*♥*•*♥* تاریخ عصر غیبت کبری (2) *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
تاریخ زندگانی امام مهدی علیه السلام در عصر غیبت کبری

اولین قلمرو برای بحث درمقطع تاریخی عصر غیبت کبری (1) ، تاریخ زندگانی و سیره یگانه یادگار زهرای اطهر و علی مرتضی، حضرت خاتم الاوصیاء، حجة بن الحسن العسکری :S (31): است; او که ولی خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانروای به حق و راستین و خلیفه خدا و رسول او بر جن و انس می باشد.

با توجه به چالش های یاد شده در پنجمین بحث مقدماتی و با توجه به رسالت این بحث تاریخی، ناگزیر هستیم که زمینه سازی های قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت :S (31): را برای ورود مسلمین به عصر غیبت کبری در نظر بگیریم تا بتوانیم زمینه های آن را در دوران غیبت صغری مورد مطالعه محققانه قرار دهیم.

این زمینه سازی ها را با توجه به مجموعه شرابط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و دینی حاکم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غیبت کبری، و با توجه به اهداف کلان و اساسی برای امامت حضرت مهدی علیه السلام، باید مطالعه و بررسی کرد.

از آن جایی که حلقه وصل این امام با مسلمین و پایگاه اصلی آن حضرت، شیعیان می باشند; باید با وضعیت آنان در آستانه ورود به عصر غیبت کبری، آشنا شویم تا به یک ارزیابی واقع گرایانه نائل گردیم.

پس باید رهنمودها و زمینه سازی های حضرت مهدی علیه السلام و سپس مطالعه برخوردها و عکس العمل های شیعیان و غیر آنان در روزهای اولیه قطع ارتباط رسمی با آخرین امام معصوم علیه السلام، مورد بررسی قرار گیرد.

بحث یاد شده در این قلمرو، با زاویه دیدی که ویژه تاریخ امام مهدی علیه السلام است، مطرح می شود; هرچند که در سایر قلمروها، از زوایای دیگر قابل مطالعه خواهد بود.

در این قلمرو; مکان زندگی امام مهدی علیه السلام طبق اسناد و مدارک موجود، سیره آن حضرت در این عصر، امکان بهره مند شدن از آن حضرت، و ارتباط با ایشان، رؤیت و تشرف به محضر صاحب الامر علیه السلام، و میراث آن حضرت در این عصر، باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.

در ابتدا لازم و ضروری است که به پیش گویی ها و زمینه سازی های قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت پیامبر :S (31): برای عصر غیبت کبری پرداخته شود. تا روشن شود که برای چنین دوران پر مخاطره ای چه تمهیداتی اندیشیده بودند؟

فصل اول: قرآن و آینده بشریت

برای بیان موضع اصولی و منطقی قرآن نسبت به آینده بشر، نمی توان از موضع گیری آن نسبت به اصول حاکم بر تاریخ و تحولات اجتماعی جهان چشم پوشی کرد.

در عصر نزول قرآن، بحث از ظهور دین حق و گسترش و چیره شدن آن بر تمامی دین ها، به حق راجع به آینده بوده. و نحوه تحقق این پیشگویی، با توجه به منطق قرآن، یک بحث علمی و قابل فهم است.

مصداق واقعی آن، ظهور دین حق و رهبری این حرکت جهانی و گسترده است که پس از امتحان های فراوان و آمادگی های لازم، تحقق پذیر می باشد. این مساله در قرآن مورد بحث و اشاره یا تصریح قرار گرفته و برای پذیرش و هماهنگ شدن آن با شرایط لازم، زمینه سازی های فراوان شده است.

قرآن کریم برای روشن نمودن این امر و جلب توجه جهانیان به آینده جهان و آینده دین حق، بر سه اصل متین و علمی تاکید کرده و آنها را به گونه های مختلف، توضیح داده است:

اصل اول: قانون مندی حرکت تاریخ;


اصل دوم: ضرورت شناخت قوانین حاکم بر حرکت تاریخ;

اصل سوم: ضرورت ایمان به مهم ترین سنت های حاکم بر تاریخ و لزوم به کارگیری سنت ها برای ایجاد تحولات اجتماعی.

اصل اول: قانون مندی تاریخ


قانونمند بودن یک پدیده، به معنای این است که آن پدیده تابع یک قانون کلی است.

اولین نتیجه قانون مندی، قابلیت تکرار می باشد; یعنی، هر وقت علت یک پدیده به وجود آید، آن پدیده نیز به وجود خواهد آمد.

دومین نتیجه قانون مندی یک پدیده، امکان شناخت علت آن پدیده و قانون حاکم بر آن خواهد بود. به همین دلیل انسان آگاه و دانا به علل و قوانین حاکم بر حرکت جوامع بشری، شخصی آینده نگر و توانمند خواهد بود; زیرا پیش از تحقق یک حادثه، می تواند از آن پیشگیری کند و با نفی علت بروز یک حادثه، معلول را نفی خواهد کرد، و همان طور که می تواند از حوادث ناگوار پیشگیری کند، می تواند حوادث ناگواری را به وجود آورد.

بنابراین ایجاد هر گونه تغییر و تحولی برای انسان ها، به دست خودشان و با اراده و خواست آنان امکان پذیر خواهد بود، و یک انسان یا یک جامعه، می تواند آگاهانه شرایط مطلوب را فراهم کند و یا شرایط نامطلوب را از میان بردارد. دلیل اصلی این قانونمند بودن حرکت تاریخ و جوامع بشری، همان اصل فراگیر «علیت » است.

به رغم «ضرورت » و «حتمیت » حاکم بر حرکت جهان - که در اصل علیت نهفته - انسان ها با اختیار و آزادی خدادادی، می توانند با بهره برداری صحیح از این اصل اجتناب ناپذیر، بهترین بهره ها را ببرند و منشا تحولات بنیادین در وجود خود و جوامع بشری گردند.

اهریمنان، شیطان صفتان و استکبار جهانی نیز با بهره برداری منفی، جامعه بشری را به سمت مقاصد شوم خود می برند و بیشترین استفاده را از این قانون مندی می کنند.

اصل دوم: ضرورت شناخت سنت های حاکم بر تاریخ


پس از بیان معنا و نتایج اصل اول، ضرورت شناخت دقیق و عمیق قوانین و سنت های حاکم بر حرکت جوامع بشری امری روشن خواهد بود، و این شناخت امری ممکن بوده و قابل بهره برداری است; زیرا انسان ها با کمال اختیار و آزادی خدادادی، نحوه بهره برداری از این قانون مندی را در می یابند.

قرآن کریم نیز انسان ها را به ضرورت این شناخت، توجه داده است و مجموعه ای از این قوانین را بیان نموده و نحوه بهره برداری از آنها را روشن کرده است.

آیه شریفه


«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »، (2)

رساترین آیه در این زمینه است که هر گونه دگرگونی اجتماعی را - هر چند از سوی خدا باشد - به اراده و خواست مردم وابسته نموده و برای انتخاب انسان، حوزه ای بزرگ و مهم تعیین کرده است.

با شناخت این سنت ها، بسیاری از چالش های بحث های تاریخی ترمیم می شود، و عدم شناخت برخی از واقعیت ها و یا تحریف بعضی دیگر در طول تاریخ، مانع رسیدن به تحلیل منطقی و دقیق نخواهد بود، زیرا که با دیدی کلان و فراگیر، حوادث را می بینیم و می سنجیم.

و بدین سان با این شناخت کلان تاریخ هر عصری را بهتر درک خواهیم نمود، و به تحلیل وقایع و پدیده های آن خواهیم رسید.

اصل سوم: ضرورت ایمان و به کارگیری سنت های حاکم بر تاریخ


قرآن کریم، ضمن بیانات تفصیلی درباره قانونمند بودن تاریخ و تحقق سنت های الهی درطول آن، و بیان امکان و یا ضرورت شناخت سنت های الهی حاکم بر تاریخ، انواع سنت های الهی را بیان کرده است.

شهید صدر (3) در بیانی روشن و دقیق تر، سنت های الهی در قرآن را، به سنت های مطلق، مشروط و موضوعی تقسیم کرده و گرایش به دین را سنتی الهی دانسته است. این گرایش در دراز مدت، قابل تخلف نخواهد بود; بنابراین بشریت نمی تواند از دین داری سر باز زند و تا ابد به دین پشت کند. کفر، شرک و نفاق نیز نمی تواند در دراز مدت بر جوامع بشری حکومت کند.

البته این سنت الهی، جدای از سنت های مطلق «کمال خواهی، کمال جویی و کمال یابی » و سنت هدایت الهی برای بشریت و استمرار این هدایت در تمام مقاطع حرکت انسان ها نخواهد بود، البته همراه با سنت اختیار داشتن انسان ها، و ضرورت تربیت بشریت بر اساس خط هدایت الهی... و جدا نشدن تربیت از راهنمایی مستمر و همه جانبه، و انتخاب و تعیین مربیان شایسته از سوی پروردگار دانا و حکیم. - با توجه به امکان فساد و ظلم انسان ها - در چنین شرایطی و همراه با چنین سنت هایی، به انزوا کشاندن رهبران الهی و ستم روا داشتن بر آنان و محروم کردن جامعه از برکات وجودی و هدایتهای آنان; امری طبیعی و قابل پیش بینی است.

مؤلفه های «ختم وصایت » و «غیبت » و «ظهور» ، باید در این زمینه و با توجه به چنین شرایطی مطرح گردد و مورد فهم و مطالعه قرار گیرد.

قرآن کریم با آینده نگری خود، مسیر پر فراز و نشیب بشریت را ترسیم کرده و حوزه های تحولات اجتماعی آینده را توضیح داده است. برنامه مناسب برای رسیدن بشریت به اهداف و آرمان های تعیین شده را در اختیارش قرار داده و او را برای حرکتی پر شتاب، به سوی کمال دعوت کرده است.

تمام آیات قرآن که درباره حضرت مهدی علیه السلام و یاران باوفایش در روایات مطرح شده و مورد تطبیق یا تاویل یا تفسیر قرار گرفته است; بهترین شاهد بر آینده نگری و آینده شناسی قرآن کریم است.

وراثت زمین (4) ; فراگیر شدن حق و از میان رفتن باطل (5) ; شایستگی نیکان و سرسپردگان برای حق (6) ; سپری شدن دوران ترس و تقیه و از میان رفتن تمام گونه های شرک (7) ; تلاش بی وقفه کافران برای خاموش کردن چراغ پر فروغ خدا در شرایطی نابرابر; چیره شدن دین خدا و دین حق بر ادیان دیگر و تحقق اراده ذات حق، و روشن نمودن تمام زمین به نور هدایت خود (8) ، مفاهیمی است که قرآن کریم در سوره های مکی و مدنی آنها را مورد توجه قرار داده و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در پرتو این رهنمودهای الهی، مصادیق روشن و دقیق آنها را بیان فرموده است.

آن حضرت، رسالت اهل بیت خود را، در این زمینه، و رسالت خاتم اوصیاء خود را پس از زمینه سازی های جانکاه فرزندان خود برای تحقق این آرمان بزرگ الهی در قالب حدیث، که طبق برخی منابع حداقل 550 (9) حدیث از شخص پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و 742 حدیث از یازده امام معصوم (10) رسیده است.

و در حدود 504 حدیث درباره 274 آیه، ویژه حضرت مهدی علیه السلام و ظهور آن حضرت رسیده است. (11)

علاوه بر این اهداف ظهور امام مهدی علیه السلام، شرایط و نحوه ظهور نیز در آیاتی چند مورد اشاره قرار گرفته است، و با توجه به احادیث اهل بیت :S (31):، بسیاری از حقایق در طی دو قرن و نیم (250 سال) در اختیار جامعه مسلمین قرار داده شده است. این احادیث (1292 حدیث)، در منابع شیعه و غیر شیعه مطرح بوده و در اختیار علمای مسلمین نیز قرار گرفته است. بدین ترتیب نمی توانیم از آثار روانی و اجتماعی این احادیث، چشم پوشی کنیم. و در بررسی تاریخ عصر غیبت از آنها صرف نظر کنیم، و زمینه های فراهم شده برای ورود به عصر غیبت کبری را نادیده بگیریم.

خلاصه فصل اول:


روشن بودن آینده بشریت، بر اساس قانون مندی حرکت جوامع است و با توجه به هدف دار بودن آفرینش انسان، اختیار و کمال جویی او; و فطری بودن دین حق; و تجسم دین کامل در اسلام; بطلان پذیری باطل و تمام جلوه های آن - به رغم تمام جذابیت های کاذب و دروغین آن، - و هدایت های مستمر الهی برای بشریت بشریت باید در انتظار روزی باشد که با اختیار و آگاهی به آن برسد.

اصل «هدایت » و «وصایت » با توجه به تحولات اجتماعی، مستلزم غیبتی است هر چند طولانی; اما برای تربیت انسان ها و جوامع بشری - که فقط با تجربیات عینی و حسی زندگی راه را از چاه تشخیص می دهند - بسیار ضروری است.

خدای متعال با رحمت فراگیر خود، همه را مورد لطف خود قرار داده، و زمین را با گوهرهای گران بهایش، شاهد روزهای تجلی ذات حق، در صحنه جهانی و برای تمام بشریت قرار خواهد داد.

پس غیبت کبری و طولانی را باید با چنین رویکردی قرآنی مورد مطالعه قرار داده، و زمینه سازی های مستقیم و غیر مستقیم آیات الهی را نباید نادیده انگاشت. و از دید علمی نیز باید آیات مربوط به این احادیث را مطرح و بررسی کرده، بازتاب اجتماعی و فرهنگی آن را مورد بررسی قرار دهیم. در این صورت است که روشن می شود مسلمین و جامعه شیعی و اهل بیت پیامبر :S (31):، با چه زمینه هایی به عصر غیبت کبری منتقل شده اند. (12)

فصل دوم: غیبت کبری در احادیث پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله


پیامبر عظیم اسلام صلی الله علیه و آله همراه با طرح اصل «وصایت » و «امامت » و تربیت ویژه سر سلسله اوصیا و امامان یعنی حضرت علی علیه السلام، از تحولات آینده اجتماعی خبر داده و مسلمین را نسبت به آینده خود حساس کرده است.

آن حضرت در 15 حدیث، از رهبران گمراه، و در 9 حدیث درباره عالمان دین فروش سخن گفته است. البته چنین واقعیتی، ترسناک و هراس انگیز برای مسلمین خواهد بود. از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله همراه با این پیش بینی ها، از گروهی خبر داده که همیشه بر حق بوده و پاسدار حق می باشند. البته وجود آنان را در عین غربت ایمان و اهل ایمان و اسلام و تسلط امت های دیگر بر مسلمین، مطرح کرده است و به جز روایات ویژه اهل بیت عصمت و طهارت (مانند حدیث ثقلین، و حدیث سفینه و حدیث نجوم) ، حداقل 10 حدیث در منابع مختلف اهل سنت درباره امت حق گرا و پاسدار حق، نقل شده است.

در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله، حالات مؤمنان در آخر الزمان، فتنه های پی در پی و راه نجات از فتنه ها و نقش امام مهدی علیه السلام در رهانیدن مسلمین و بلکه تمام بشریت از این فتنه ها، بیان شده است.

هم چنین اسم و نسب حضرت مهدی علیه السلام، اوصاف و شمایل آن حضرت، ضرورت قیام و عدالت گستری او و ویژگی های پیامبر گونه اش با وصفی بسیار دقیق بیان شده، و از جامعه ئ انسانی در عصر ظهور و دولت اسلامی او، سخن به میان آمده است. در حدود 12 حدیث نیز به غیبت طولانی آن حضرت اختصاص دارد. (13)

حضرت مهدی علیه السلام، در آینه روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه

1. جابر انصاری از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیثی درباره ذوالقرنین و علت غیبت او نقل می کند. و در آن حدیث ضمن بیان شباهت و همانندی جریان حضرت قائم علیه السلام، با جریان ذوالقرنین; به غیبت آن حضرت و طولانی بودن آن اشاره شده است. متن تعبیر در «مشبه به » چنین است:

«... فغاب عنهم زمانا حتی قیل: مات او هلک، بای واد سلک؟ ; (14)

... سپس از آنان مدتی غایب شد تا این که گفته شد: مرد یا به هلاکت رسید، معلوم نیست به کدام دره رفته است » .

2. صالح فرزند عقبه از پدرش از امام باقر علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله چنین خبر داده است:

«المهدی من ولدی، تکون له غیبة و حیرة تضل فیها الامم، یاتی بذخیرة الانبیاء :S (31): فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما; (15)

مهدی از فرزندان من است، برای او غیبت و سرگردانی هست; به گونه ای که امت ها در آن گمراه می شوند. او با محصول تلاش های همه پیامبران می آید. سپس [زمین] را پر از عدل و داد می کند; همچنان که قبل از او تمام زمین پر از ظلم و ستم بود» .

3. سلیمان فرزند خالد از امام صادق علیه السلام از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند:

«کیف انتم اذا استیاستم من المهدی فیطلع علیکم مثل قرن الشمس؟ یفرح به اهل السماء والارض. فقیل: یارسول الله و انی یکون ذلک؟ قال: اذا غاب عنهم المهدی وایسوا منه; . (16)

چگونه خواهد بود حال شما، اگر از مهدی مایوس و ناامید گشتید؟ ولی پس از آن ناامیدی، او چون آفتابی روشن بر شما تابش می کند و تمام اهل آسمان و زمین خرسند می گردند. سؤال شد: ای رسول خدا! چه وقت چنین زمانی فرا می رسد؟ جواب دادند: هنگامی که مهدی از میان آنان غیبت کند و از او مایوس و ناامید گردند» .

4. عبدالسلام فرزند صالح هروی از امام رضا علیه السلام و او نیز از پدرانش از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل می کند:

«والذی بعثنی بالحق بشیرا لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود الیه منی، حتی یقول اکثر الناس: ما لله فی آل محمد حاجة، و یشک آخرون فی ولادته، فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه...; (17)

قسم به آن که مرا به حق برای بشارت برانگیخته است! قائم از فرزندانم حتما غیبت خواهد کرد، و این غیبت بر اساس عهدی است که من برای او رسانده ام. این غیبت آن قدر طولانی می شود که بیشتر مردم می گویند: خدا به آل محمد نیازی ندارد، و برخی از مردم در ولادت او به شک می افتند. پس هر کس آن زمان را درک کند، مواظب باشد که بر دین خود استوار بماند» .

5. سعید فرزند جبیر از ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده است:

«ان علی بن ابی طالب امام امتی و خلیفتی علیها من بعدی و من ولده القائم المنتظر الذی یملا الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، والذی بعثنی بالحق بشیرا، ان الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الاحمر. فقام الیه جابر بن عبدالله الانصاری فقال: یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة؟ قال: ای و ربی. و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین...; (18)

همانا علی بن ابی طالب، امام امت و خلیفه من بر امت است و از فرزندان او قائم منتظر می باشد که خداوند زمین را با او از عدل و داد پر می کند; همانطور که از ظلم و ستم پر شده بود. قسم به آن کس که مرا به حق برای بشارت برانگیخته، همانا پایداران بر ایمان به او در زمان غیبتش، از کبریت قرمز کم یاب تراند. جابر بن عبدالله انصاری پرسید! ای رسول خدا! آیا برای قائم از فرزندانت غیبتی هست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری به پروردگارم قسم! تا این که خداوند مؤمنان را از کافران جدا کند...» .

یاس از ظهور و تردید در وجود یک راه حل برای نجات از ظلم و ستم، بیانگر غیبت طولانی امام مهدی علیه السلام است. در چند روایت صریحا از واژه «یاس » و در روایاتی از نشانه های آن (مانند حیرت و گمراهی) و تعبیراتی چون «دیگر به آل محمد نیازی نداریم » به کار رفته است.

فصل سوم: غیبت کبری در احادیث اهل بیت عصمت :S (31):


معمولا واژه «ظهور» در روایات اهل بیت :S (31):، در مقابل واژه «غیبت » به کار رفته است. بنابراین کل روایاتی که از واژه «ظهور» حضرت مهدی علیه السلام یا واژه قائم آل محمد صلی الله علیه و آله - آنهم در دوران خفقان - استفاده کرده است، بیانگر غیبت امام مهدی علیه السلام می باشد.

البته واژه «غیبت » در روایات زیادی به کار رفته و به صراحت غیبت امام مهدی علیه السلام مطرح و به علل آن اشاره شده است.

در روایات امام علی علیه السلام، اشاراتی به چشم می خورد که به «ملاحم » معروف، و ضمن یک نوع کلی گویی هشدارهایی در بردارد; که نمونه ای از آنها را بیان می نمایم:

1. «این تذهب بکم المذاهب و تتیه بکم الغیاهب و تخدعکم الکواذب؟ و من این تؤتون و انی تؤفکون؟ فلکل اجل کتاب، و لکل غیبة ایاب، فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم، واستیقظوا ان هتف بکم... فلقد فلق لکم الامر فلق الخرزة...; (19)

به کجا می روید و به سمت چه راه هایی کشیده می شوید؟ و گمراه می گردید؟ و دروغگویان شما را فریب می دهند؟ از کجا آسیب پذیر می گردید؟ و کجا از راه راست منحرف می شوید؟ به درستی که برای هر اجلی، کتابی هست و برای هر غیبتی برگشتی وجود دارد. پس به گزارش دهنده و «سروش » آسمانی خود، گوش فرا دهید، و او را در دل خود همیشه زنده نگه دارید، و در حال هشیاری و آماده باش باشید که هر آینه شما را صدا خواهد زد.. . به درستی که حقیقت امر برای شما بسیار دقیق و روشن شکافته شده است » .

حضرت علی علیه السلام، پس از بیان این جملات، حکومت باطل و طاغوت را بیان فرموده و مجموعه شرایط قبل از ظهور را توضیح می دهد. هم چنین در این روایت، به اصل غیبت و ظهور پس از غیبت اشاره کرده است.

2. «ثم یقع التدابر و الاختلاف بین امراء العرب والعجم فلا یزالون یختلفون الی ان یصیر الامر الی رجل من ولد ابی سفیان... ثم یظهر امیر الامرة و قاتل الکفرة السلطان المامول الذی تحیر فی غیبته العقول، و هو التاسع من ولدک یا حسین... . (20)

در این روایت، حیرت و سرگردانی ناشی از غیبت نهمین فرزند امام حسین علیه السلام، و پس از آن ظهور و حصول مکنت و قدرت، به صراحت بیان شده است.

3. «... فاذا انقضت العلامات العشر اذ ذاک یظهر بنا القمر الازهر و تمت کلمة الاخلاص لله علی التوحید... نعم انه لعهد عهده الی رسول الله صلی الله علیه و آله ان الامر علیه اثنا عشر اماما تسعة من صلب الحسین...; (21)

پس هنگامی که علامت های ده گانه سپری شد، ماه تابان ظاهر می شود و شعار اخلاص برای خدا و توحید سر داده می شود و تحقق می یابد... آری این آینده حتما تحقق خواهد یافت که آن را رسول خدا صلی الله علیه و آله به من گزارش داده و فرموده است که دوازده امام، عهده دار این امر می شوند، نه امام از آنان از حسین خواهند بود...» .

این روایت را علقمة بن قیس از امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن خطبه معروف «خطبة اللؤلؤة » آورده است که پس از پیش بینی و خبر دادن از حکومت بنی امیه و بنی عباس - با ذکر مهم ترین اوصاف ناپسند تک تک آنان - می فرماید:

«فی عقبها قائم الحق یسفر عن وجهه بین الاقالیم کالقمر المضی ء بین الکواکب الدریة » ;

اما پس از حکومت [بنی امیه و بنی عباس]، قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهره اش بر می دارد و در اقالیم زمین همچون ماه تابان در میان ستارگان خواهد بود.

این تعبیر از ظهور حضرت قائم (پس از سپری شدن حکومت 42 حاکم) آنهم پس از حکومت کسرایی اموی نشانگر غیبت طولانی است.

سید بن طاووس (ره) از سلیلی نقل کرده است: که حضرت این خطبه را قبل از بیرون آمدن از بصره به پانزده روز ایراد نموده و تعبیر «مغیب » از امام غایب، به صراحت در آن آمده است.

ولی در «مشارق » برسی با عنوان «خطبة الافتخار» از اصبغ بن نباته همین مضمون نقل شده و صریحا دولت بنی عباس را یاد کرده و 42 حاکم را اشاره نموده است. (22)

4. «کیف انتم اذا بقیتم بلا امام هدی، ولا علم یری، یبرا بعضکم من بعض؟ ; (23)

چگونه خواهید بود هنگامی که بدون امام هدایت گر خواهید ماند؟ و هیچ پرچمی برافراشته نخواهید داشت که قابل رؤیت باشد؟ [در این زمان] برخی از برخی دیگر تبری و بیزاری می جویند!» .

این تعبیر از «غیبت امام هدایتگر» بسیار روشن و گویا است و نشانگر طولانی شدن غیبت است که به برائت برخی از شیعیان از بعضی دیگر می انجامد.

5. «کانی بکم تجولون جولان الابل تبتغون مرعی و لا تجدونها یا معشر الشیعة » ; (24)

روزی را می بینم که شما شیعیان همچون شتر سرگردانی، دنبال چراگاهی می گردید، اما آن را نمی یابید.

معنای این روایت با توجه به روایت گذشته، بسیار گویا خواهد بود.

6. «اذا نادی مناد من السماء: ان الحق فی آل محمد فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس و یشربون حبه ولا یکون لهم ذکر غیره » . (25)

زمانی که منادی آسمان، ندا سر دهد: «به درستی که حق در آل محمد است » . نام مهدی بر زبان های مردم جاری می شود و محبت او در دل هایشان جای می گیرد و به جز نام او، نام دیگری بر زبان آنان جاری نخواهد بود.

7. «ان ابنی هذا سیدکما سماه رسول الله صلی الله علیه و آله سیدا و سیخرج الله من صلبه رجلا باسم نبیکم یشبهه فی الخلق و الخلق، یخرج علی حین غفلة من الناس و اماتة للحق و اظهار للجور، والله لو لم یخرج لضربت عنقه... . (26)

به درستی که این فرزندم سرور و سید است، همان طور که رسول خدا او را سید نام نهاده است. خداوند از صلب او مردی را هم نام پیامبرتان - که در شکل و شمایل و خلق و خوی شبیه او باشد - بیرون خواهد آورد. ظهور و خروج او در حال غفلت مردم [و نا بهنگام] خواهد بود; زمانی که حق کشی و ستم گری پدیده ای عمومی می گردد به خدا قسم اگر خروج نکند کشته خواهد شد... .

8. «صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید» ; (27)

صاحب این امر، همان فردی است که فراری و طرد شده و تنها و بی مانند است.

این تعبیرها، گویاترین و رساترین تعبیر، از نوع غیبت صاحب الامر می باشد.

9. «لا والله ما رغبت فیها ولا فی الدنیا یوما قط ولکنی فکرت فی مولود یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی هوالمهدی الذی یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما. تکون له غیبة و حیرة یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون...; (28)

به خدا قسم هیچ روزی در حکومت بلکه در دنیا رغبتی نداشتم; ولی در فکر مولودی (فرزندی) از نوادگانم بودم که یازدهمین فرزندم خواهد بود. او همان مهدی است که زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد; همان طور که با ظلم و ستم پر شده بود. برای او غیبتی و حیرتی است که گروههایی در آن گمراه و گروه هایی هدایت یافته خواهند بود» .

10. «ولیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخر الزمان یطالب بدمائنا، ولیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلالة حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد من حاجة; (29)

به درستی که خداوند، مردی از فرزندانم را در آخر الزمان خواهد برانگیخت که به خون خواهی ما خواهد پرداخت و زمانی غیبت خواهد کرد تا گمراهان شناخته شوند; به گونه ای که نادانان خواهند گفت: خدا با آل محمد صلی الله علیه و آله هیچ کاری ندارد و به آنان نیازی نیست » .

11. «صاحب هذا الامر من ولدی هوالذی یقال: مات او هلک. لا بل فی ای واد سلک؟ ; (30)

صاحب این امر - و این پرچم - از فرزندان من است که درباره او گفته می شود: مرد یا هلاک شد یا آن که گفته می شود: معلوم نیست که به چه راهی و سمت و سویی رفته است » .

12. «التاسع من ولدک یا حسین هوالقائم بالحق المظهر للدین و الباسط للعدل... و لکن بعد غیبة و حیرة، فلا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین...; (31)

نهمین فرزندت ای حسین: همان قائم به حق است که دین خدا را آشکار و عدل را گسترش خواهد داد ... اما پس از غیبتی و حیرتی (و سرگردانی) . به جز افراد با اخلاص، کسی بر دین خود و بر آیین آن قائم به حق، پایدار نخواهد ماند، کسانی که به روح یقین رسیده و آن را لمس کرده و با آن یقین زندگی می کنند» .

13. «... اللهم بلی لاتخلو الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته...; (32)

... آری زمین خدا از فردی که دارنده حجت خدا است، خالی نمی ماند; حجتی که آشکار باشد و یا آن که ترسان و غایب (ناپیدا و ناشناس) بوده باشد، تا این که حجت های خدا و نشانه های او باطل نگردند» .

14. «... حتی اذا غاب المتغیب من ولدی عن عیون الناس و ماج الناس بفقده او بقتله او بموته اطلعت الفتنة و نزلت البلیة والتحمت العصبیة و غلا الناس فی دینهم، واجمعوا علی ان الحجة ذا هبة والامامة باطلة، و یحج حجیج الناس فی تلک السنة من شیعة علی و نواصبه للتحسس والتجسس عن خلف الخلف فلا یری له اثر و لا یعرف له خبر و لا خلف، فعند ذلک سبت شیعة علی، سبها اعداءها و ظهرت علیها الاشرار والفساق باحتجاجها، حتی اذا بقیت الامة حیاری و تدلهت و اکثرت فی قولها ان الحجة هالکة والامامة باطلة، فورب علی ان حجتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها داخلة فی دورها و قصورها جوالة فی شرق هذه الارض و غربها تسمع الکلام و تسلم علی الجماعة تری و لاتری الی الوقت والوعد، و نداء المنادی من السماء، الا ذلک یوم (فیه) سرور ولد علی و شیعته; (33)

... تا این که آن غایب از فرزندانم از چشمان مردم پنهان گردد و مردم از مفقود شدنش و یا کشته شدن او و یا مرگش زبان بگشایند. فتنه آشکار می گردد و بلا نازل می شود. و عصبیت ها بر افروخته می گردند و مردم در دین خود به غلو گرفتار می شوند و بر [از میان رفتن حجت خدا ] توافق می کنند و بر بطلان امامت، اجماع می نمایند. از شیعیان علی علیه السلام و ناصبیان برای تجسس از فرزند فرزندم، به حج می روند و هیچ اثری و نشانه ای از او نمی یابند... شیعیان علی علیه السلام مورد سرزنش دشمنان قرار می گیرند و اشرار و فاسقان بر آنان چیره می شوند و مردم در حیرت و سرگردانی فرو می روند... به خدا قسم! آن هنگام حجت [خدا بر مردم]، در کوچه و خیابان و در داخل خانه هایشان تردد می کند و در شرق و غرب زمین در رفت و آمد می باشد سخن آنان را می شنود و بر آنان سلام می کند. آنان را می بیند; ولی آنها او را نمی بینند تا روزی که برای ظهور او تعیین شده و منادی آسمانی ندا سر دهد. آن روز، روز سرور و شادمانی فرزندان علی علیه السلام و شیعیان او خواهد بود» .

آنچه در این روایت حائز اهمیت است، اشاره به ضرورت غیبت و فلسفه آن و سپس فلسفه ظهور می باشد. هیچ گونه اشاره ای به غیبت صغری و کبری نشده که نشان می دهد غیبت صغری، مقصود اصلی اهل بیت :S (31): در بحث های غیبت نبوده است، و مساله مهم همان آماده کردن مردم و شیعیان، برای پذیرش واقعیت بسیار تلخ «فقدان و دور بودن از امام معصوم و هدایت گر به حق » است که در غیبت کبری نمایان شده است.

امام حسن مجتبی علیه السلام نیز درباره غیبت طولانی حضرت مهدی علیه السلام چنین می فرماید:

«فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج، ذلک التاسع من ولد اخی الحسین، ابن سیدة الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته، ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب دون اربعین سنة...; (34)

به درستی که خداوند، تولد او را پنهان نگه می دارد و شخص او را غایب می کند تا این که هنگام خروج و قیام، بیعت هیچ کس بر گردن او نباشد. (35)

او نهمین فرزند برادرم حسین است; فرزند سرور کنیزان. خداوند عمرش را در هنگام غیبتش طولانی می گرداند; سپس او را با قدرت خود همانند یک جوان کمتر از چهل ساله آشکار خواهد ساخت » .
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
امام حسین علیه السلام نیز درباره غیبت فرزندش مهدی علیه السلام چنین فرموده است:

1. «قائم هذه الامة هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبة و هوالذی یقسم میراثه و هو حی; (36)

قائم این امت نهمین فرزندم می باشد. او صاحب غیبت است و او کسی است که دارایی اش تقسیم می گردد، در حالی که او زنده است » .

در این روایت، به طولانی بودن غیبت اشاره ای نشده; ولی در روایتی دیگر چنین آمده است:

2. «... و هو الذی یغیب غیبة طویلة ثم یظهر و یملاالارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما; (37)

و او کسی است که غیبتی طولانی خواهد داشت. سپس ظاهر می گردد و زمین را پر از داد و عدل می کند; همان طور که از ظلم و ستم پر شده باشد» .

3. «... له غیبة یرتد فیها اقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: متی هذا الوعد ان کنتم صادقین؟ ; (38)

برای او غیبتی است که گروه هایی در آن غیبت مرتد می گردند (یعنی از دین بر می گردند) ; در حالی که گروه هایی نیز بر دین استوار می مانند. آنان مورد آزار قرار داده می شوند; زیرا که به آنان گفته می شود: پس وعده ظهور کی سر می رسد؟ اگر راستگو می باشید؟» امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام نیز بر غیبت امام مهدی علیه السلام تاکید فراوان داشته، که در چند روایت ذیل آنها را با هم می خوانیم:

1. «فی القائم منا سنن من الانبیاء... فاما من آدم و نوح فطول العمر، و اما من ابراهیم فخفاء الولادة و اعتزال الناس، و اما من موسی فالخوف والغیبة...; (39)

در قائم از ما سنت هایی از پیامبران وجود دارد... اما از آدم و نوح، سنت طول عمر و اما از ابراهیم، پنهان بودن تولد و گوشه گیری از مردم، و اما از موسی، سنت ترس و غیبت می باشد» .

2. «القائم منا تخفی ولادته علی الناس حتی یقولوا لم یولد بعد لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فی عنقه بیعة; (40)

قائم از ما ولادتش بر مردم مخفی می شود، به گونه ای که بگویند هنوز تولد نیافته است، تا این که در زمان ظهورش بیعت هیچ کس بر گردن او نباشد» .

3. «... ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من اوصیاء رسول الله صلی الله علیه و آله والائمة من بعده...; (41)

سپس غیبت ولی خدا، دوازدهمین وصی از اوصیای رسول خدا و امامان پس از او... طولانی می گردد» .

البته در این روایت در سه عبارت، از غیبت امام مهدی و علت های آن سخن به میان آمده است.

4. «من ثبت علی موالاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهید من شهداء بدر و احد; (42)

هر کس بر موالات، «دوستی و پیروی » از ما، در غیبت قائم ما پایدار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید از شهدای بدر و احد می دهد» .

در روایت های نقل شده از امام محمد باقر علیه السلام، مساله پنهان بودن ولادت امام مهدی علیه السلام و پرهیز از تسمیه و نام گذاری آن حضرت، جلب توجه می کند. (43)

در روایتی به جای «غیبت » از واژه «عزلت » استفاده شده است. (44)

گفتنی است که بیشترین تاکید در روایت های امام محمد باقر علیه السلام، درباره اصل «غیبت » است و با توجه به فراوانی احادیث آن حضرت نسبت به امامان گذشته، این تاکید بسیار طبیعی و منطقی به نظر می رسد. از امام باقر علیه السلام «160» روایت درباره حضرت مهدی علیه السلام گزارش شده است; در حالی که از امام سجاد «22» روایت و از امام حسین «10» روایت و از امام حسن علیه السلام «9» روایت نقل شده است. مجموع روایت های نقل شده از امام علی علیه السلام نیز، «130» روایت می باشد.

اولین موردی که در آن هر دو غیبت برای امام مهدی علیه السلام مطرح شده است، عصر امام باقر علیه السلام (یعنی پایان قرن اول و آغاز قرن دوم هجری) است.

1. «ان لصاحب هذا الامر غیبتین; (45) به درستی که صاحب این امر، دو غیبت دارد» . و این مساله در چند روایت گزارش شده است. (46)

2. در روایتی دیگر آمده است: «لقائم آل محمد غیبتان: احداهما اطول من الاخری; برای قائم آل محمد صلی الله علیه و آله دو غیبت وجود دارد: یکی از دیگری طولانی تر» .

یا «... واحدة طویلة و الاخری قصیرة. (47)

... یکی طولانی و دیگری کوتاه است » .

پس وجود یک غیبت طولانی برای امام مهدی علیه السلام قبل از تولدش، پیش بینی و گزارش شده است و شیعیان را برای آن آماده و بر پذیرش آن تربیت می نموده اند.

بیشترین روایات درباره امام مهدی علیه السلام، از امام صادق علیه السلام نقل شده است.

دوران امام صادق علیه السلام، که از روزهای واپسین حکومت مروانی شروع می شود و در حدود شانزده سال از دوران عباسی ها را فرا می گیرد، هر دو دوره، دوره ضعف آنان به شمار می رود; زیرا دولت مروانی در حال فروپاشی بوده و دولت عباسی هنوز استحکام و استقرار نیافته بود.

مجموع روایت های نقل شده از امام صادق علیه السلام درباره امام زمان (عج) «297» روایت است. که پس از دوران آن حضرت این آمار به شدت کاهش می یابد و از امام کاظم علیه السلام «20» روایت، و از امام رضا علیه السلام «31» روایت، از امام جواد علیه السلام «9» روایت، و از امام هادی علیه السلام «12» روایت و از امام حسن عسکری علیه السلام، «42» روایت نقل شده است. (48)

چنانچه دوران امامت هر یک از امامان را در نظر بگیریم، بیشترین فراوانی را برای امام حسن عسکری علیه السلام در طول مدت شش سال امامت بسیار کوتاه آن حضرت می بینیم.

(21) روایت از احادیث امام صادق علیه السلام، ویژه غیبت امام مهدی علیه السلام است و در آن با رویکردی جدید بیشترین تاکید بر فلسفه غیبت شده است. به این معنا که «غیبت » سری از اسرار الهی است، و حقیقت آن فقط پس از ظهور آشکار خواهد شد. و بدین ترتیب شیعیان دعوت به تسلیم برای اراده حق شده اند تا در برابر آفات آینده بیمه گردند و تردیدهای شکاکان در آنان اثر نگذارد.

فزون بر آن وجود دو غیبت - که یکی طولانی است - به طور مکرر بیان و توضیح داده شده است.

در پایان این گفتار چند نمونه از این روایت ها نقل می شود:

1. «لصاحب هذا الامر غیبتان احداهما یرجع منها الی اهله والاخری یقال: هلک فی ای واد سلک; (49)

صاحب این امر دو غیبت دارد، در اولین غیبت به نزد اهل خود بر می گردد و در دومین غیبت گفته می شود: هلاک شده است و معلوم نیست که به کدام دره رفته است؟»

2. «للقائم غیبتان احداهما قصیرة والاخری طویلة، الغیبة الاولی لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة شیعته، والاخری لایعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه; (50)

برای قائم دو غیبت است یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت اول به جز خواص از شیعیانش کسی جای او را نمی داند. و در دومی به جز افراد ویژه ای که خدمت او را به عهده دارند کسی جای او را نمی داند» .

3. «ان لصاحب هذا الامر غیبتین: احداهما تطول حتی یقول بعضهم مات و بعضهم یقول قتل و بعضهم یقول ذهب فلا یبقی علی امره من اصحابه الا نفر یسیر، لایطلع علی موضعه احد من ولی و لا غیره الا المولی الذی یلی امره; (51)

به درستی که صاحب این امر، دو غیبت دارد: یکی از آن دو آن قدر طولانی می شود; به گونه ای که برخی می گویند مرد و برخی می گویند کشته شد، و برخی دیگر می گویند رفته است. پس به جز افرادی اندک، بر امر او نمی مانند و به جز کسی که عهده دار کارهای او است، هیچ کسی از او خبر نخواهد داشت » .

در روایت های امامان پس از امام صادق علیه السلام، روی مساله طولانی بودن غیبت امام مهدی علیه السلام تاکید بسیار زیادی به چشم می خورد. گویا زمینه های روانی برای پذیرش این واقعیت بسیار تلخ فراهم می گردد. و در کنار آن روی مساله «انتظار فرج » تاکید شده و ثواب بسیار زیاد انتظار و آداب و احکام منتظران نیز به تفصیل بیان شده است.

امام حسن عسکری علیه السلام، غیبت امام مهدی علیه السلام را از بدو تولد دانسته و فلسفه این همه احتیاط کاری و پنهان نگه داشتن تولد امام را با روی کردی تاریخی بیان می کند.

ایشان پیش دستی امویان و عباسیان برای کشف ولادت امام مهدی علیه السلام و انگیزه های آنان را مطرح نموده و تلاش آنان برای کشتن امام حسن عسکری علیه السلام را نیز به خاطر منع تولد امام زمان (عج) می داند. (52)

امام حسن عسکری علیه السلام دو وظیفه بسیار سنگین دارد، اولین وظیفه اتمام حجت بر مسلمین و بالخصوص شیعیان خود نسبت به تولد آخرین حجت حق می باشد. که این اتمام حجت، به طور طبیعی با نشان دادن آن حضرت به مردم همراه خواهد بود.

بنابراین برای دفع خطر باید به گونه ای حرکت کند که ضمن اتمام حجت، حجت خدا را بر مردم حفظ کند و او را از گزند حوادث ناگوار، دور نگه دارد و چنین وظیفه ای بسیار پر زحمت و خطرناک می باشد.

با زمینه سازی های امامان گذشته، نسبت به ایجاد ذهنیت لازم درباره پنهان بودن ولادت، نام و محل سکونت و تمام اموری که باعث علنی شدن امر امام مهدی علیه السلام می شود، با توجه به تمام زمینه سازی های دو امام بزرگوار: هادی علیه السلام و عسکری علیه السلام در سامرا که به نوعی در حجابی از غیبت بودند و یا آنکه خود را از شیعیان خود پنهان می نمودند، زمینه ای مناسب برای انتقال به دوران غیبت طولانی امام مهدی علیه السلام بوده و باید سایر نیازهای جامعه شیعی و اسلامی نیز در یک مدت زمان معقول و مقبول بر آورده گردد، و ضایعات غیبت به حداقل کاهش داده شود.

البته امام حسن عسکری علیه السلام در مدت بسیار کوتاه امامت خود یعنی فقط 6 سال بیشترین تلاش را در این زمینه داشته و فقط «42» حدیث در این دوران کوتاه و بسیار حساس و خطرناک گزارش شده است در حالیکه امام حسن عسکری علیه السلام را در تمام اوقات و حالات مورد بازرسی و تحت نظر دقیق قرار داده بودند و مردان و زنان جاسوس به منزل و درون منزل امام علیه السلام رفت و آمد می نمودند.

اینجاست که دوران غیبت صغری آن هم طی 70 سال تقریبا دورانی انتقالی برای ورود به عصر بسیار حساس غیبت کبری قرار می گیرد و چندین نسل با مساله مهدویت و غیبت امام مهدی علیه السلام آشنا و تربیت می شوند و امام را در کنار خود اما با اندکی فاصله احساس می کنند.

و در دوران غیبت صغری شخص امام مهدی علیه السلام، این مساله بسیار مهم را دنبال می کند و حداقل «115» روایت از امام مهدی علیه السلام راجع به موضوع مهدویت گزارش شده است. که در بحثهای آینده ان شاءالله تعالی مجموعه این روایت ها با شرایط فرهنگی اجتماعی سیاسی حاکم بر دوران غیبت صغری - جهت بررسی نحوه ورود امام و شیعیان و مسلمین به عصر غیبت کبری - باید مطرح شود و مورد بررسی قرار گیرد.

البته نقش سفرا و توقیعات امام مهدی علیه السلام را که به طور ویژه در تحقق شرایط لازم برای انتقال به عصر غیبت کبری مؤثر بوده نباید نادیده بگیریم.

نتیجه اینکه عصر غیبت کبری در راستای تحقق اهداف بلند امام مهدی علیه السلام با توجه به چرخش حاصل شده در روند حکومت الهی پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله عصری اجتناب ناپذیر بوده، و باید پیامبر و اهل بیت :S (31): تمام مقدمات لازم برای کاهش دادن ضایعات آن عصر فراهم نمایند. و این مقدمات در مدتی بیش از دویست و پنجاه سال بلکه در حدود سه قرن و چهار دهه طول کشیده تا اینکه به گونه ای گسترده و فراگیر و به طور عمیق به عمق جان و روان جامعه اسلامی وارد گردد و مقدمات ظهور آرمانی امام مهدی علیه السلام را فراهم نماید.



پی نوشت ها:
1) این بحث پیشنیازی است برای اولین قلمرو، از قلمروهای ششگانه که در سومین بحث مقدماتی در شماره پیشین مطرح شد.
2) سوره رعد، آیه 11.
3) ر.ک: تفسیر موضوعی، شهید سعید سید محمد باقر صدر (قدس سره) .
4) اعراف (7)، آیه 128.
5) اسراء (17)، آیه 81.
6) انبیاء (21)، آیات 105- 107.
7) نور (24)، آیه 55.
8) توبه (9)، آیه 32 و 33.
9) معجم احادیث الامام المهدی، ج 1 و 2.
10) همان، ج 3- 4.
11) همان، ج 5.
12) برای تحقیق و پژوهش در این زمینه ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی، ج 5. در آن جا می توان آیات و روایات مربوطه را، با چنین روی کردی مورد مطالعه قرار داد و به نکات بسیار ظریف و مهمی دست یافت.
13) ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 1.
14) همان، ج 1، ص 256.
15) همان، ج 1، ص 257.
16) همان، ج 1، ص 259.
17) همان، ج 1، ص 264.
18) همان، ج 1، ص 265.
19) نهج البلاغه، خ 157; صبحی صالح، خ 108.
20) منتخب الاثر، ص 466، (عن کشف النوری، ص 221 و 222) .
21) همان، ص 213- 219.
22) معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 24- 26.
23) همان، ص 31.
24) همان، ص 32.
25) همان، ص 35 از ابن حمام و دیگران.
26) همان، ص 38.
27) همان، ص 43.
28) همان.
29) همان، ص 65.
30) همان، ص 66.
31) همان.
32) همان، ص 68.
33) همان، ص 73.
34) همان، ص 165.
35) این تعبیر از امام حسن علیه السلام که با معاویه صلح کرده بود و برای عدم قیام مجدد در زمان معاویه به این صلح بسنده می فرمود بسیار قابل توجه می باشد.
36) همان، ص 179.
37) همان، ص 181.
38) همان، ص 184.
39) همان، ص 193.
40) همان، ص 194.
41) همان، ص 195.
42) همان; 417.
43) همان، ص 229.
44) همان، 229 و 230.
45) همان، ص 234.
46) همان، ص 234.
47) همان، ص 234.
48) ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، جلدهای 3 و 4.
49) همان، ج 3، ص 364.
50) همان.
51) همان، ص 365.
52) همان: ج 4، ص 221- 223.
 
بالا