ایا خداونددارای احساسات است ؟

ایلیا

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
ایا خداونددارای احساسات است ؟

در خیلی ازایات قران صحبت از محبت و خشم خدا شده است

ایا این به این معناست که خدا دارای احساسات است ؟
1.ذات خداوندی از هر تغییری منزّه است ؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال ، در ذات خدا راه ندارد ؛ و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند ؛ بنابراین نه رضایت خدا ، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او .

غضب حالتى است که براى رفع ناملایمات و انتقام عارض انسان مى‏گردد و در مورد خداوند عبارت است از کیفر عذاب. یکى از یاران امام باقرعلیه‏ السلام گوید: از آن حضرت سوال شد: چه مى‏فرمایید در آیه "و من یحلّل علیه غضبى فقد هوى، و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند".(طه آيه 81) مراد از غضب در این جا چیست؟

حضرت فرمود: "همان عذاب است، چه اگر کسى بپندارد خداوند از حالتى به حالتى دیگر متحول مى‏شود، او را به صفتى از صفات مخلوقات توصیف (تشبیه) نموده است، زیرا خداوند را هیچ چیزى تحریک نکند تا او را دگرگون سازد".(اصول کافى، ج 1، ص 110)
 

ایلیا

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
2. رضا و غضب خدا ، از صفات فعلی او هستند ؛ و صفات فعلی خدا ، از نسبتی که بین خدا و فعل او (مخلوقات) وجود دارد انتزاع می شوند. همانطور که صفات و اسماء فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع می شوند ؛ مثلا وقتی کسی فعلش درست کردن وسائلی مثل در و پنجره و ... از چوب است ، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته می شود ؛ یا اگر کسی کارش با آهن است او را آهنگر می گویند؛ امّا نه نجّار بودن جزء ذات انسان است نه آهنگر بودن ؛ آنچه در ذات انسان است فعّال بودن (ایجاد فعل کردن)است ؛ نجّاری و آهنگری در اصل صفت انسان نیست بلکه عین خودفعل اوست ؛ لذا ما از فعل انسان اسمهایی مثل نجّار و آهنگر را انتزاع نموده و به انسان نسبت می دهیم نه از ذات او . انتزاع صفات و اسماء فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع می شوند ؛ و افعال خدا ،خود مخلوقات هستند.


بنا براین ، با صرف نظر از وجود مخلوقات ، نه رضا برای خدا معنی دارد و نه غضب . به عبارت دیگر رضای خدا و غضب او عین خود مخلوق است ؛ لکن از آن جهت که این مخلوق ، رابطه ای با خدا دارد ،از آن مخلوق ،صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع می کنیم.
 

ایلیا

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
نتيجه اينكه :

همه موجودات عالم و از جمله انسان ، تکویناً به سوی خدا می روند. لکن انسان افزون بر سیر تکوینی می تواند سیر تشریعی نیز داشته باشد ؛ و البته می تواند از حرکت تشریعی به سمت خدا سر باز زده و پشت به خدا کند. ولی به هر حال وجود او تکویناً به سوی خدا می رود. لذا او در حالی خدا را ملاقات می کند که پشت به خداست. لذا از نور الهی بی بهره می ماند. از اینروست که روی اهل بهشت در آخرت ، سفید و نورانی بوده و نامه اعمال خود را از روبرو می گیرند ؛ ولی روی اهل جهنّم سیاه بوده و نامه اعمال خود را از پشت سر می گیرند.
چون نامه اعمال از جانب خدا داده می شود. بنا بر این ، رضای خدا چیزی نیست جز رو به خدا بودن و از نور او بهره بردن و غضب خدا چیزی نیست جز پشت به خدا بودن و از نور او بی بهره گشتن. هر کس دین خدا را که خواست و اراده تشریعی او بوده و مطلبق با فطرت انسان و نظلم تکوین است ، پیش روی خود گذاشته و آن را نقشه راه خود قرار داده و مطابق آن حرکت کند در مسیر فطرت و نظام تکوین به سوی خدا می رود. لذا هم تکویناً و هم تشریعاً به کمال خود می رسد. و هیچگاه با خود و نظام هستی اصطکاک پیدا نمی کند ؛ و این یعنی کسب رضای خدا.

خداوند متعال می فرماید :« پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمى‏دانند »( الروم : 30) و حضرت ابراهیم (ع) فرمود: « من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم؛ و از مشركان نيستم» (الأنعام/79) و اگر کسی پشت به دین حقّ کند او در مسیر عکس مسیر فطرت و نظام تکوین گام برمی دارد. لذا هم در درون خود دچار تصادم و تضادّ است ؛ هم عالم خلقت با او سر ناسازگاری دارد. لذا از درون و بیرون خود را تحت فشار می بیند. واین یعنی غضب خدا. خداوند متعال می فرماید:« و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگى خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور مى‏كنيم »(طه : 124)
 
بالا