تفسیرسوره نساء ؛ آيات 135 - 147
يايها الذين ءامنوا كونوا قوامين بالقسط شهداءلله و لو على انفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن غنيا او فقيرافاللّه اولى بهما، فلا تتبعوا الهوى ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان اللّه كان بماتعملون خبيرا(135)
ترجمه آيه
هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! عمل به عدالت را بپاداريد- از روشن ترين مصاديق آن اين است كه - طبق رضاى خدا شهادت دهيد، هر چند كه به ضرر خودتان و يا پدر و مادرتان و خويشاوندانتان باشد، ثروت توانگر، و دلسوزى درحق فقير وادارتان نسازد به اينكه بر خلاف حق شهادت دهيد، چون خدا از تو، به آن دو مهربانتر است ، پس هوا و هوس را پيروى مكنيد كه بيم آن هست از راه حق منحرف شويد وب دانيدكه اگر شهادت را تحريف كنيد و يا اصلا شهادت ندهيد خدا بدانچه مى كنيد آگاهاست(135)0
بيان آيه
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداءلله
كلمه (قسط) به معناى عدل است و قيام به قسط به معناى عمل به قسط و تحفظ بر آن است ، پس مراد از (قوامين بالقسط)، (قائمين به قسط) است البته قائمينى كه قيامشان به قسط تامو كامل ترين قيام است ، (چون قوام صيغه مبالغه است و به آيه چنين معنائى مى دهد) آرى مبالغه در قيام به همين است كه شخص قوام به قسط كمال مراقبت را بخرج تا به انگيره اى از هواى نفس يا عاطفه يا ترس و يا طمع و يا غيره از راه وسط و عادلانه عدول نكند و به راه ظلم نيفتد.
بيان آيه شريفه مربوط به گواهى دادن
و اين صفت زود اثر ترين عوامل و كاملترين اسباب براى پيروى حق و حفظ آن از پايمال شدن است و البته اين قيام به قسط براى خود آثار و شاخه ها و لوازمى دارد، يكى از شاخه هاى آن اين است كه شخص قوام به قسط ديگر دروغ نمى گويد و شهادت به ناحق نمى دهد.
و از اين جا روشن مى شود كه علت اينكه در اين آيه (كه غرض از آن بيان حكم شهادت است ) قبل از پرداختن به اصل غرض صفت قوام بالقسط را آورد، براى اين بوده كه خواسته است مطلب را به تدريج بيان كند،از بالا گرفته در دائره وسيعى حكم عمومى قيامبه قسط را بيان كند، آنگاه به اصطلاح عوام به مساله مورد غرض گريز بزند، چون اين مساله يكى از فروعات آن صفت است ، پسكانه فرموده : (كونوا شهداءلله ) (گواهانى درراه خدا باشيد) و اين براى شما ميسرنمى شود مگر بعد از آنكه قوامين به قسط باشيد،ناگزير بايد نخست قوامين به قسط شويد تا بتوانيد گواهانى براى خداى تعالى بوده باشيد0
و در جمله : (شهداءلله )، حرف (لام ) به اصطلاح لام غايت است ، مى فرمايد:گواهانى باشيد و اين گواهيتان براى خداباشد، يعنى در شهادت خود غايت و هدفى به جزرضاى خداى تعالى نداشته باشيد، همچنانكه در آيه شريفه : (و اقيموا الشهادة لله ) نيز(لام ) براى غايت آمده و معناى براى خدا بودن شهادت اين است كه شهادت مصداق پيروى حق و به خاطر اظهار حق و زنده كردن حق باشد، همچنانكه جمله : (فلا تتبعوا الهوى انتعدلوا) (پس پيروى هوا مكنيد كه منحرف مى شويد) اين معنا را توضيح مى دهد0
و لو على انفسكم او الوالدين والاقربين
يعنى به حق شهادت بدهيد هر چند كه بر خلاف نفع شخصيتان و يامنافع پدرومادرتان و يا خويشاوندانتان باشد، پس زنهار كه علاقه شما به منافع شخصيتان ومحبتى كه نسبت به والدين و خويشاوندان خود داريد شما را بر آن بدارد كه شهادت را يعنى آنچه را كه ديده ايد تحريف كنيد ويا از اداى آن مضايقه نمائيد، پس مراد ازاينكه شهادت بر ضرر و يا بر ضرر والدين و يا خويشاوندان باشد اين است كه آنچه را كه ديدهاى اگر بخواهى در مقام اداء بدون كم و كاست بگوئى به حال تو ضرر داشته باشد ويابه منافع والدين و خويشاوندانت لطمه بزند، حال چه اينكه مشهود عليه خود شاهدبدون واسطه باشد، مثل اينكه پدر شاهد يا انسانى ديگر نزاعى داشته باشد و شاهد عليه پدرخود و به نفع آن انسان شهادت دهد و يا آنكه تضرر شاهد از شهادت خودش با واسطه باشد،مثل اينكه دو نفر با يكديگر نزاع داشته باشند و شاهد صحنه اى به نفع يكى از آن دو را مشاهده و تحمل كرده باشد كه اگر در مقام اداى شهادت آن صحنه را بازگو كند خود شاهد نيز مانند مشهود عليه گرفتار مى شود.
ان يكن غنيا او فقيرا فاللّه اولى بهما
در اين جمله با اينكه غنى و فقير بطور ترديد آمده و فرموده چه اينكه مشهود له كه تو، به نفعش شهادت مى دهى توانگر باشد و چه فقير باشد) مع ذلك ضمير تثنيه به آن دو بر گردانده و فرموده : (خداى تعالى سزاوارتر به آن دو است )، بااينكه در يك واقعه ، شخص مشهودله ، يكى از آندو است ، يعنى يا فقير است يا غنى و هر دوى آنها نيست ، پس جاى اين سوال هست كه چرا ضمير تثنيه برگردانيده و چرا نفرمود(فاللّه اولى به )؟
جواب اين سوال اين است كه درست است كه در يك واقعه شخص مشهودله يا غنى است و يا فقير و نمى تواند هر دو باشد و ليكن از آنجائى كه سخن ازمشهودله معينى نيست ، بلكه از مشهودله فرضى است و مشهودله فرضى در يك واقعه غنى ودرواقعه اى ديگر فقير است ، لذا ضمير تثنيه را به مشهود له برگردانيده تا معناچنين شود: (خداى تعالى اولاى به غنى است در غنايش و اولاى به فقير است در فقرش).
يايها الذين ءامنوا كونوا قوامين بالقسط شهداءلله و لو على انفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن غنيا او فقيرافاللّه اولى بهما، فلا تتبعوا الهوى ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان اللّه كان بماتعملون خبيرا(135)
ترجمه آيه
هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! عمل به عدالت را بپاداريد- از روشن ترين مصاديق آن اين است كه - طبق رضاى خدا شهادت دهيد، هر چند كه به ضرر خودتان و يا پدر و مادرتان و خويشاوندانتان باشد، ثروت توانگر، و دلسوزى درحق فقير وادارتان نسازد به اينكه بر خلاف حق شهادت دهيد، چون خدا از تو، به آن دو مهربانتر است ، پس هوا و هوس را پيروى مكنيد كه بيم آن هست از راه حق منحرف شويد وب دانيدكه اگر شهادت را تحريف كنيد و يا اصلا شهادت ندهيد خدا بدانچه مى كنيد آگاهاست(135)0
بيان آيه
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداءلله
كلمه (قسط) به معناى عدل است و قيام به قسط به معناى عمل به قسط و تحفظ بر آن است ، پس مراد از (قوامين بالقسط)، (قائمين به قسط) است البته قائمينى كه قيامشان به قسط تامو كامل ترين قيام است ، (چون قوام صيغه مبالغه است و به آيه چنين معنائى مى دهد) آرى مبالغه در قيام به همين است كه شخص قوام به قسط كمال مراقبت را بخرج تا به انگيره اى از هواى نفس يا عاطفه يا ترس و يا طمع و يا غيره از راه وسط و عادلانه عدول نكند و به راه ظلم نيفتد.
بيان آيه شريفه مربوط به گواهى دادن
و اين صفت زود اثر ترين عوامل و كاملترين اسباب براى پيروى حق و حفظ آن از پايمال شدن است و البته اين قيام به قسط براى خود آثار و شاخه ها و لوازمى دارد، يكى از شاخه هاى آن اين است كه شخص قوام به قسط ديگر دروغ نمى گويد و شهادت به ناحق نمى دهد.
و از اين جا روشن مى شود كه علت اينكه در اين آيه (كه غرض از آن بيان حكم شهادت است ) قبل از پرداختن به اصل غرض صفت قوام بالقسط را آورد، براى اين بوده كه خواسته است مطلب را به تدريج بيان كند،از بالا گرفته در دائره وسيعى حكم عمومى قيامبه قسط را بيان كند، آنگاه به اصطلاح عوام به مساله مورد غرض گريز بزند، چون اين مساله يكى از فروعات آن صفت است ، پسكانه فرموده : (كونوا شهداءلله ) (گواهانى درراه خدا باشيد) و اين براى شما ميسرنمى شود مگر بعد از آنكه قوامين به قسط باشيد،ناگزير بايد نخست قوامين به قسط شويد تا بتوانيد گواهانى براى خداى تعالى بوده باشيد0
و در جمله : (شهداءلله )، حرف (لام ) به اصطلاح لام غايت است ، مى فرمايد:گواهانى باشيد و اين گواهيتان براى خداباشد، يعنى در شهادت خود غايت و هدفى به جزرضاى خداى تعالى نداشته باشيد، همچنانكه در آيه شريفه : (و اقيموا الشهادة لله ) نيز(لام ) براى غايت آمده و معناى براى خدا بودن شهادت اين است كه شهادت مصداق پيروى حق و به خاطر اظهار حق و زنده كردن حق باشد، همچنانكه جمله : (فلا تتبعوا الهوى انتعدلوا) (پس پيروى هوا مكنيد كه منحرف مى شويد) اين معنا را توضيح مى دهد0
و لو على انفسكم او الوالدين والاقربين
يعنى به حق شهادت بدهيد هر چند كه بر خلاف نفع شخصيتان و يامنافع پدرومادرتان و يا خويشاوندانتان باشد، پس زنهار كه علاقه شما به منافع شخصيتان ومحبتى كه نسبت به والدين و خويشاوندان خود داريد شما را بر آن بدارد كه شهادت را يعنى آنچه را كه ديده ايد تحريف كنيد ويا از اداى آن مضايقه نمائيد، پس مراد ازاينكه شهادت بر ضرر و يا بر ضرر والدين و يا خويشاوندان باشد اين است كه آنچه را كه ديدهاى اگر بخواهى در مقام اداء بدون كم و كاست بگوئى به حال تو ضرر داشته باشد ويابه منافع والدين و خويشاوندانت لطمه بزند، حال چه اينكه مشهود عليه خود شاهدبدون واسطه باشد، مثل اينكه پدر شاهد يا انسانى ديگر نزاعى داشته باشد و شاهد عليه پدرخود و به نفع آن انسان شهادت دهد و يا آنكه تضرر شاهد از شهادت خودش با واسطه باشد،مثل اينكه دو نفر با يكديگر نزاع داشته باشند و شاهد صحنه اى به نفع يكى از آن دو را مشاهده و تحمل كرده باشد كه اگر در مقام اداى شهادت آن صحنه را بازگو كند خود شاهد نيز مانند مشهود عليه گرفتار مى شود.
ان يكن غنيا او فقيرا فاللّه اولى بهما
در اين جمله با اينكه غنى و فقير بطور ترديد آمده و فرموده چه اينكه مشهود له كه تو، به نفعش شهادت مى دهى توانگر باشد و چه فقير باشد) مع ذلك ضمير تثنيه به آن دو بر گردانده و فرموده : (خداى تعالى سزاوارتر به آن دو است )، بااينكه در يك واقعه ، شخص مشهودله ، يكى از آندو است ، يعنى يا فقير است يا غنى و هر دوى آنها نيست ، پس جاى اين سوال هست كه چرا ضمير تثنيه برگردانيده و چرا نفرمود(فاللّه اولى به )؟
جواب اين سوال اين است كه درست است كه در يك واقعه شخص مشهودله يا غنى است و يا فقير و نمى تواند هر دو باشد و ليكن از آنجائى كه سخن ازمشهودله معينى نيست ، بلكه از مشهودله فرضى است و مشهودله فرضى در يك واقعه غنى ودرواقعه اى ديگر فقير است ، لذا ضمير تثنيه را به مشهود له برگردانيده تا معناچنين شود: (خداى تعالى اولاى به غنى است در غنايش و اولاى به فقير است در فقرش).