&& چیکار کنیم تا نمازمون با حضور قلب باشه؟ &&

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
432651_DnPsJTSy.jpg



در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس كه بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یك عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی كه در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.


لزوم تحصیل حضور قلب

احادیث فراوانی دراین باره وارد شده كه همه بر این مطلب تصریح می كنند كه میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ1 همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز كه توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود.»

گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشكالی ندارد. و لیكن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.

امكان كسب حضور قلب
گاهی تصور می كنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از كسب آن، ناامید می شویم و به یك عبادت صوری و ظاهری اكتفاء می كنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا كه برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشكل بودن آن را بهانه ای برای ترك آن، قرار می دهیم.
دلایلی برای امكان كسب حضور قلب وجود دارد كه از جمله آنها موارد ذیل است:

الف. وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امكان شیء، وقوع آن است. همین كه پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امكان آن می باشد.

ب. وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی كه در این باره كتاب نوشته اند، همه دلیل بر امكان كسب آن می باشد، چرا كه تكلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.


.........

بحارالانوار، ج 84، ص 238.



 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

مراتب حضور قلب


گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذكر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.

مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند كه با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می كند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی كند. این مرتبه برای آنانی است كه معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می كند:
«مثل این نحوه، به این صورت است كه یكی، قصیده در مدح كسی بگوید و به طفلی كه معانی آن را نمی فهمد بدهد كه در محضر او بخواند و به طفل بفهماند كه این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل كه قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می كند، اگر چه كیفیت آن را نمی داند».1

مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی كلمات و اذكار نیز توجه داشته باشد و بداند كه چه می گوید. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من صلّی ركعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛2هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتی كه بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی كه بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این كه خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.

مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذكار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.

مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذكار را به طور كامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان كامل برسد. در این صورت است كه زبان از قلب پیروی می كند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذكار وادار می كند.


مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه كشف و شهود و حضور كامل می رسد كه به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای كه اسما و صفات و كمالات حق را با چشم باطن مشاهده می كند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حركات و اذكارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب كامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است كه نسبت به سالكین متفاوت است.3


...........

1. امام خمینی، اربعین، ص 434.
2 . ثواب الاعمال، ص 72.
3 . امام خمینی، اربعین، ص 434؛ ابراهیم امینی، خودسازی، ص 231؛ میرزا ملكی تبریزی، اسرار الصلوه، ص 307.



415.gif
 
بالا