی خفض العیش و طیبه، ألا! ان خضاب النساء الحناء و خضاب الرجال الدماء، و الصبر خیر عواقب الأمور، ألا! أنها احن بدریة و صغائن أحدیه و أحقاد جاهلیه و ثب بها معاویه حین الغفله لیذکر بها ثارات بنی عبد شمس: (فقاتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمن لهم لعلهم ینتهون).

ای مردم! هرکس که امروز خود را به خدا بفروشد، (سود کامل را ببرد و بهشت جاوید را بیابد).
امروز روزی است که از این روز بسیار خواهند گفت. به خدا سوگند اگر نبود که آنها حدود دین را معطل گذاشتند و در باطل کردن حقوق، سعی نمودند و ظالمان بعد از آنکه متواری شده بودند ظاهر شدند و شیطان هم بر سر وسوسه های خود بود و این جماعت را بر کفران و عصیان و کتمان حقوق نعمت های باری تعالی وا نمی داشت، من هرگز قدم در این میدان نمی نهادم و جنگ و ستیز را بر زندگی و آسایش خویش اختیار نمی کردم.
(اما، چه کنم که باید این جماعت گمراه را به راه راست آورم و به راه درست فرا خوانم و چون این کار بدین جا رسیده، جز از راه جنگ و نبرد، این مهم محقق نخواهد شد)

بدانید که خضاب زنان حناست و خضاب مردان خون و هیچ کاری بهتر از صبر نیست، و باید دانست صبر و پیروزی قرین یکدیگرند.

بدانید که این کینه ها از بقایای بدر واحد و کینه های جاهلیت است که در سینه ی معاویه بوده و امروز می خواهد آن کینه ها را بیرون ریخته و سینه ی خویش را از آن دردهای قدیم و کینه های دیرینه شفا دهد. با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ زیرا آنها پیمانی ندارند، شاید(با شدت عمل) دست بردارند.

با بالا آمدن خورشید، همچنان دو لشکر مشغول نبرد بودند و شدت جنگ به حدی بود که غبار ناشی از رفت و آمدها آسمان را تیره و تار کرده بود. در آن شب و روز، سپاه معاویه متحمل شکست های پیاپی و سنگینی شد و بسیاری از لشکریان نام آور خود را از دست داد و بسیاری دیگر نیز زخمی شدند و این در حالی بود که یاران امام(علیه السلام)همانند آن حضرت شجاعانه می جنگیدند و جانبازی های بسیاری از خود نشان می دادند.

مالک اشتر در میان لشکریان حرکت می کرد و فریاد می زد: «ای مردم! تا پیروزی به اندازه کمتر از یک کمان باقی مانده است، آیا کسی هست که جان خود را به خدا بفروشد و به همراه اشتر نبرد کند تا پیروز گردد یا آن که به جوار خدا رود؟». رفته رفته شکست شامیان حتمی شد و پیروزی نهایی لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام)و شکست لشکریان معاویه زمان زیادی باقی نمانده بود. امام(علیه السلام)نیز به یارانش روحیه می بخشید و در کنارشان، آنان را به ادامه پیکار جانفشانه دعوت می فرمود.

در این بین بار دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام)در میان یارانش ایستاد و با صلابتی خاص پس از حمد و ثنای الهی خطاب به آنان چنین فرمود:
أیها الناس! قد بلغ لکم الأمر و بعدوکم ما قد رأیتم و لم یبق منهم الا آخر نفس و ان الأمور اذا أقبلت اعتبر آخرها بأولها و قد صبر لکم القوم علی غیر دین حتی بلغنا منهم ما بلغنا و انا غاد علیهم بالغداة أحاکهم الی الله عزوجل؛

ای مردم! کار شما و دشمن شما به این جا رسیده که می بینید! از آنان جز آخرین نفس، چیزی باقی نمانده است. آغاز کارها با پایان آن سنجیده می شود. این مردم بدون این که دینی داشته باشند در مقابل شما ایستاده اند و به این وضع فعلی دچار شده اند و من آنان را به محکمه الهی خواهم کشید و به زندگی شان پایان خواهم داد.

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
[FONT=&quot]
40653641100331666680.gif


[/FONT]
بزرگ ترین نیرنگ عمروعاص




اما فریبکاری معاویه و ساده لوحی عراقیان و تلاش ستون پنجم شام در داخل سپاه امام جریان را به نفع سپاه شام تغییر داد.

صبح روز بعد، سپاه امام با نیرنگ بی سابقه ای روبرو شد. خدمتی که فرزند عمروعاص به طاغیان شام کرد بحق مایه ی حیات مجدد تیره ی اموی و بازگشت آنان به صحنه ی اجتماع شد.



 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پی نوشت ها :
1. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج3، ص92 و 93؛ نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 439و 440.
2. لسان الملک سپهر، ناسخ التواریخ، زندگانی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج3، ص74.
3. آل عمران: آیه ی 182.
4. تاریخ طبری، ج 2، ص514.
5. ابن اثیر، الکامل، ج2، ص 278.
6. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 313-315.
7. تاریخ طبری، ج5، ص 47؛ ابن اثیر، الکامل، ج3، ص315؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص 323.
8. مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص389.
9. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 230؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج3، ص180و181؛ ابوطالب یحیی بن حسین، تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب.
10. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج3، ص 171؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه؛ ج1، ص 143.
11. توبه: آیه 12.
12. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج3، ص 175.
13. نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص 476؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج1، ص 143.
منبع: فاضلی(رحمه الله)، حاج شیخ عباس؛ فاضلی، حسین؛ نبرد صفین، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، اول، زمستان 1390.
 
بالا