آیا خدا وجود دارد؟!...(قسمت هشتم)...برهان علّی

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

یکی از راه های اثبات وجود خدا برهان علّی است که از راه معلول بودن عالم به اثبات خالق عالم (علت) می پردازد. این برهان تقریر بسیار ساده ای دارد. جهان اطراف ما را پدیده هایی تشکیل می دهند که همگی از ویژگی "معلول بودن" برخوردارند. هر معلولی نیازمند علت است و این سلسله "علت ـ معلول" برای اینکه دچار "تسلسلِ محال" نشود نیازمند علت نخستین است.


مقدمات این برهان چنین است:


مقدمه 1: جهان معلول است

مقدمه 2: هر معلولی محتاج علت است

نتیجه: جهان محتاج به علت است.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

اما برای تکمیل این برهان باید این توضیح را اضافه کرد: این علت [که در نتیجه ذکر شد] از دو حال خارج نیست:

الف. علتی است که نیاز به معلول ندارد: چنین علتی همان علة العلل یا خداوند است.


ب. علتی است که نیازمند علت دیگر است: در این صورت ما با مجموعه ای از علت و معلول مواجهیم که سلسله آن تا بی نهایت عقب می رود.

وجود مجموعه ای که دچار تسلسل [سلسله ای که تا بی نهایت ادامه پیدا کند] شود عقلاً محال است. ولی از آنجا که ما با مجموعه معلول ها [جهان و هر آنچه در آن است] مواجهیم و می دانیم که وجود دارد پس نتیجه می گیریم که این سلسله به علت نخستینی ختم می شود که خود معلول هیچ علت دیگری نیست. چنین علتی در بیان ادیان ابراهیمی همان خداوند متعال است.


اما بعد از طرح این برهان حتما در ذهن شما سوالات جدی نقش خواهد بست. سوالاتی از قبیل اینکه؛ چرا جهان معلول است؟ (مقدمه1)، چرا هر معلولی محتاج علت است؟ (مقدمه 2). تنها بعد از تبیین و پاسخ به این سوالات است که می توان برهان علّی را یک برهان قانع کننده به شمار آورد.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

سوال: چرا جهان معلول است؟ یا به بیان دیگر، چرا باید قبول کنیم که جهان نیازمند به علت است؟


اگر وجود یا هستی را در نسبت با موجودات این عالم مورد بررسی قرار دهیم یکی از حالات سه گانه زیر بر آنها صدق خواهد کرد.



1- واجب الوجود [SUP]1[/SUP]: چیزی که ضرورتاً باید باشد و نمیتواند که نباشد.


2- ممتنع الوجود: چیزی که نباید باشد و نمیتواند که باشد مثل فرد بودن عدد 2


3- ممکن الوجود: چیزی که هم میتواند باشد و هم می تواند نباشد مثل همه انسان ها که روزگاری هستند و روزگار دیگری نیستند.


"ممتنع الوجود" از محل بحث ما خارج است چرا که ما در باره جهان و موجودات جهان سخن می گوییم و می خواهیم بدانیم که به چه دلیل به علت نیازمند هستند، و چیزی که هست دیگر "ممتنع الوجود" نیست. پس موجودات این جهان یا "واجب الوجود" اند و یا "ممکن الوجود". بسیار روشن است که موجودات این جهان "واجب الوجود" نیستند چرا که بنابر تعریف چیزی واجب الوجود است که "نتواند که نباشد" درحالی که بسیاری از موجودات عالم [مثل خود ما انسان ها] قبلاً نبوده اند و الان هستند و در آینده نیز نخواهند بود، پس واجب نیستند. تنها حالتی که باقی می ماند این است که موجودات این عالم "ممکن الوجود"اند. و به نظر فیلسوفان و متکلمان اسلامی هر ممکنی نیازمند علت است[SUP]2[/SUP]. شیخ طوسی در این زمینه می گوید:
ممکن در ذات خویش برای وجود یافتن، یا نیازمند غیر از خود است و یا چنین نیازی ندارد (یعنی خودش خوش را بوجود می آورد). صورت دوم باطل است، چرا که مستلزم ترجیح بلامرجح است که محال می باشد، پس فرض اول ثابت می شود . [SUP]3[/SUP]
به بیان شیخ طوسی، ممکن در ذات خود می¬تواند باشد یا نباشد. به عبارت دیگر، در ذات ممکن اقتضای وجود یا عدم نیست [اگر اقتضای وجود داشت می شد واجب و اگر اقتضای عدم داشت می شد ممتنع]. حال اگر ممکن فی ذاته بخواهد پا به عرصه وجود بگذارد نیاز به علت دارد چون در ذات خود لااقتضاء است. اگر ممکن بخواهد بدون علت، موجود شود نه وجود و نه عدم برایش ترجیح ندارد لذا دچار ترجیح بلامرجح می شود. ترجیح بلامرجح محال است، پس ممکن برای تحقق نیازمند علت است.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

البته فیلسوفان درباره "ملاک نیازمندی معلول به علت" نظرات مختلفی ارائه کرده اند؛ نظریه حدوث، نظریه امکان ماهوی و نظریه امکان وجودی (فقری) از نظریات مطرح شده است. پرداختن به این 4 نظریه در این مقال نمی گنجد و ما سعی کردیم بر مبنای نظریه امکان ماهوی، بطور اجمال پاسخی قانع کننده به این سوال (چرا معلول به علت نیازمند است) بیابیم. بنابر نظریه امکان ماهوی، ماهیت ممکن نیاز به علت را در خود دارد.


در این برهان "اصل علیت" به کار گرفته شده است که نزد متفکران اسلامی اصلی بدیهی است به گونه ای که انکار آن امکان تحقق هیچ علمی را باقی نمی گذارد.
استاد مطهری درباره بدیهی بودن این اصل می گوید:
«نیاز ممکن به علت بدیهی است یعنی احتیاج به اقامه برهان ندارد و اگر کسی تردیدی دراین مطلب داشته باشد تردیدش از آن جهت است که موضوع را تصور نکرده است نه اینکه ممکن است کسی تصور صحیحی از این مطلب داشته باشد و در عین حال که تصور صحیحی دارد شک بنماید.» [SUP]4[/SUP]
اگر نیاز معلول به علت بدیهی است، برای اثبات وجود خداوند تنها لازم است ثابت شود جهان و هر چه در آن است وجودشان ضروری نیست [واجب نیستند] و ما در بالا با ذکر شقوق مختلف نشان دادیم که جهان و هرچه در آن است ممکن الوجود است [نه واجب الوجود است و نه ممتنع الوجود]. و و با دلیل نشان دادیم که هر ممکنی نیازمند به علت است و برای اینکه دچار تسلسل نشویم سلسله علل به علت نخستینی ختم می شود که همان خداوند است.
نکته آخر در این زمینه این است که قبول اصل علیت به معنای پذیرش یکپارچی و و وابستگی اجزاء جهان است. نگاه علّی به جهان مستلزم این است که جهان را به صورت یک دستگاه پیوسته و مرتبط به هم بدانیم که منتهی به علت نخستین می شود:
«اگر بنا باشد که رابطه علت و معلول را نپذیریم باید ارتباط و وابستگی واقعیت ها را با یکدیگر به یکباره منکر شویم... واما اگر قائل به علیت باشیم و جهان را با لباس علیت و معلولیت ببینیم ناچار وابستگی و ارتباط واقعیت ها را با یکدیگر پذیرفته ایم و جهان عینی در نظر ما دستگاهی پیوسته و مرتبط الاجزاء جلوه گر خواهد شد.» [SUP]5[/SUP]


حضرت امیر در این زمینه چنین می فرمایند:


«خداوند آفرینش را آغاز کرد... همه چیز را در زنجیره زمان به نظم کشید و اجزای مخالف را با هم سازوار ساخت.» [SUP]6[/SUP]


با نگاه علّی، جهان مجموعه منظم و یکپارچه ای از علت و معلول است که در نهایت به خداوند متعال ختم می شود.




1- در نظر متكلمین و فیلسوفان اسلامی، واجب الوجود همان خداوند است و سایر موجودات همگی ممكن الوجودند.
2- این اندیشه در متون دینی ما نیز وجود دارد: «هر چیزی غیر از خداوند معلول است» (علی (ع)، نهج البلاغه، خطبه 186)
3- ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبی زارعی، (قم، بوستان کتاب، 1381)ج 3، ص 19
4- مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه (تهران، حکمت، 1369) ج3، ص 150
5- مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، (قم، انتشارات صدرا) ج3، پاورقی، صص 182-181
6- نهج البلاغه، خطبة 1


منبع: تبیان
 
بالا