این طوری شرمنده ی «آقا» نمی شوم

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
[h=2]این طوری شرمنده ی «آقا» نمی شوم[/h]




به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، احمد کریمی به تاریخ اول فروردین 1340 در شهرستان ساوه متولد شد.
بیست و پنج سال بعد، در دشتِ شلمچه، او فرماندهی گردان حضرت معصومه(سلام الله عليها) از لشکر 17 علی ابن ابیطالب(صلوات الله علیه) را بر عهده داشت و در همین میدان، بال در بال ملائک گشود.

آن چه می خوانید روایتی است کوتاه از حیات آن عزیز.

حاج احمد خیلی طالب شهادت بود. یعنی برای رفتن خودش روزشماری می کرد.
در ایام عملیات کربلای 4 بالاخره صدایش درآمد و گفت:
«هر نمازی که شنیدم اگر کسی بخواند شهید می شود، خواندم؛ هر دعایی، هر ذکری، حتی در این اواخر شنیدم که اگر کسی ازدواج کند و بعد به جبهه بیاید، شهید می شود، من به خاطر شهادت، ازدواج هم کردم؛ ولی نمی دانم چرا شهید نمی شوم!».


یادم هست یک بار دیدم كنار قبر آماده اي نشسته و بدجوری توی خودش فرو رفته. قد بلند و رشیدی داشت. زدم روی شانه اش و گفتم: اين قبر براي تو خيلي كوچكه.
با اين قد بلند، توي اين قبر جا نميگيري. به فكر يك قبر ديگه باش.
خیلی راحت و خونسرد جواب داد:
«من به شما قول ميدم كه اين قبر واسه من بزرگ هم باشه».
یک بار که با هم رفته بودیم بالای سر یک شهید، با دیدن جای ترکش کوچکی که به شهید خورده بود،گفت:
« به نظر من شهادت با يك تير و تركش لذت نداره، آدم بايد مثل امام حسين(
عليه السلام) شهيد بشه تا شرمنده آقا نباشه. من دوست دارم روز قيامت، اگر قرار شد مرا به امام حسين(عليه السلام) معرفي كنند، تیکه های بدنم رو روي پارچه اي بریزن و بگن اين احمد كريميه».
همان هم شد.


در كربلاي 5 گلوله توپ چنان تکه تکه اش کرد که هر چه سعی کردیم
همه ی قطعات بدنش را جمع کنیم، آن قد رشید و بلند، بیشتر از یک گونی نشد.



روحمان با یادش شاد
 
بالا