●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ف●●●

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
: tasavir 43:
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

که حیف باشد از او غیر او تمنایی
:53:

فلک جلوه کنان بنگرد سمند تورا

کمینه پایگهش اوج کهکشان گیرد
:53:

فتنه بر انگیخت دل خون شهان ریخت دل

با همه آمیخت دل گرچه جدا میرود
:53:

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور

خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
: tasavir 41:
فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف رخ وعارض وقامت
:53:



فرصت شمار صحبت کزاین دوراهمنزل
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن
:53:



فریاد که در رهگذر آدم خاکی

بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
:53:



فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
:53:



فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت

که شکیب دل من دامن فریاد گرفت

هوشنگ ابتهاج
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
: tasavir 18:
فاطمه ای تو بازگو فلسفه حیات را

ساخته جد و جهد تو سفینه النجات را

زنده نگاه داشتی وآتوالزکوةرا

حی علی الفلاح را حی علی الصلوة را
:53:

"فلک همیشه به کام یکی نمیگردد

که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست
:53:


فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک

چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم
:53:


فکر آن باش که تو جانی و تن مرکب تو

جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
:53:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
: tasavir 17:
فرح خاطر من خاطره شهر شماست

خود غم آبادم و خاطر فرح آباد هنوز
:53:



فرودآ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو

سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم
:53:


فردا که رهزنان دی از راه میرسند

نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی
:53:


فلک گو با من این نامردی و نامردمی بس کن

که من سلطان عشق و شهریار شعر ایرانم"

(استاد شهریار)
:53:
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
:53:


فرزند سرفراز خدا را چه عیب داشت

ای مادر فلک که سیه بخت زادیم
:53:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
: tasavir 48
فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد بزال پشت خمیده
:53:

فراق را به فراق تو مبتلا سازم
چنان که خون بچکانم ز دیدگان فراق

:53:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
:53:



فدای پیرهن چاک ماهرویان باد

هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
:53:



فغان که در طلب گنج نامه مقصود

شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
:53:


فاش گویم: آتش عشقی بزرگ

در درونم در وجودم پا گرفت

این دلم کز عاشقی ها می گریخت

بار دیگر عاشقی از سر گرفت
:53:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

: tasavir 5:
فانوس شب وداع ، با هر سوسو

می گفت که آن کوچه ی رویایی کو؟

او بود و کمی شعر و هوایی ابری

امروز نه ابریست، نه شعریست، نه او ...
:53:


فرق من و اصحاب کهف این است

که سکّه های من از اوّل رواج نداشت
:53:



فشاندی گیسوان بر اشک چشمم

عجب دسته گلی بر آب دادی
:53:


فریاد زدم داد زدم دوستتان را

یک عمر به در گفتم و دیوار نفهمید
:53:



فیض صبح زندهدل بیش است از دلهای شب

مرگ پیران از جوانان بیشــــــــــــتر سوزد مرا
:53:

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

: tasavir 47:
فریاد که از شش جهتم راه ببستن

آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
:53:


فریاد ز دست نقش فریاد
وآن دست که نقش می نگارد

فی الجمله نماند صبر و ارام
کم تز جرنی و کم اداریک

فضای سینه بر از عشق بی کرانه ی توست

کدم نما و فرود ا که خانه خانه ی توست
:53:



فردا که غنجه شود میوه

فردا که روز وا شدن گلهاست
:53:

 

بـــسیــجیــــ خط رهـــبریــ

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
فرمانده بگو کجای
فرمانده سلام من را به حسین رسان
فرمانه امام زمانه عج الله میرسد برایتو
شاید شنیده باشی صدای مادرش زهرا سلام الله
فویت قلنا کافرین:یاویلنا انا لا مسلم
فرمانده فرمان فریب دشمن را بده
فرمان جنگ جدال با دشمن را بده
می گوییم تا آخرین مرگ مساویست برای عراقیای بعثی
فرمان صدام رو دیدی این روزاتوی بصره
که برای سرت جایزه گذاشته
اگه با ریتم حامد زمانی بخونی خیلی قشنگ میشه
 
بالا