●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ص●●●

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
a%20%284%29.gif

سلام

دوستان همانطور که از نام تاپیک مشخصه ابیاتی که با حرف ص آغاز میشن با همراهیتون در اینجا قرار میدیم
لطفا در هر پست بیش از سه بیت قرار بدید...
منتظر ابیات زیباتون هستیم

ss%20%283%29.gif

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
hsdf%20%286%29.gif

صبا نگر که دمادم چو رند شاهد باز

گهی لب گل وگه زلف ضمیران گیرد
**

صواعق سخطت را چگونه شرح دهم
نعوذ بالله از آن فتنه های طوفانی
**

صد اند صد این دشت جای من است
بلند آسمانش هوای من است
**


صدف وار باید زبان در کشیدن
که وقتی که حاجت بود درکشانی
**

صراف سخن باش و سخن بیش مگو
چیزی که نپرسند تو از پیش مگو
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda37:


صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سخن این بود و ما گفتیم
**

صوف برکش زسرو باده ساقی درکش
سیم درباز و به زر سیمبری در برگیر
**

صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم ونور دل از آن ماه ختن دارم
**

صد شکر که چشم عیب بینم کورست
شادم که حسود نیستم محسودم
ابوسعید
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda25:
صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را
حافظ

**

صد ها فرشته بوسه بر ان دست میزنند
کزکارخلق یک گره بسته واکند
حافظ

**

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
حافظ
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda24:
صد وعده ی امید به دل داده ام دروغ
چون من مباد کسی شرمسار خویشتن
صائب
**

صاف چون با آیینه می باید شدن با نیک و بد
هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت *
صائب
**

صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی
این هم که جوابی ننویسند جوابی است
راغب تبریزی

**

صرف باطل نکن عمر گرامی پروین
آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
پروین اعتصامی
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:golez23::golez23::golez23:
صبر کن بر محنت دوران که راحت در قفاست
گرچه تاریک است شب اما به صبح آبستن است
صغیری اصفهانی

**

صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
(پروین)
**

صلای عشق به گوشم سروش داده به طفلی
هنوز گوش به فرمان آن صلای سروشم
**

صبح سر میکشد از پشت درختان خورشید
تا تماشا کند این بزم تماشایی را
**

صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشایی
شیوه تنگ غروبست گلو بفشردن

**

صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه چشم
میتوان هر چه سیاهی به دمی بستردن
(شهریار)

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda13:
صد بـار بدی کردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یکبـار نکردی



*******


صد نامه فرستادم وآن شاهِ سواران
پیکـی ندوانید و ســلامی نفـرسـتاد


*******


صبایی می دمد نور خدایی

خدایی می شود فیض صبایی



********


صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را



*********


صلاح جهان آن شب آمد پديد

که از مولد اين صبح صادق دميد
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda19:
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم ، نچیدیم
(وحشی)


صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت
نازکم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت




صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا





صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن





صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا بر خیز
که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم

حضرت حافظ
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda11:
صد هزاران دام و دانه است ای خدا
ما چو مرغان حریصی بی نوا
مولوی
صوفی و کنج خلوت،سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه



صد شور نهان با ما،تاب و تب جان با ما
در این سر بی سامان،غمهای جهان با ما

مشیری
صبا ز طره ی جانان من چه می خواهی ؟
ز روزگار پریشان من چه می خواهی ؟




صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda44:
صبح است و ژاله می چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منی






صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آرد
دل شوریده ی ما را ز نو در کار می آرد




صبحدم چون کله بندد آه دود آسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من





صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد






صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید

 
بالا