♦♦♦♦ خلقت جهان در نهج البلاغــــــــــــه ♦♦♦♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


1. عجز انسان
ما لابن آدم و الفخر، اوله نطفه، و آخره جیفه و لا یرزق نفسه، و لا یدفع حتفه. (حكمت 454)
انسان را با فخر چه كار! او كه آغازش نطفه است و فرجامش مردار گندیده، نه می تواند روزی خود دهد و نه می تواند مرگ را دفع كند. (پس چرا فخر می كند؟!)


2. آفرینش جهان
خلق الخلق علی غیر تمثیل، و لا مشوره مشیر، و لا معونه معین، فتم خلقه بامره، و اذعن لطاعته، فاجاب. (خطبه 155)
خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هیچ نمونه ای و بدون مشورت با هیچ مشاوری و بدون كمك گرفتن از هیچ یاوری آفرید و خلقت به فرمان او تمام و كامل شد و همگی به طاعتش اقرار كردند.


3. شكوه و عظمت آفرینش
ما الذی نری من خلقك، و نعجب له من قدرتك، و نصفه من عظیم سلطانك و ما تغیب عنا منه، و قصرت ابصارنا عنه، و انتهت عقولنا دونه، و حالت ستور الغیوب بیننا و بینه اعظم. (خطبه 160)
چه بزرگ است انچه ما از آفرینش تو می بینیم و از قدرت تو در پدید آوردن آن به شگفت می آییم و آن به عنوان نشانه بزرگی و قدرت تو وصف می كنیم، و چه بزرگ تر از این هاست آنچه از ما پنهان است و دیدگان ما از دین آنها قاصر است و خردهای ما را به آن ها دسترسی نیست و پرده های غیب میان ما و آن ها حایل شده است.


4. طبع آدمی
لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعُه هی اعجب ما فیه، و ذلك القلب. و له مواد من الحكمه و اضداد من خلافها، فان سنح له الرجا اذله الطمع، و ان هاج به الطمع اهلكه الحرص، و ان ملكه الیاس قتله الاسف، و ان عرض له الغضب اشتد به الغیظ و ان اسعده الرضا نسی التحفظ، و ان ناله الخوف شغله الحذر، و ان اتسع له الامن استلبثه الغره، و ان افاد مالا اطغاه الغنی، و ان اصابته مصیبه فصحه الجزع، و ان عضته الفاقه شغله البلا، و ان جهده الجوع قعد به الضغف، و آن افراط به الشبع كظته البطنُه. فك تقصیر به مضر، و كل افراط به مفسد. (خطبه 1)
بی گمان به بند دل این انسان قطعه گوشتی آویخته شده كه از شگفت انگیزترین اعضای بدن است و شگفتی اش این است كه در آن مایه هایی از حكمت و اضدادی كه مخالف حكمت اند وجود دارد.


پس اگر برای او امیدی رخ دهد طمع او را خوار گرداند و اگر طمع وی را از جا برانگیزد دچار حرصی شود كه نابودش سازد، و اگر نومیدی او را فراگیرد اندوه او را بكشد و اگر خشم بر آن عارض شود غلیظ و تنگ خلقی بر او سخت بتازد، و اگر به سعادت رضا و خشنودی نایل آید جانب احتیاط كاری او را به خود مشغول گرداند، و اگر امن و آسایش بر او سایه افكند غفلت او را از بن براندازد و اگر مالی به او رسد سركشی ثروت به دامش كشد و اگر دچار مصیبتی شود گرفتاری او را مشغول كند و اگر گرسنگی به او فشار آورد ناتوانی از پایش در آورد، و اگر پرخوری كند نفسش در گلو بگیرد و خلاصه هر كاهش و نقصانی به او زیان آور و هر افزایش تباه كننده است.


www.roozgozar.com-2144.gif
 
بالا