حکایتی از حضرت زین العابدین بعد از قضیه کربلا

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
حکایتی از حضرت زین العابدین بعد از قضیه کربلا




حکایت،حکایتی است عجیب که فهم آن فقط از عهده اهل آن بر می آید. زیرا که مفضّل گوید از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که زیاد می فرمود: حدیثنا صعب مستصعب لا یحتمله إلا ملک مقرّب أو نبیّ مرسل أو مؤمن امتحن اللَّه قلبه للإیمان.
ترجمه : سخن ما بسى دشوار و سنگین است که جز فرشته مقرّب یا پیامبر مرسل یا مؤمنى که خداوند دلش را به ایمان آزموده است آن را تحمّل نمى‏کند.[۱]
امّا قضیه را علامه میرجهانی (ره) اینگونه روایت می کند:
در احادیث وارد شده که (بعد از واقعه کربلا) در مدینه طیّبه یکی از شیعیان مجالس ازدواجی فراهم کرده بود و از حضرت زین العابدین (علیه السّلام) تقاضا کرده بود که آن مجلس را به قدوم شریف خود زینت دهد و آن حضرت انکار می فرمود.[۲] در اثر اصرار زیاد، حضرت فرموده بود که اگر عهد می کنی مرثیه خوانی در مجلس خود دعوت می کنی که در مصیبت پدر بزرگوارم حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) مرثیه ای بخواند دعوتت را اجابت می کنم. او قبول می کند و مرثیه خوانی را دعوت می کند. پس از آنکه آن بزرگوار در آن مجلس تشریف فرما می شود، مرثیه ای خوانده می شود و آن حضرت و حاضرین گریه زیادی می کنند. چون مجلس برگذار می شود و اهل مجلس می خواهند متفرّق شوند صاحب مجلس متوجّه می شود که آن حضرت بر دم در ایستاده کفش های حاضرین را در پیش پاهاشان جفت می فرماید.[۳]
[۱]. الکافی، ج‏۱، ص: ۴۰۱٫

[۲]. علت انکار حضرت احتمالاً از این جهت بوده که به خاطر حوادث و مصائب پدر بزرگوارشان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و واقعه کربلا ایشان عزادار بودند و این مطلب از ادامه روایت فهمیده می شود.

[۳]. البکاء للحسین (علیه السّلام)، تحقیق حامد فدوی اردستانی، ص۴۳۰٫ (این خبر را علامه نقل به معنی کرده است.)

 
بالا