در شناخت نفس و قوای آن

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


چون به اجمال دانستیم که از برای انسان این مخلوق الهی غیر از این جسم که با حواس ظاهری ادراک می شود روح و نفسی وجود دارد که می توان به طریق علمی و شهودی به کشف آن نائل شد اولین معرفتی که نسبت به این نفس باید حاصل کنیم شناخت قوای اصلی آن و حد افراط و تفریط آنها می باشد. پس می گوییم: جمهور علمای اخلاق به این نکته اعتراف کرده اند که از برای نفس، جنود بسیاری است و از آن میان چهار قوه غضبیه، شهویه، عاقله و واهمه در حکم سرلشکر و رئیس این قوا می باشند، که شأن قوه عاقله ادراک حقایق امور و تمیز میان خیر و شر و امر به افعال نیکو و نهی از رذائل است و فایده قوه شهویه بقای بدن و زندگی از خوردن و خوابیدن و تولید نسل است که آلت تحصیل کمالات نفس می باشد و ثمره قوه وهمیه فهمیدن امور جزئیه و دانستن دقایق اموری که به وسیلة آنها به مقاصد صحیحه می رسند است و وظیفه قوه غضبیه آن است که دفع ضررهای خارجی از بدن را نموده و اگر دو قوه وهمیه و شهویه ارادة خروج از صراط مستقیم و جاده شریعت را داشته باشند به اقتدار و نیروی تمام آنها را به جای خود بازمی گرداند. و اما بعد، از تهذیب قوه عاقله حکمت حاصل می شود که عبارت است از علم به وجود و حقایق موجودات از آنجهت که موجودند و مشتمل بر دو بخش است حکمت نظری که از وجود و خدا و صفات او بحث می کند و حکمت عملی که مشتمل بر اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدن است. 27

از تهذیب قوه وهمیه، ملکه عدالت حاصل می شود که عبارت است از فرمانبرداری این قوه از قوه عاقله در تمام موارد و از تهذیب غضبیه، شجاعت بوجود می آید که عبارت است از انقیاد کامل این قوه از قوه عاقله که به عنوان فرمانده مملکت بدن است یعنی جایی که عقل حکم به فرار و اجتناب می کند خود را به مهلکه نیندازد و جایی که حکم به عدم اضطراب می کند مضطرب نشود و از تهذیب قوه شهویه عفّت حاصل می شود که عبارت است از اطاعت کامل این قوه از قوه عاقله که از حد افراط و تفریط درآمده و از بندگی و عبودیت هوا و هوس خلاصی یابد.

حال که این چهار صفت مصدر و ریشه ای را شناختی بدانکه از این صفات دو جنس از صفات رذیله متحقق خواهد بود که یکی از آنها در جهت افراط و دیگری در طرف تفریط است که آن صفات مصدر در حد تعادل و میانه این صفات قرار دارند.
اوّل: در مورد حکمت دو صفت رذیله است. یکی در حد افراط که جُربزه28 است و دیگری در حدّ تفریط که بلاهت29 است.
دوّم: در مقابل شجاعت دو صفت رذیله یکی تهوّر30 در طرف افراط و دیگری جُبن31 در طرف تفریط است.

و در برابر عفّت دو صفت رذیله، شره32 در حد افراط و خمودی33 در حد تفریط است. و در برابر عدالت دو صفت ظلم34 در حد افراط و تمکین ظالم از ظلم بر خود35 که در طرف تفریط است از صفات رذائل و مذموم است.
پس این 8 صفت که خصوصیات آن تا حدّی بیان شد به عنوان قوای اصلی و سرمنشأ بسیاری از خطاهای دیگر و صفات رذیله مذموم است. مهم در اخلاق رعایت حال تعادل آن سه قوه اصلی است که باید آنها را در تحت قوه عاقله درآورد نه اینکه آنها را بالکل تعطیل کرد و یا اینکه تمام همّ و غم خود را مصروف آنها داشت. حضرت امام خمینی در بیان معرفی این قوا چنین می فرمایند:

«بدانکه خداوند تبارک و تعالی به ید قدرت و حکمتش در عالم غیب و باطن نفس، قوایی خلق فرموده دارای منافع بیشمار و آنچه مورد بحث ما است در این مورد سه قوه است و آن واهمه و غضبیه و شهویه است و هر یک از این قوا منافع کثیره دارند از برای حفظ نوع و شخص و تعمیر دنیا و آخرت... انسان همینطور که در این دنیا یک صورت مُلکی دنیاوی دارد... کذلک از برای او یک صورت و شکل ملکوتی غیبی است که آن صورت تابع ملکات نفس و خُلق باطن است در عالم بعد از موت، چه برزخ باشد یا قیامت... اگر ملکه شهوت و بهیمیت بر باطن او غلبه کند و حکم مملکت باطن حکم بهیمه شود انسان صورت ملکوتیش صورت یکی از بهایم است مناسب با آن خُلق و اگر ملکه غضب و سبعیّت بر باطن و سریره اش غلبه کند و حکم مملکت باطن سریره و حکم سبع شود صورت غیبیه ملکوتیه صورت یکی از سباع است و اگر وهم و شیطنت ملکه شد و باطن و سریره اش دارای ملکات شیطانیه شد از قبیل خُدعه، تقلب، نمیمه، غیبت، صورت غیب و ملکوتش صورت یکی از شیاطین است به مناسبت آن... و اگر خُلق و باطن او انسانی باشد صورتش نیز انسانی است.» 36
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در شناخت نفس و قوای آن

آنگاه حضرت امام در حکم تعدیل آنها چنین می فرمایند:
«بدانکه وهم و غضب و شهوت ممکن است از جنود رحمانی باشند و موجب سعادت و خوشبختی انسان گردند اگر آنها را تسلیم عقل سلیم و انبیاء عظیم الشأن نمایی و ممکن است از جنود شیطانی باشند اگر آنها را سر خود گردانی و «وهم» بر آن دو قوه با اطلاق عنان حکومت دهی و این نیز پوشیده نماند که هیچیک از انبیاء عظام :S (31):، جلو شهوت و غضب و وهم را به طور کلی نگرفته اند، و هیچ داعی الی الله تاکنون نگفته است باید شهوت را بکلی کشت و نائرة غضب را بکلی خاموش کرد و تدبیر وهم را از دست داد بلکه فرموده اند جلو آنها را گرفت که در تحت میزان عقلی و قانون الهی انجام وظیفه دهند زیرا این قوا هر یک می خواهند کار خود را انجام دهند و به مقصود خویش نائل شوند اگر چه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود.» 37
حال بدانکه چند چیز مقدمه تزکیه نفس است که پیش از شروع سیر و سلوک باید آنها را مورد توجه قرار داد.
اول: همانطور که گفته شد اجتناب و دوری از مصاحبت با اشرار و نارفیقان و همنشینی با نیکان و صاحبان اخلاق حسنه.
دوم: سیر و گردش و نیز تأمل و تدبر در احوال بزرگان گذشته از ائمه اطهار گرفته تا عارفان بالله و سالکان الی الله. هم چنین آنان را الگو قرار دادن در حد مقدور و عمل به فرامین و سخنان ایشان، آنچه باقی مانده.
سوم: مواظبت بر سه حال مشارطه، مراقبه و محاسبه چنانکه در دستور علمای اخلاق آمده است. حضرت امام در این زمینه می فرمایند:
«مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرمودة خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد... و پس از این مشارطه، باید وارد مراقبه شوی و آن چنان است که در تمام مدّت شرط متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن... و به همین حال باشی تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد، و با ولی نعمت خود در این معاملة جزئی خیانت نکردی؟ اگر درست وفا کردی شکر خدا کن در این توفیق... و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی از خدای تعالی معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنی.» 38
چهارم: دوری کردن از آنچه باعث تحریک قوه شهویه و غضبیه می شود به عنوان مثال نبیند آنچه را که نباید ببیند و نشنود آنچه را که نباید بشنود.
پنجم: آنکه در احوالات خود تفتیش کند و معایب خود را بیابد و در رفع آنها بکوشد و آخر اینکه بر سلوک عزم و اراده ای قوی داشته باشد زیرا که طی این راه همت و استقامت و صبر و بردباری زیاد می طلبد چون به این شش مورد توجه کردی و خود را مهیّای هجرت الی الله و رسوله نمودی، شروع به حرکت نما و در غیر این صورت دست از طلب بدار که بیهوده در سفری. زیرا که نفس را یکباره از ظلمت خارج کردن و به نور بردن شکستگی به بار آورد و ممکن است از آن شانه خالی کند. بنابراین در این مورد نیاز به آرامش و طمأنینه زیاد و صبر و تحمل است تا نفس آن آمادگی لازم را برای سلوک کسب کند.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در شناخت نفس و قوای آن

27. بر اساس تقسیم و مدل ارسطو در فلسفه.
28. جربزه به معنای کار فرمودن فکر است در آنچه بیش از مقدار لازم از آن می باشد.
29. بلاهت معطل بودن قوه فکریه و به کار نگرفتن آن است حتی به مقدار ضرورت و نیاز.
30. تهوّر رو آوردن به انجام اموری است که عقل حکم به دوری از آن امور را می کند.
31. جبن روی گردانیدن از اموری است که به حکم عقل از آنها نباید ترسید و روی گردانید.
32. شره به معنای غرق شدن در لذات جسمانیه است بدون ملاحظه شریعت.
33. خمودی به معنای میراندن و از بین بردن قوه شهویه است به اندازه ای که آنچه نیز مایه تولید نسل و حیات است ترک کند.
34. ظلم همان تصرف در حقوق مردم و اموال آنهاست.
35. تمکین ظالم هم به معنای خواری و مذلت است با وجود قدرت بر دفع ظلم.
36. شرح چهل حدیث امام، ص 14 و 15.
37. شرح چهل حدیث امام خمینی، ص 16.
38. شرح چهل حدیث، ص 9 و 10.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
poster-ej-fr(200).jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer
بالا