مرحله ي چهارم .دوره ي آماده سازي (نيمه ي اول قرن سوم هجري)
از امامان متأخر (يعني امام جواد، امام هادي وامام حسن عسکري(ع)) روايات ويژه اي درباره غيبت گزارش شده است. با مطالعه اين روايات به اين نکته رهنمون مي شويم که لسان وفضاي صدور آنها به کلي با روايات پيشين متفاوت است وهر چقدر به زمان غيبت نزديک مي شويم، عبارت ها متفاوت تر وتصريح ها آشکارتر است.همچنان برخي از شيعيان، مانند گذشته، اميدوارند که امام عصرشان، يعني امام جواد، قائم آل محمد(ص) باشد، حتي شخصيتي چون عبدالعظيم نيز از اين سرّ آگاه نيست.(94)
اما در دوران امام هادي (ع) وامام عسکري(ع) کسي انتظار ندارد که اين دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چرا که:
1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده وشيعه قيام آنان را تصور نمي کرد؛
2. امام هادي (ع) بارها از امامت فرزندش امام حسن (ع) سخن گفته بود وشيعه درزمان حيات ايشان مي دانستند امام بعدي کيست. درجريان وفات فرزند بزرگ امام - که اميد امامت به او بود - امام د رحضور عموم اعلام مي دارند که امام بعدي امام حسن است واين گونه معرفي در دوره هاي پيشين امامت سابقه نداشته است؛
3. بيانات متعدد امام هادي مبين آن است که غيبتي در راه است وآن پس از امامت امام بعدي است؛
4. امام هادي از فرصت ها استفاده نموده ودر برهه هاي مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مي گفت.
دوران امام هادي را بايد نقطه عطفي درتبيين مسأله ي غيبت دانست .گويا طلايي ترين فرصت براي آماده سازي مردم با قائم وحوادث بعدي، اين دوران است.
به عنوان نمونه ، سه روايت ازچهار روايت امام جواد(ع) درباره غيبت را جناب عبدالعظيم حسني روايت کرده است.درهيچ کدام از آنها امام جواد براي ايشان، به صورت معين، امام قائم رامعرفي نکرده اند وتنها به توصيفات ومسأله ي غيبت پرداخته اند؛ حال آن که وقتي عبدالعظيم در اواخر عمر به خدمت امام هادي (ع) رسيده ودينش را عرضه مي دارد ويکايک امامان را تا امام هادي برمي شمرد، گويا از امامان بعدي ناآگاه است.امام دراين روايت، او را اين گونه راهنمايي مي کند: «ومن بعدي الحسن ابني، فکيف للناس بالخلف من بعده». وعبدالعظيم - که نمي داند چه حوادثي پس از جانشينِ جانشين امام در راه است - مي پرسد: «کيف ذاک يا مولاي؟» وپاسخ مي شنود که : «لانه لايري شخصه ولايحل ذکره باسمه حتي يخرج فيملاً الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».(95)
سؤالي که امام هادي بارها، پس از معرفي فرزندشان به عنوان جانشين امامت،(96) از شيعيان مي پرسند، اين است: «فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟... لانکم لا ترون شخصه و لا يحل لکم ذکره باسمه».(97) اين عبارات را مي توان بارزترين معرفي و آماده سازي براي غيبت فرض کرد. امام، اين گونه مطالب و سؤالات را از عوام وخواص شيعه حتي درنامه نگاري ها مطرح مي کردند.متن چند نامه در دست است که درتمام آنها امام به کساني همچون علي بن مهزيار (98)، علي بن محمد بن زياد (99) وحتي در پاسخ به جماعت شيعه، مسائل مربوط به غيبت قريب الوقوع حجت آل محمد(ص) را گوشزد مي کردند.روايت زير را صدوق گزارش کرده است:
علي بن عبدالغفار گويد چون ابوجعفر دوم درگذشت، شيعه به ابوالحسن صاحب العسکر(ع) نوشتند واز او از امر امامت پرسيدند. فرمود: تا زنده ام با من است وچون تقدير خداي - عز وجل - به من نازل شود، جانشين من براي شما آيد وچگونه خواهيد بود با خلف بعد از اين خلف.(100)
در دوران امام هادي بخش قابل توجهي از جامعه شيعه به خوبي با مسأله ي غيبت آشنا شده بودند. وچه بسا سختگيري هاي حکومتي برامام حسن عسکري(ع) ، ناشي از همان هراس حاکمان از تولد قائم آل محمد بوده است.در دوران امام حسن عسکري، اگر پرسشي را کساني نظير احمد بن اسحاق ويا محمد بن عثمان درباره جانشيني امام حسن مطرح مي سازند، بدين جهت است که فرزندي را که پيش تر نويد ولادتش داده شده بود نمي ديدند. از اين رو، امام، فرزند برومندشان را به اين دو بزرگوار نشان مي دهند، ولي آنان بايد بدانند که: «هذا أمر من أمر الله، و سر من سر الله، وغيب من غيب الله»(101) است وبدين ترتيب، احمد - که به دنبال علامتي برامامت وغيبت فرزند امام عسکري است- قلبش مطمئن مي گردد.(102)
در دوران امام عسکري شيعيان فهيم خود به اين نتيجه رسيده بودند که امام نبايد درمرآي ومنظر عموم باشد؛ چه اين که ائمه ي متأخر همگي درسنين جواني به شهادت رسيده اندو از سوي ديگر، شيعه آموخته که مي تواند بدون حضور ظاهري امام آموزه هاي ديني اش را از وکيلان و عالمان ديني بياموزد. پس اگر مدتي امام در نقطه اي ديگر حضور داشته باشد، به گونه اي که دست اجانب بدو نرسد، مايه ي خرسندي شيعه خواهد شد.
در روايات امام عسکري به دونکته اشاره شده است:
نکته ي اول. حيرت وترديدها درميان شيعه:«إن له غيبة يحار فيها الجاهلون، ويهلک فيها المبطلون ، و يکذب فيها الوقاتون»(103) و «إن لولدي غيبة يرتاب فيها الناس إلا من عصمه الله عز وجل».(104)
نکته ي دوم. اشاره به طولاني بودن غيبت :«طول الغيبة»، (105) «إن ابني هو القائم من بعدي وهو الذي يجري فيه سنن الانبياء(ع) بالتعمير والغيبة حتي تقسو القلوب لطول الامد».(106)
راويان غيبت در دوره امامان متأخر:
راويان روايات غيبت از امام جواد(ع) عبارت اند از: «عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (107) صقر ابن أبي دلف(108)» واز امام هادي (ع) «ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، (109) بنان بن حمدويه،(110) داود بن قاسم، (111) عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (112) علي بن عبدالغفار، (113) علي بن محمد بن زياد(114) وعلي بن مهزيار(115)» ونيز راويان از امام عسکري (ع) «أحمد ابن إسحاق بن سعد اشعري، (116) حسن بن محمد بن صالح بزاز، (117) محمد بن عثمان العمري(118) وموسي بن جعفر بن وهب البغدادي(119)» هستند.