غریب مدینه امام حسن مجتبی(علیه السلام)

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"


www.ayehayeentezar.com_gallery_images_26253229504941493175.gif



کریم اهل بیت


باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟
باور کنم که این آسمان پرستاره، پیکر توست که مهبط
زخم های مکرر جهل و عصیان است؟

این تن توست که در طواف یکریز تیرهای کینه توز، به گل نشسته؟
تنی را که در هجوم بی امان بارانی توامان حسادت و نفرت
تشییع می شود، روزی زینت شانه های پیامبر صلی الله علیه و آله بود

روزی زینت دامان فاطمه علیهاالسلام بود.
این پیکری که در احاطه شعله های تنگ نظر در نهایت بی رحمی
و قساوت پرپر می شود، پیکر آقای جوانان اهل بهشت است.

روزگار غربتت را پایانی نیست.روزگاری در شبیخون خیانت ها و
توطئه ها، تن به صلحی سبز می دهی ـ به اجبارـ تا دین بماند و روزگاری
دیگر، در حریم خانه خود، آشنایی بیگانه از پشت به تو خنجر می زند.

تو حتی در خانه خویش هم غریبی.
همسرت، روشنان حضور آسمانی ات را تاب نیاورد؛


حق ناشناسان فتنه جو که عمری بر گرد خوان کرامتت
میهمان بودند، امروز، به تقاص آن همه خوبی و مهربانی، گرد هم آمدند
تا پیکرت را تیرباران کنند؛ در برابر دیدگان فاطمی حسین علیه السلام
و صبوری حیدری عباس!



www.ayehayeentezar.com_gallery_images_09467614009342315982.gif


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

سردار مظلوم عشق! جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانه ‏اش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!

www.sibtayn.com_swf_gallery_images_shahrha_madine_baghi_pic3_pic13.jpg

 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بسم رب المهدی

ایام انتظار تو کی میرسد به سر
تا سینه را به نور شفا مبتلا کنیم
اکنون که فاطمه به عزای سه دلبر است
با هم بیا برای ظهورت دعا کنیم
داغ نبی و غربت و تنهایی حسن(ع)
آقا بیا که نوحه موسی الرضا کنیم

اللهم عجل لولیک الفرج
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
بسم رب المهدی

ایام انتظار تو کی میرسد به سر
تا سینه را به نور شفا مبتلا کنیم
اکنون که فاطمه به عزای سه دلبر است
با هم بیا برای ظهورت دعا کنیم
داغ نبی و غربت و تنهایی حسن(ع)
آقا بیا که نوحه موسی الرضا کنیم

اللهم عجل لولیک الفرج
مگه شهادته؟

این شعروگذاشتید؟
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
كودكى در مكتب وحى

امام حسن .ع. در کودکی در مجلس رسول خدا صلی الله و علیه و آله شركت مى كرد، سخنان حضرت را مى شنيد و حفظ مى كرد. وقتى محضر مادرش مى آمد آنچه را كه حفظ كرده بود بيان مى نمود.
اميرالمؤمنين .ع.به منزل كه مى آمد، فاطمه .س. آيه تازه اى از قرآن را براى آنحضرت مى خواند، اميرالمؤمنين مى فرمود: فاطمه جان! اين آيه را از كجا ياد گرفته اى تو كه در مجلس پيامبر .ص.نبودى؟
مى فرمود: پسرت حسن در مجلس بابايش ياد مى گيرد و برايم مى گويد: روزى على .ع.در گوشه منزل پنهان شد امام حسن .ع.مانند روزهاى گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را كه از آيات قرآنى شنيده بيان كند. زبانش به لكنت افتاد، نتوانست سخن بگويد، فاطمه .س.از اين پيشامد تعجب كرد!
امام حسن عرض كرد:مادر جان ! تعجب نكن ! حتما شخص بزرگوارى سخنانم را مى شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است .
ناگاه على .ع. بيرون آمد و فرزند عزيزش حسن را بغل گرفت و بوسيد.بحار: ج 43، ص 338.
 

Rah!GO!zaR

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
گرچه خاکیست ولی مرقد او کعبه ماست
نام ان گر چه بقیع است ولی عرش خداست

حرم کرب و بلا جلوه ی بیت الحسن است
حَسَنیه ست به هرجا که حسینیه به پاست

طالع هر که حسینی ست یقینا حسنی ست
که حسین ابن علی هم حسن دوم ماست

حسنی هستم و از حشر چه باکی دارم
که سرو کار غلامان حسن(علیه السلام) با زهرا(سلام الله علیها ) ست
:gol:
 

~(neda)~

کاربر فعال
"بازنشسته"
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن

سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت

ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن

بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل

سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن

زائری در وسط صحن غریب الغربا

دید تا گنبد زیبای حرم، گفت حسن...

تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم

چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن

قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه

خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن

پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود

آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود


:53:سلام بر امام بی زائر :53:
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده اند
روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده اند
آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند
از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند
میل نگاه هر چه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده اند

 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
ای نور قدیم کردگاری

ای تازه تر از گل بهاری

گل با همه حسن پیش رویت

خاری بود از جمال، عاری

زان دیدة مست نرگس آموخت

خود شیوة مستی و خماری

در شام فراق عاشقانرا

گیسوی تو رمز بی قراری

ماه رمضان ز روی ماهت

شد چشمة مهر کردگاری

نور تو صفای طور سیناست

کوی تو حریم دلسپاری

بر سینة خاک مدفن تست

رخشنده مدال افتخاری

ای نور زمین و آسمانها

ای آینة جمال باری

بر لوح زمان به خط زرین

گفتار تو مانده یادگاری

از نور تو ای چراغ دانش

تاریکی جهل شد فراری

عید است شها گدای خود را

از بارگهت مران به خواری

خاموش (حسان) که خود شه دین

داند ره و رسم بنده داری
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده
بی کس شدی وناله تو بی اثر شده
پیش حسین سرفه نکن,آه کم بکش
خون لخته های روی لبت بیشتر شده
یک چشم خواهرت به تو,یک چشم بین تشت
تشت مقابلت پرخون جگر شده
از ناله هات زینب تو هول کرده است
گویا که باز واقعه پشت در شده
ای وای......ازمصیبت تابوت ودفن تو
وای از هجوم تیر و تن وچشم تر شده
میگفت باحسین ابالفضل وقت دفن
این تیرها برای تنش درد سر شده
موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر
دوران غربت حسن این گونه سر شده
یک کوچه بود موی حسن را سپید کرد
یک اتفاق بود که اورا شهید کرد
 
بالا