شناساندن صحیح خداوند سبحان

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


کسی که کیفیتی برا خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده،
وآن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.
کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید
.آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد،خدا را بی نیاز ندانسته است


.هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است،
وآنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است
.سازنده ای غیر محتاج به ابزار ،اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر واندیشه،وبی نیاز از یاری دیگران است.
با زمانها همراه نبوده،واز ابزار و وسائل کمک نگرفته است.
هستی او برتر از زمان،و وجود او برنیستی مقدم است،و از ازلیت او را آغازی نیست.


با پدید آوردن حواس،روشن می شود که حواسی ندارد.
وبا آفرینش اشیاء متضاد،ثابت میشود که در آن ضدی نیست،
و با هماهنگ کردن اشیاءدانسته میشود که همانندی ندارد.
خدائی که روشنی را با تاریکی،آشکار را با نهان،خشکی را با تری،گرمی را با سردی،ضد هم قرار داد،وعناصر متضاد را با هم ترکیب وهماهنگ کرد
،وبین موجودات ضد هم،وحدت ایجاد کرد،وبین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.


خدائی که حدی ندارد،و با شماره محاسبه نمی گردد،
که همانا ابزار وآلات،دلیل محدود بودن خویشند وبه همانند خود اشاره می شوند
.اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند،
و این که می گوئیم حتما" پدید آمدند،ازلی بودن آنها رد می شود،و اینکه می گوئیم اگر چنین بودند کامل می شدند،
پس در تمام جهات کامل نیستند.خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد،و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،وحرکت وسکون در او راه ندارد،
زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید،چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد
یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟


اگر چنین شود،ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند،و اصل وجودش تجزیه می پذیرد،
و دیگر ازلی نمی تواند باشد،وهنگامیکه«بر فرض محال»آغازی برای او تصور شود پس سر آمدی نیز خواهد داشت ،
و این آغاز وانجام،دلیل روشن نقص ونقصان وضعف دلیل مخلوق بودن،ونیاز به خالقی دیگر داشتن است.
پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد،و از صفات پروردگار که«هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی وتغییر وپنهان شدن در او راه ندارد»خارج می شود.

 
بالا