شعرهای حسین پناهی

raha free

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
a2.gif


باد ما را با خود برد
باد
پرده ها را آرام تکان میدهد
و ما
بچه های خوش باور
لب ریز از اضطراب و امید!
زوایای نیمه روشن را به هم نشان میدهیم



نین میاندیشم
ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه میشود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟




شبنم
به شبنمیمیماند آدمی
و عمر چهل روایتش،
به لحظه رویت نور
بر سطح سبز برگی
میلغزد و بر زمین میچکد....
تا باری دیگر
و کی؟
و چگونه؟
و کجا؟




من و پروانه
پا برهنه با قافله به نا معلوم میروم
با پاهای کودکی ام!
عطر پریکه ها
مسحور سایه ی کوه
که میبرد با خود رنگ و نور را!
پولک پای مرغ
کفش نو
کیف نو
جهان هراسناک و کهنه
و
آه سوزناک سگ!
سال های سال است که به دنبال تو میدوم
پروانه زرد،
وتو از شاخه ی روز به شاخه ی شب میپری
و همچنان..

 
بالا