وسعت اشکم به چشم ابر نیست چارهای غیر از نماز صبر نیست 21
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #21 وسعت اشکم به چشم ابر نیست چارهای غیر از نماز صبر نیست 21
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #23 بُرد در شب تا نبیند بینقاب ماه نورانی تر از خود، آفتاب 23
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #24 بُرد در شب پیکری همرنگ شب بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب 24
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #25 شسته دست از جان، تن جانانه شست شمع شد، خاکستر پروانه شست 25
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #26 سینه و بازو و پهلو از درون هر سه بر هم گریه میکردند خون 26
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #27 گفت بازو، من که رفتم خونفشان تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان 27
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #28 راز هستی در کفن پیچیده شد لالهای با یاسمن پوشیده شد 28 2 278
مجنون الحسین کاربر فعال "بازنشسته" 4/13/13 #29 به خشت خشت سرایت، بهشت بَرد حسد که توتیای مَلک گَردِ بوریای تو بود 29