*♥*•*♥* بررسی امامت حضرت مهدی(عج) در خردسالی *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی

حضرت امام مهدی(عج) مصلح كل، دوازدهمین پیشوای شیعیان، یگانه فرزند حضرت امام حسن عسكری(ع) است كه در روز پانزدهم شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامرّا چشم به دیدار جهان گشود. آن حضرت در پنج سالگی به مقام امامت رسید. در میان امامان معصوم(ع) سه امام در خردسالی به امامت رسیدند: امام جواد(ع) در هفت سالگی، امام هادی(ع) در نُه سالگی و حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی.

از این رو، از همان عصر امامت امام رضا(ع) به بعد، این سؤال مطرح شد كه با توجّه به مقام بسیار ارجمند امامت، چگونه انسانی در خردسالی به امامت می رسد؟ چرا كه دوران شكوفایی رشد و عقل در مردان، به طور معمول از پانزده سالگی شروع و در چهل سالگی به تكامل می رسد. و نظر به این كه این مسأله در مورد امامان(ع) نخستین بار در مورد حضرت جواد(ع) رخ داد، در آن عصر، از جنجالی ترین مسائل روز بود.

حضرت رضا(ع) قبل از امامت امام جواد(ع) به بیان پاسخ این سؤال می پرداختند، و با روشن گری و آگاهی بخشی، اذهان را روشن می ساختند.

گاهی این مسأله به گونه های دیگر، در نزد بستگان امامان(ع) مطرح می شد، و آنها نیز به پاسخ آن می پرداختند؛ به عنوان نمونه محدّث خبیر كلینی از محمّد بن حسن بن عماد روایت می كند كه گفت: من در حضور علی بن جعفر (عموی بزرگوار حضرت رضا(ع)) در مسجدالنّبی نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا(ص) به درس او می رفتم و از محضرش مستفیض می شدم، یك روز ناگاه دیدم حضرت جواد(ع) در خردسالی در مسجدالنّبی(ص) به نزد علی بن جعفر(ع) آمد، علی بن جعفر(ع) تا آن حضرت را دید، شتابان برخاست و با پای برهنه و بدون ردا به سوی حضرت جواد(ع) رفت و دست او را بوسید و به او احترام شایان نمود، حضرت جواد(ع) به او فرمود: «ای عمو، بنشین خدا تو را رحمت كند».

علی بن جعفر گفت: ای آقای من چگونه بنشینم با این كه تو ایستاده ای؟ هنگامی كه علی بن جعفر به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموی پدر حضرت جواد(ع) هستی، در عین حال با این سن و سال، این گونه در برابر حضرت جواد(ع) كه خردسال است فروتنی می كنی و دستش را می بوسی و آن همه احترام شایان می نمایی؟» علی بن جعفر(ع) گفت: ساكت باشید. آن گاه محاسن خود را به دست گرفت و گفت:

«اِذا كانَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یُؤَهِّلْ هذَا الشَّیبَةَ وَ أَهَّلَ هذَا الْفَتی وَ وَضَعَهُ حَیْثُ وَضَعَهُ، اُنْكِرُ فَضْلَهُ، نَعُوذُ بِاللّهِ مِمّا تَقُولُونَ بَلْ اَنَا لَهُ عَبْدٌ؛ اگر خداوند صاحب این ریش سفید را شایسته (امامت) ندانست، و این نوجوان را سزاوار دانست، و به او چنان مقامی داد، آیا من فضیلت او را انكار كنم؟ پناه به خدا از سخن ناروای شما. من غلام و برده او هستم و او مولای من است».1

پاسخ های امام رضا (ع) و امام جواد (ع)

عدّه ای در مورد امامت حضرت جواد(ع) در خردسالی، از حضرت رضا(ع) سؤال كردند، آن حضرت به آنها كه به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوّت حضرت عیسی(ع) را در خردسالی به عنوان شاهد ذكر كرد، در این مورد دو روایت را از فرهنگ روایی خود ذكر می كنیم:

1ـ صفوان بن یحیی می گوید: به حضرت رضا(ع) عرض كردم؛ قبل از تولّد حضرت جواد(ع) در مورد جانشین شما می پرسیدیم، می فرمودید خداوند پسری را به من عنایت می كند. اكنون خداوند حضرت جواد(ع) را به شما داده است، و چشم های ما را به وجود او روشن نموده است، خداوند آن روز را كه شما از دنیا بروید برای ما نیاورد، ولی اگر حادثه ای رخ داد، به چه كسی رجوع كنیم؟ (امام بعد از شما كیست؟) حضرت رضا(ع) به پسرش حضرت جواد(ع) كه در مقابلش ایستاده بود اشاره كرد و فرمود: «به این مراجعه كنید».

عرض كردم فدایت گردم، این پسر سه سال دارد؟ فرمود: «وَ ما یَضُرُّهُ مِنْ ذلِكَ، فَقَدْ قامَ عیسی بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلاثَ سِنِینً؛ چه مانعی دارد! عیسی سه ساله بود كه به حجّت قیام كرد (و نبوّت خود را آشكار نمود)».

2ـ خیرانی می گوید: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا(ع) بودم، شخصی از آن حضرت پرسید: «اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم كیست؟» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: «پسرم ابوجعفر (حضرت جواد) است». گویی پرسش كننده از شنیدن این پاسخ ـ از این رو كه حضرت جواد(ع) كودك بود و حدود هفت سال داشت ـ قانع نشد، حضرت رضا(ع) به او فرمود: «خداوند حضرت عیسی(ع) را در كمتر از سنّ ابوجعفر (حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازه ای برگزید.2 بنابراین، چه مانعی دارد كه همان خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند». توضیح این كه: در آیه 30 سوره مریم به این مطلب تصریح شده كه حضرت عیسی(ع) در گهواره با بیان گویا چنین گفت: «اِنّی عَبْدُاللّهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّا؛ من بنده خدایم، او كتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است.»

بنابراین، وقتی حضرت عیسی در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشكالی دارد كه به اراده خداوند، حضرت جواد(ع) در هفت سالگی، به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبر اسلام(ص) كه بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر می گذرد، برسد.

مسأله امامت حضرت جواد(ع) در خردسالی، در عصر امامت حضرت جواد(ع) نیز مطرح بود، حتّی این مسأله را از خود آن حضرت می پرسیدند. گفته اند شخصی همین سؤال را به صورت اعتراض از آن حضرت پرسید، او در پاسخ فرمود: خداوند به داود(ع) وحی كرد تا پسرش سلیمان را كه در آن وقت كودك و چوپان بود، جانشین خود سازد، دانشمندان و عابدان بنی اسرائیل، آن را نپذیرفتند، و گفتند سلیمان خردسال است. خداوند با نشان دادن اعجازی، شایستگی سلیمان را آشكار ساخت، و همین امر موجب شد كه عالمان و عابدان بنی اسرائیل نزد داود(ع) آمدند، و جانشینی سلیمان را پذیرفتند.3

در موردی دیگر، امام جواد(ع) در پاسخ اعتراض كنندگان، این آیه را خواند: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا اِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی؛ بگو این راه من است كه من و پیروانم با بصیرت كامل همه مردم را به سوی خدا دعوت می كنم».4

آن گاه امام جواد(ع) فرمود: «سوگند به خدا در آغاز بعثت، جز علی(ع) از پیامبر(ص) پیروی نكرد، با این كه او در آن وقت نُه سال داشت، من نیز اكنون نُه سال دارم».5

استدلال امام جواد(ع) به ایمان آوردن حضرت علی(ع) در نُه سالگی بر این اساس است كه حضرت علی(ع) در این سنّ و سال، پیرو كامل پیامبر(ص) بود، و شایستگی كسب ایمان كامل را پیدا كرد، با توجّه به این كه بر اساس روایات شیعه و اهل تسنّن، پیامبر(ص) در آغاز بعثت، در مجلسی كه خویشانش را دعوت كرده بود، و در میان آنها تنها علی(ع) ایمان خود را آشكار ساخت، پیامبر(ص) در همان مجلس علی(ع) را جانشین خود معرّفی نمود.6 همه این گفتار در مورد امامت حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی نیز مطرح است، بلكه امامت حضرت جواد(ع) در هفت سالگی، و حضرت هادی در نُه سالگی، مقدّمه ای برای پذیرش امامت حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی بود، تا یك نوع آمادگی به وجود آید و مردم امامت حضرت مهدی(عج) در خردسالگی را بپذیرند.

تحلیل و بررسی

در مورد پاسخ این سؤال كه چگونه انسان خُرد سال به مقام امامت می رسد، ما دو راه در پیش داریم:

1ـ به آنان كه به خدای قادر و حكیم معتقدند، می گوییم: چه مانعی دارد خداوند با آن قدرت و حكمت مطلقه ای كه دارد، براساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوّت یا امامت برساند، چنان كه مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی(ع) را در دوران كودكی به مقام نبوّت رسانید؛ و به استناد قرآن عیسی(ع) در گهواره سخن گفت و فرمود: «من بنده خدایم، خداوند به من كتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود».7 و خداوند در مورد یحیی(ع) فرمود: «یا یَحیی خُذ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ و آتیناهُ الْحُكْمَ صَبِیّا؛8 ای یحیی! كتاب (خدا) را با قوّت بگیر، و ما فرمان نبوّت را در كودكی به او دادیم».

امام جواد(ع) برای یكی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال كرد، و پس از ذكر آیه فرمود: «خداوند كاری را كه در مسأله امامت كرده؛ همانند كاری است كه در مسأله نبوّت كرده است، همان گونه كه ممكن است خداوند حكمت را در چهل سالگی به انسانی بدهد، ممكن است كه حكمت را در كودكی به انسانی دیگر عطا فرماید».9

2ـ در طول تاریخ دیده شده است كه برخی از كودكان رشد فكری فوق العاده ای داشته اند، گاه افرادی در سنین كم تر از ده سال، نابغه شده اند و از رشد و عقل و درك ممتاز و استثنایی برخوردار بوده اند، این موضوع بیان گر آن است كه شایستگی مقام های ارجمند، مانند مقام امامت برای بعضی از كودكان محال نیست كه آن را غیر ممكن سازد، در این زمینه نمونه های فراوان وجود دارد، كه برای تقریب اذهان به ذكر سه نمونه زیر می پردازیم.

نمونه های استثنایی از خردسالان نابغه

در حالات حسین بن عبد الله بن سینا معروف به شیخ الرّئیس ابوعلی سینا، (373 ـ 427 هـ .ق) نقل كرده اند كه خود در شرح حال خود گفت: «در ده سالگی آن قدر از علوم مختلف را فرا گرفتم كه مردم بخارا از استعداد سرشار من، شگفت زده شده بودند، در دوازده سالگی بر مسند فتوا نشستم، و در شانزده سالگی كتاب قانون را در علم طبّ نوشتم، و بیماری نوح بن منصور رئیس دولت سامانی را كه همه اطبّاء از درمانش عاجز شده بودند، درمان نمودم. او به این خاطر، امكانات فرهنگی بسیار در اختیارم گذاشت، شب و روز به بررسی و مطالعه پرداختم. هنگامی كه به بیست و چهار سالگی رسیدم، همه علوم جهان را می دانستم و چنین می اندیشیدم كه علم و دانشی وجود ندارد كه من به آن دست نیافته باشم».10

نمونه دیگر، یكی از دانشمندان غرب به نام «توماس یونگ» است، كه در دو سالگی خواندن و نوشتن را می دانست، و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت، و به امتیازات استثنایی و اعجاب انگیزی دست یافت.11

نمونه دیگر كه در عصر حاضر رخ داده و بسیار عجیب است و پاسخ به سؤال فوق را به طور عینی و گویا تبیین می كند، مربوط به كودكی به نام آقای سید محمد حسین طباطبائی، فرزند حجت الاسلام آقای سید محمد مهدی طباطبائی، ساكن قم است، آقای سید محمد حسین طباطبائی استعداد و حافظه فوق العاده و استثنایی دارد، مصاحبه با این كودك چندین بار از تلویزیون پخش شده است، و بسیاری از مردم چهره او را دیده اند. این كودك كه اكنون حدود 9 سال دارد، و در حوزه علمیّه قم به تحصیل دروس مقدّماتی حوزوی مشغول است. در پنج و نیم سالگی حافظ همه قرآن شد، جالب این كه علاوه بر حفظ قرآن، آن چنان بر آیات قرآن و معانی آیات مسلّط است، كه اگر ترجمه آیه ای را برای او بخوانیم، او متن آیه را تلاوت می كند، و ترجمه هر آیه از آیات قرآن را می داند، از همه مهم تر این كه انس عمیق او با آیات قرآن به گونه ای است كه پرسش هایی كه از او می شود، با آیات قرآن، به آنها پاسخ می دهد. در فروردین سال1376 (ذیحجه 1417 هـ.ق) در سفر حج، وزیر كشور عربستان سعودی با همراهانش به دیدار او آمدند، به مناسبت این كه او كودك است، اسباب بازی برای او آورده بودند و به او اهدا كردند، و از او پرسش هایی كردند كه او با آیات قرآن به همه آن پرسشها پاسخ داد، پرسش های آنها چنین بود:

1ـ «آیا از وسایل اسباب بازی كه برای تو آورده ایم خوشنود شدی؟»
او در پاسخ، این آیه را خواند: «فَما آتانِیَ اللّهُ خَیْرٌ مِمّا آتاكُمْ بَلْ اَنْتُمْ بِهَدِیَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ؛ آنچه خدا به من داده بهتر است از آن چه به شما داده است، بلكه شما هستید كه به هدیه هایتان خوشنود می شوید».12

2ـ آیا پیراهن عربی بهتر است یا پیراهن ایرانی؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ لِباسُ التَّقوی ذلِكَ خَیْرٌ؛ لباس پرهیزكاری برای شما بهتر است».13

3 ـ آیا خوشنودی كه در كشور ما بمانی و مهمان ما باشی؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «حتّی یَأذَنَ لِی أَبِی؛ تا پدرم به من اجازه دهد».14
و در موردی دیگر، از ایشان پرسیده شد:

4ـ می خواهی از این خانه فعلی كه در آن سكونت داری به جای دیگری بروی، و برای پدرت خانه بخریم، نظر شما چیست؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «اِنّا هیهُنا قاعِدوُنَ؛ ما همین جا نشسته ایم».15

5ـ از او شخصی سؤال كرد: «آیا می خواهی پسر من شوی؟»
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ والدٍ وَ ما وَلَدَ؛ سوگند به پدر و فرزندش».16
اشاره به این كه هر كسی فرزند پدر خویش است.

6ـ از او سؤال شد، آیا بازی را دوست داری؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنیا؛ بهره ات را از دنیا فراموش نكن».17

7ـ آیا كودكان همسال تو، به تو آزار نمی رسانند؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «فَبِئْسَ الْقَرِینُ؛ پس چه بد همنشینی بودی»؟18 اشاره به این كه همنشین بد موجب آزار است، و گاهی بعضی از كودكان مرا آزار می دهند.

8ـ آیا هیچ گاه از پدرت كتك خورده ای؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «قالوُا بَلی؛ گفتند آری».19 اشاره به این كه آری كتك خورده ام.

9ـ آیا هیچ گاه پدرت با تو دعوا كرده است، سپس تو را ببخشد؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «و إذا ما غَضِبُوا هُم یَغْفِروُنَ؛ مؤمنان هنگامی كه خشمگین شوند، عفو می كنند».20 اشاره به این كه آری پدرم به من خشم كرده و مرا بخشیده است.

10ـ تو این همه فضل و كمال، استعداد و حافظه را در این سن و سال از كجا آورده ای؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «یُؤتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤتِی الْحِكْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا كثیرا؛ خداوند دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شایسته بداند) می دهد، و به هر كس دانش داده شود، به او خیر فراوانی داده شده است».21 اشاره به این كه این فضل و كمال از طرف خداست كه به من داده شده است.

نتیجه این كه: وقتی یك كودك عادی در خردسالی به لطف خدا دارای چنین موهبت و امتیاز فوق العاده شد، نباید تعجّب كرد كه چگونه حضرت مهدی(عج) در دوران كودكی به مقام امامت رسیده اند، چنین موضوعی محال نیست، و به اذن الهی به سبب مصالحی به بعضی از افراد داده می شود.

با توجّه به این كه از نظر علمی ثابت شده است كه هرگاه عوامل طول عمر و ادامه زندگی شناخته شود و به آن عمل گردد، انسان می تواند، صدها برابر عمر طبیعی كنونی عمر كند، چنانكه این موضوع در مورد گیاهان و حیوانات، آزمایش شده و نتیجه آن مثبت بوده است. به عنوان مثال: زیست شناسان در مورد طول عمر ملكه زنبوران عسل كه چندین برابر عمر طبیعی زنبوران دیگر است به این نتیجه رسیده اند كه طول عمر رابطه نزدیكی با طرز تغذیه و شرایط اقلیمی دارد، و راز طول عمر ملكه زنبوران عسل این است كه ژله مخصوصی كه زنبوران كارگر، برای تغذیه ملكه فراهم می كنند، موجب افزایش عمر چندان برابر او شده است.22 تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.


پی نوشت:

1) محمّد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج1، ص322.
2) همان.
3) اقتباس از همان، ص383.
4) یوسف (12) آیه 108.
5) محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج1، ص384.
6) قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج4، ص62 (به نقل از مدارك متعدّد اهل تسنّن).
7) مریم(19) آیه 30.
8) مریم (19) آیه 12 ـ مطابق مفهوم بعضی از روایات، منظور از حكم در آیه بالا، مقام نبوّت است (اصول كافی، ج1، ص382).
9) محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج1، ص494.
10) محدّث قمّی، الكُنی والالقاب، ج1، ص320 و 321.
11) پی یر روسو، تاریخ علوم ، ص432.
12) نمل (27) آیه 36 ـ این پاسخ در قرآن در مورد پاسخ حضرت سلیمان(ع) به مأموران بلقیس (ملكه سبأ) است در آن هنگام كه از جانب آن ملكه هدایایی برای سلیمان(ع) آورده بودند.
13) اعراف (7) آیه 26.
14) یوسف(12) آیه80.
15) مائده(5) آیه24.
16) بلد (90) آیه3.
17) قصص (28) آیه 77.
18) زخرف (43) آیه 38.
19) تغابن (64) آیه 7.
20) شوری (42) آیه 37.
21) بقره (2) آیه269.
22) آیت الله ناصر مكارم، مهدی انقلابیِ بزرگ، ص225 و 226.


منابع:
احقاق الحق،قاضی نورالله شوشتری، جلد 4، ص 62
اصول كافی، جلد 1، ص 382
اصول كافی، جلد 1، ص 384
مهدی انقلابیِ بزرگ، آیت الله ناصر مكارم، ص 225 و 226
الكُنی والالقاب،محدّث قمّی، جلد 1، ص 320 و 321
اصول كافی، جلد 1، ص 494
اصول كافی،محمّد بن یعقوب كلینی، جلد 1، ص 322
 
بالا