من کافرم!!

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

اولین برهان به صورت جداگانه _ و بعد دو شببه مطرح میکنم و پاسخ میدیم. و بعد میریم سراغ سه برهان دیگه.

برهان اول ) برهان امکان و وجوب

طبق پینوشتی که زدم ، موجودات یا ممکن الوجود اند یا واجب الوجود ، از این دو حال خارج نیست.

اول : میگیم این واجب الوجود رو کس دیگری آفریده یعنی این واجب الوجود رو دو حالت داره یا یک واجب الوجود دیگه آفریده یا یک ممکن الوجود آفرید

در حالت اول _ خالق واجب الوجود یک ممکن الوجود است : ( پی نوشت آخری توضیحات در مورد دور ) موجود دو که ممکن الوجود است نمیتواند واجب الوجود اولی را بیافریند و الا دور میشود.

حالت دوم _ واجب الوجود را واجب الوجود دیگری آفریده _ دو حالت پیش میاد اون واجب الوجود ثانی را ممکن الوجود دیگری آفریده یا واجب الوجود دیگری آفریده؟!

حالت اول که باز دور است .

حالت دوم ، واجب الوجود ثالث را چه کسی آفریده ممکن الوجودی دیگری یا واجب الوجود دیگر؟! در حالت اول که دور است پس باز میشود حالت دوم به این ترتیب هم تسلسل میشود الی آخر ، پس واجب الوجودی باید در اول امر باشد.

دوم )
اگر واجب الوجود را قرار باشد کسی بوجود بیاورد پس یعنی زمانی بوده که واجب الوجود وجود نداشته! و این با تعریف ذات واجب الوجود در تناقض است ، چرا که وجود دائم برای واجب الوجود ضرورت دارد.

به این واجب الوجود میگیم خدا.

پ.ن : توضیح زیاد داره ، خلاصه کردم و با براهین دیگه پیش میریم.
با ما همراه باشید
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

این سه برهان به هم پیوسته اند

برهان دوم ) برهان حدوث

به طور کلی هر حادثی را محدثیست (حادث = پدیده _ محدث= پدید آورنده)

1) جهان حادث است و ممکن الوجود ، چرا که جهان مرکب از موجوداتی است که همه سابقه عدم دارند.
2) بنابر این کل جهان نیز سابقه عدم داشته
3)هر حادثی را محدثیست
3) پس جهان که خود یک حادث است نیازمند یک محدث و پدید آورنده است.
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

برهان دوم ) برهان صدیقین

1) انکار واقع یعنی سفسطه لذا شکی نیست که واقیتی هست و باید باشد.
2) واقع نقیض عدم است = واقع (وقوع داشتن ، بودن ، وجود داشتن) نقیض (در تضاد) عدم (نابودی ، نیستی ) است.
3)چی که عدم بردار نیست پس وجودش واجب است ، لذا چیزی که عدم بردار نیست پس واجب الوجود است.
4) پس واجب الوجود موجود است.
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

برهان سوم ) برهان حرکت :

همه چیزها متحرک هستند این در علم هم به اثبات رسیده ، هر حرکتی را محرکیست یعنی هر چیزی که حرکت میکند نیازمند نیرو یا چیزی است که آنرا حرکت دهد ، به طور واضح و کلی یعنی علتی برای معلولیت حرکت نیاز داریم.
حال که جهان متحرکت است پس نیاز به محرک دارد ، آن محرک دو حالت دارد یا خود محرک است یا حرکتی ندارد. اگر حرکت نداشته باشد که مطلوبست و اگر حرکت داشته باشد ، پس باز نیازمند محرک است و محرک ثانی باز دو حالت دارد یا متحرک است یا حرکت ندارد. در حالت دو که مطلوبست و در حالت اول باز دوحال پیش میاد که محرک ثالث چیست؟! و این حالت الی آخر دوباره تسلسل را به وجود می آورد. پس در اول و ابتدا امر محرکی هست که خود حرکتی ندارد.
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

این سه برهان به هم پیوسته اند

برهان دوم ) برهان حدوث

به طور کلی هر حادثی را محدثیست (حادث = پدیده _ محدث= پدید آورنده)

1) جهان حادث است و ممکن الوجود ، چرا که جهان مرکب از موجوداتی است که همه سابقه عدم دارند.
2) بنابر این کل جهان نیز سابقه عدم داشته
3)هر حادثی را محدثیست
3) پس جهان که خود یک حادث است نیازمند یک محدث و پدید آورنده است.

بسم رب الحسین .. .

برهان دوم ) برهان صدیقین

1) انکار واقع یعنی سفسطه لذا شکی نیست که واقیتی هست و باید باشد.
2) واقع نقیض عدم است = واقع (وقوع داشتن ، بودن ، وجود داشتن) نقیض (در تضاد) عدم (نابودی ، نیستی ) است.
3)چی که عدم بردار نیست پس وجودش واجب است ، لذا چیزی که عدم بردار نیست پس واجب الوجود است.
4) پس واجب الوجود موجود است.

بسم رب الحسین .. .

برهان سوم ) برهان حرکت :

همه چیزها متحرک هستند این در علم هم به اثبات رسیده ، هر حرکتی را محرکیست یعنی هر چیزی که حرکت میکند نیازمند نیرو یا چیزی است که آنرا حرکت دهد ، به طور واضح و کلی یعنی علتی برای معلولیت حرکت نیاز داریم.
حال که جهان متحرکت است پس نیاز به محرک دارد ، آن محرک دو حالت دارد یا خود محرک است یا حرکتی ندارد. اگر حرکت نداشته باشد که مطلوبست و اگر حرکت داشته باشد ، پس باز نیازمند محرک است و محرک ثانی باز دو حالت دارد یا متحرک است یا حرکت ندارد. در حالت دو که مطلوبست و در حالت اول باز دوحال پیش میاد که محرک ثالث چیست؟! و این حالت الی آخر دوباره تسلسل را به وجود می آورد. پس در اول و ابتدا امر محرکی هست که خود حرکتی ندارد.


بسم رب الحسین .. .

به واجب الوجود موجودی که ، محدثی ندارد و خود محدث همه چیز است و اصل واقعیت است و عدم بردار نیست و محرک همه چیز است و حرکت ندارد و ابتدا همه چیز است و .. متکلمین به این میگویند خدا.
که متکلمین مسلمان میگن الله

پ.ن : تفاوت خدا با الله رو بعدا تو تاپیکی جداگانه بهش میپردازیم.

والسلام تاپیک تمام.
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

پ.ن : دوستان فقط من یه ببخشید بگم که اگر میبینید متن یه خورده کتابی نوشتم دلیلش اینه وقتی یه خورده فلسفی میشه نا خود آگاه آدم کتابی میشه تا قاطی نشه متنش ،
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

پ.ن : الان دیگه کافر نیستم نیشخند.

حالا زدم فاز حنفیه .. .
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب الحسین .. .

برهان های دیگه ای هم هست در این زمینه مثل نظم که خیلی مشهوره
اما به شخصه فکر میکنم بهترین برهان ها همینا باشه ، آخه برهان نظم هم در آخر از همین مفاهیم اولیه برهان عقلی باید استفاده کنه و الا منسوخ میشه.
 
بالا