دیباچه
می گویند "زئوس" و "پاراسیو" از معروف ترین نقاشان یونان باستان بودند و با یکدیگر رقابت داشتند. روزی آنها در یک مسابقه نقاشی در حضور مردم شرکت کردند تا بهترین نقاش یونانی انتخاب شود. "زئوس" روی تابلوی خود یک خوشه انگور کشید و در این کار چنان مهارتی از خود نشان داد که پرندگان به تصور آنکه خوشه انگور واقعی است، به سوی آن هجوم آوردند."پاراسیو" نیز برای نشان دادن نقاشی اش از رقیب خود دعوت کرد تا پرده نقاشی را کنار بزند اما وقتی زئوس برای کنار زدن پرده نقاشی جلو رفت، متوجه شد که پرده ای وجود ندارد بلکه "پاراسیو" خود پرده را نقاشی کرده است و در نتیجه همگان برتری پاراسیو را به رسمیت شناختند.این داستان را بسیاری از ما به عنوان اوج قدرت یک نقاش در خلق یک شاهکار هنری شنیدهایم اما آیا نقاشی یعنی همین؟ آیا هنر نقاش این است که آنچنان ماهرانه طبعیت را تقلید کند که حتی خود طبعیت را نیز به اشتباه بیندازد؟ در این صورت چگونه میتوان به نگارههای دیوارهای غارها یا آثار هنرمندان مدرن، نقاشی گفت؟
استادان و هنرمندان نقاشی بر خلاف نظر افرادی که نقاشی را فتوکپی طبیعت میدانند، معتقدند که نقاشی هنری است که در پیوند با اندیشه، جهان بینی و شرایط حاکم بر جامعه شکل می گیرد و معنا و مفهوم پیدا می کند و نهایتاً در غالب تصویر بیان می گردد.البته براساس این تعریف نمی توان تعریف نقاشی را با هنرهای تجسمی دیگر مانند گرافیک یا طراحی مشخص نمود و این به دلیل آن است که امروزه مرز بین بسیاری از هنرها شکسته شده است و نمیتوان با خط کش لغات، حیطه یک هنر را تعیین کرد.رشته نقاشی فضایی را ایجاد میکند که هر دانشجوی خلاق متناسب با توان، سلیقه، دانش و ذهنیت خویش، دنیای خاص آفرینندگی خود را در آن مییابد و در نتیجه میتواند آثاری را خلق کند که باعث تحول خود و در مرحله بعد جامعه اش گردد. این رشته به آموزش سبک های برجسته نقاشی معاصر ایران و جهان می پردازد و در کنار آن دانشجویان دروسی مثل طراحی، اطلاعات و مبانی هنرهای تجسمی، تاریخ هنر و تاریخ عمومی نقاشی را میگذرانند.
یک دانشجوی رشته نقاشی در طی تحصیل در دانشگاه می آموزد که خوب ببیند، تحلیل کند، دانش خود را وسعت ببخشد و آنچه را که یاد گرفته است در سطوح مختلف اشاعه بدهد. به همین دلیل اگر فردی قریحه و ذوق نقاشی نداشته باشد، با ورود به رشته نقاشی فقط یکسری اطلاعات به دست می آورد و بازدهی نخواهد داشت.