زندگینامه و بخشی ازوصیت نامه ی شهید حسن باقری

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
فرازهايى از خاطرات همرزمان شهيد

- پس از عمليات امام مهدى (عج) نگاهم به شخصى افتاد كه سطلى به دست گرفته بود و فشنگهاى روى زمين را جمع مى كرد. اين شخص كسى نبود جز برادر باقرى كه مى گفت:
« اينها حيف است و بايد از آن استفاده كرد.»
- وقتى راجع به عمليات يا مسائل كارى انتقاد مى كرديم با مهربانى مى گفت:
« بسيار خوب، حالا شما بياييد و كار را دست بگيريد و درست كنيد، چه فرقى مى كند.»
- در عمليات بيت المقدس وقتى يكى از تيپها در وضعيت دشوارى قرار گرفته بود، فرمانده آن در اثر فشار مشكلات مى گويد: «مگر بالاتر از سياهى هم رنگى هست؟» شهيدباقرى پاسخ مى دهد:
«آرى، بالاتر از سياهى، سرخى خون شهيد است كه روى زمين مى ريزد، قوه محركه شما خون شهدا است.»
- پس از فتح خرمشهر بارها تذكر مى داد:
« برادران! مبادا غرور اين پيروزيها شما را بگيرد، خودتان را گم نكنيد، فكر نكنيد ما اين كار را كرده ايم، همه اش خواست خدا بوده است.»
- حساسيت عجيبى به انتقال شهدا و مجروحين داشت و مى گفت:
« ما جواب خانواده اى را كه جنازه شهيدش روى زمين مانده چه بدهيم؟!»
سرانجام در اثر اين تأكيدها و ضرورت مدنظر قرار دادن حقوق شهدا، مسوول تعاون قرارگاه نيز شهيد شد.
- وقتى در ارتباط با جريانات سياسى از وى مى پرسيدند در چه خطى هستى؟ مى گفت:

«ما در خط ثواب هستيم.»

شهيدباقرى در مورد نيروهاى بسيجى مى گفت:
« اين بسيجى ها امانتى الهى هستند كه بايد قدرشان را بدانيم و تمام سعى خود را در حفظ آنها بكار بريم. اين بسيجى است كه جنگ را اداره مى كند. تا زمانى كه نيروى ايمان در آنها وجود دارد، جنگ به پيروزى مى انجامد.»
شهيدباقرى همواره به دوستانش مى گفت:
« تا خالص نشوى خدا ترا برنمى گزيند. لذا بايد سعى كنيم كه خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد.»
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
نحوه شهادت

پس از عملیات رمضان در شهریور ماه 1361 که مقارن با ایام حج بود، در پاسخ به پیشنهاد یکی از دوستانش جهت عزیمت به سفر حج گفته بود:
هنوز که کار جنگ تمام نشده و دشمن بعثی در خاک ماست، بروم به خدا چه بگویم؟ وقتی میروم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
چند ماه پس از این صحبت در روز شنبه نهم بهمن ماه 1361 در طلیعه ایام مبارک دهه فجر در حالی که تعدادی از همرزمان و همسنگرانش به دیدار حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) شتافته بودند، او برای شناسایی و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی به همراه تعدادی ازنیروهای سپاه در خطوط مقدم چنانه (منطقه فکه) در سنگر دیدهبانی مورد هدف گلوله خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و همراه همسنگرانش شهیدان مجید بقایی، رضوانی و ... به لقاءالله شتافت.
آخرین کلامی که از این شهید بزرگوار شنیده شد پس از ذکر شهادتین، نام مبارک امام شهیدان، حسین(علیه السّلام) بود.
شهید باقری در همه مدت حضورش در جبهههای جنگ تنها یکبار، آن هم به مدت پنج روز برای ازدواج، از جنگ جدا شد و به جهت عشق به حضرت امام زمان(عج) نام نرگس را برای تنها فرزندش برگزید.
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
بخشی از وصیتنامه سردار شهيد غلامحسين افشردي

… فعلاً انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان …
… ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سر جنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با صدام یزید مقدمه است …
… در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکر (صلی الله علیه و آله) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هر گونه فداکاری بکند …
… در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم …
در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت مزجاه را هم خمسش را دادهام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند …
در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید.
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)
غلام حسین افشردی 12 شب 27/7/1359 اهواز
منبع :سایت ساجد
 
بالا