آنچه از رهي به يادگار مانده، براي بسياري از دوستداران شعر و موسيقي دنيايي از خاطره است. آنچه مي خوانيد، يادداشت مختصري است از شرح حال اين شاعر گرانقدر به مناسبت سي و هشتمين سالروز درگذشت.
رهي به معناي رهانيده و به تعبيري ديگر آزاده و نيز تخلص شادروان محمدحسن رهي معيري، فرزند محمدحسن خان معيري (مؤيد خلوت) از عموزادگان فروغي بسطامي است.
مادرش بانو فخري حجازي (فخر عالم) از نوادگان احمدخان مشيرالسلطنه (از رجال دوره ناصري) به شمار مي رفت.
به خاطر ذوق سرشار ادبي و سرشت عاطفي كه داشت، در نوجواني به دنياي شعر روي آورد و همان زمان بود كه نخستين رباعي خود را سرود.وي در نقاشي و موسيقي استعدادي چشمگير داشت و شايد همين آشنايي با موسيقي سبب شد تا ترانه هايي كه بر روي آثار آهنگسازان بزرگ ايران زمين ساخته، كاملا بر ريتم و ملودي اين آثار منطبق باشد و علاوه بر اينكه زيبايي آنها را دو چندان كرده، به آنها لطفي ديگر بخشيده است.اما اين تنها بخشي از ذوق و استعداد وي در زمينه سرودن شعر _ كه ما در اينجا آن را كلام موزون و سنجيده مي ناميم _ بوده است؛ چرا كه رهي در سرودن اشعار داراي مضامين سياسي، اجتماعي و انتقادي نيز به غايت تواناست.بسياري از اين اشعار، از جنبه هاي گوناگون داراي اهميت بوده و با نام هاي مستعار «شاپريون» ، «زاغچه» ، «حقگو» و «گوشه گير» در روزنامه ها و مجلات فكاهي و سياسي توفيق، تهران مصور و باباشمل انتشار مي يافت و اين همكاري در ميان سال هاي ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۶ بود.
پيش از آن در سال ۱۳۱۹ كه رهي خدمت سربازي خود را به پايان برده بود، چند سالي هم به خدمات دولتي در شهرداري و اداره نوغان مشغول شد و سپس در وزارت پيشه و هنر آن زمان با سمت رييس اداره كل انتشارات و مطبوعات فعاليت مي كرد.
فعاليت هاي ادبي و مطبوعاتي او سبب شده بود تا نه تنها در ميان ادب دوستان ايراني، بلكه در ميان كساني كه در ساير كشورهاي همجوار ايران به زبان پارسي سخن مي گفتند يا با آن اندك آشنايي داشتند، كمتر كسي را بيابيم كه رهي معيري را نشناسد.
سفرهاي متعدد وي در فاصله سال هاي ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۶ براي شركت در محافل ادبي كشورهايي مانند روسيه، فرانسه، تركيه و... گواه شهرت فرامرزي اين شاعر چيره دست و خوش ذوق است.گرچه رهي در سرودن انواع شعر به خوبي دست داشت؛ اما تصنيف ها و ترانه هايش چيز ديگري است؛ به گونه اي كه برخي از ترانه هاي وي سالهاست كه ورد زبان مردم است. راست است كه رهي شاعري نبود كه با گذر زمان بر ترانه هايش غبار بنشيند تا اندك اندك از خاطر محو شود. احاطه رهي بر دستگاه هاي موسيقي و آشنايي وي با اين هنر بديع، تا بدانجاست كه چند آهنگ مؤثر و ماندگار نيز ساخته و پرداخته است. بسياري از كساني كه با رهي كارهاي مشتركي را انجام داده اند، بر اين امر مهر تأييد مي زنند.
بيژن ترقي كه خود ترانه سرايي است نامي، درباره تأثير آشنايي رهي معيري با موسيقي در ساختن ترانه هاي جاودانه اش، چنين مي گويد: «به باور من، شاعر ترانه سرا غير از شاعر معمولي است و به طور كلي به ساير شعرا رجحان دارد؛ چرا كه بايد تمام ريزه كاري هايي كه در ملودي آهنگ به كار برده شده، در نظر گرفته و طوري بيان شود كه لباس زيبايي باشد بر تن آن ملودي. به همين ترتيب رهي معيري از جمله كساني بود كه ضمن تسلط به شعر و ادبيات، با موسيقي هم به خوبي آشنا بود و اگر تصنيفي مانند «وصف خزان» با ملودي آهنگ به خوبي تلفيق يافته، تنها به خاطر همين آشنايي با موسيقي است.»
از آنجا كه در دو نوع موسيقي ما، يعني موسيقي آوازي و آثار مركب از موسيقي و كلام، وجود شعر چه به صورت كلاسيك و چه به شكل ترانه در موفقيت و مقبول افتادن يك اثر موسيقايي بيشترين تأثير را دارد، نداشتن تسلط يا دست كم آشنايي ترانه سرا با موسيقي كه براي آن ترانه مي سازد و نيز نداشتن اشراف كافي آهنگساز به ادبيات فارسي، تا حد قابل توجهي از مقبوليت آن اثر مي كاهد.
استاد حسين دهلوي در كتاب خود «پيوند شعر و موسيقي آوازي» شيوه هاي گوناگون گذاشتن كلام بر موسيقي را اين گونه شرح مي دهد: «دو نكته مهم در تلفيق شعر و موسيقي وجود دارد كه به طور كلي، يكي ريتم است و ديگري تكيه كلام. اصولا ساختن ترانه بر روي موسيقي به دو گونه است كه در يكي ملودي پيشتر ساخته شده و ترانه سرا يا تصنيف ساز بر روي آن كلام مي گذارد و ديگري اينكه همزمان با آفرينش يك آهنگ، ترانه اي هم با توجه به مضمون و حال و هواي ملودي براي آن ساخته مي شود كه اين آخري بسيار مشكل بوده و تسلط كافي را در هر دو زمينه مي طلبد.»
اين چنين است كه يك اثر جاويدان از پيوند ترانه، موسيقي و آواز پديد مي آيد و از هر چشم كه بدان بنگري، نشاني از همدلي، همزباني و همرهي پديدآورندگان مي بيني و اگر ترانه هاي ديروز از همتايان امروزي شان ماناترند شايد تنها به همين خاطر باشد و به قول فريدون مشيري:
ياد باد آن همدلي و همزباني، همرهي
ساز محجوبي و آواز بنان، شعر رهي