*♥*•*♥* غيبت امام زمان(عج) از نگاه روايات معصومین (به صورت تفصیلی) *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

مرحله ي چهارم .دوره ي آماده سازي (نيمه ي اول قرن سوم هجري)
غيبت در کلام ائمه ي متأخر(ع)

از امامان متأخر (يعني امام جواد، امام هادي وامام حسن عسکري(ع)) روايات ويژه اي درباره غيبت گزارش شده است. با مطالعه اين روايات به اين نکته رهنمون مي شويم که لسان وفضاي صدور آنها به کلي با روايات پيشين متفاوت است وهر چقدر به زمان غيبت نزديک مي شويم، عبارت ها متفاوت تر وتصريح ها آشکارتر است.همچنان برخي از شيعيان، مانند گذشته، اميدوارند که امام عصرشان، يعني امام جواد، قائم آل محمد(ص) باشد، حتي شخصيتي چون عبدالعظيم نيز از اين سرّ آگاه نيست.(94)
اما در دوران امام هادي (ع) وامام عسکري(ع) کسي انتظار ندارد که اين دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چرا که:
1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده وشيعه قيام آنان را تصور نمي کرد؛
2. امام هادي (ع) بارها از امامت فرزندش امام حسن (ع) سخن گفته بود وشيعه درزمان حيات ايشان مي دانستند امام بعدي کيست. درجريان وفات فرزند بزرگ امام - که اميد امامت به او بود - امام د رحضور عموم اعلام مي دارند که امام بعدي امام حسن است واين گونه معرفي در دوره هاي پيشين امامت سابقه نداشته است؛
3. بيانات متعدد امام هادي مبين آن است که غيبتي در راه است وآن پس از امامت امام بعدي است؛
4. امام هادي از فرصت ها استفاده نموده ودر برهه هاي مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مي گفت.
دوران امام هادي را بايد نقطه عطفي درتبيين مسأله ي غيبت دانست .گويا طلايي ترين فرصت براي آماده سازي مردم با قائم وحوادث بعدي، اين دوران است.
به عنوان نمونه ، سه روايت ازچهار روايت امام جواد(ع) درباره غيبت را جناب عبدالعظيم حسني روايت کرده است.درهيچ کدام از آنها امام جواد براي ايشان، به صورت معين، امام قائم رامعرفي نکرده اند وتنها به توصيفات ومسأله ي غيبت پرداخته اند؛ حال آن که وقتي عبدالعظيم در اواخر عمر به خدمت امام هادي (ع) رسيده ودينش را عرضه مي دارد ويکايک امامان را تا امام هادي برمي شمرد، گويا از امامان بعدي ناآگاه است.امام دراين روايت، او را اين گونه راهنمايي مي کند: «ومن بعدي الحسن ابني، فکيف للناس بالخلف من بعده». وعبدالعظيم - که نمي داند چه حوادثي پس از جانشينِ جانشين امام در راه است - مي پرسد: «کيف ذاک يا مولاي؟» وپاسخ مي شنود که : «لانه لايري شخصه ولايحل ذکره باسمه حتي يخرج فيملاً الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».(95)
سؤالي که امام هادي بارها، پس از معرفي فرزندشان به عنوان جانشين امامت،(96) از شيعيان مي پرسند، اين است: «فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟... لانکم لا ترون شخصه و لا يحل لکم ذکره باسمه».(97) اين عبارات را مي توان بارزترين معرفي و آماده سازي براي غيبت فرض کرد. امام، اين گونه مطالب و سؤالات را از عوام وخواص شيعه حتي درنامه نگاري ها مطرح مي کردند.متن چند نامه در دست است که درتمام آنها امام به کساني همچون علي بن مهزيار (98)، علي بن محمد بن زياد (99) وحتي در پاسخ به جماعت شيعه، مسائل مربوط به غيبت قريب الوقوع حجت آل محمد(ص) را گوشزد مي کردند.روايت زير را صدوق گزارش کرده است:
علي بن عبدالغفار گويد چون ابوجعفر دوم درگذشت، شيعه به ابوالحسن صاحب العسکر(ع) نوشتند واز او از امر امامت پرسيدند. فرمود: تا زنده ام با من است وچون تقدير خداي - عز وجل - به من نازل شود، جانشين من براي شما آيد وچگونه خواهيد بود با خلف بعد از اين خلف.(100)
در دوران امام هادي بخش قابل توجهي از جامعه شيعه به خوبي با مسأله ي غيبت آشنا شده بودند. وچه بسا سختگيري هاي حکومتي برامام حسن عسکري(ع) ، ناشي از همان هراس حاکمان از تولد قائم آل محمد بوده است.در دوران امام حسن عسکري، اگر پرسشي را کساني نظير احمد بن اسحاق ويا محمد بن عثمان درباره جانشيني امام حسن مطرح مي سازند، بدين جهت است که فرزندي را که پيش تر نويد ولادتش داده شده بود نمي ديدند. از اين رو، امام، فرزند برومندشان را به اين دو بزرگوار نشان مي دهند، ولي آنان بايد بدانند که: «هذا أمر من أمر الله، و سر من سر الله، وغيب من غيب الله»(101) است وبدين ترتيب، احمد - که به دنبال علامتي برامامت وغيبت فرزند امام عسکري است- قلبش مطمئن مي گردد.(102)
در دوران امام عسکري شيعيان فهيم خود به اين نتيجه رسيده بودند که امام نبايد درمرآي ومنظر عموم باشد؛ چه اين که ائمه ي متأخر همگي درسنين جواني به شهادت رسيده اندو از سوي ديگر، شيعه آموخته که مي تواند بدون حضور ظاهري امام آموزه هاي ديني اش را از وکيلان و عالمان ديني بياموزد. پس اگر مدتي امام در نقطه اي ديگر حضور داشته باشد، به گونه اي که دست اجانب بدو نرسد، مايه ي خرسندي شيعه خواهد شد.
در روايات امام عسکري به دونکته اشاره شده است:
نکته ي اول. حيرت وترديدها درميان شيعه:«إن له غيبة يحار فيها الجاهلون، ويهلک فيها المبطلون ، و يکذب فيها الوقاتون»(103) و «إن لولدي غيبة يرتاب فيها الناس إلا من عصمه الله عز وجل».(104)
نکته ي دوم. اشاره به طولاني بودن غيبت :«طول الغيبة»، (105) «إن ابني هو القائم من بعدي وهو الذي يجري فيه سنن الانبياء(ع) بالتعمير والغيبة حتي تقسو القلوب لطول الامد».(106)

راويان غيبت در دوره امامان متأخر:


راويان روايات غيبت از امام جواد(ع) عبارت اند از: «عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (107) صقر ابن أبي دلف(108)» واز امام هادي (ع) «ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، (109) بنان بن حمدويه،(110) داود بن قاسم، (111) عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (112) علي بن عبدالغفار، (113) علي بن محمد بن زياد(114) وعلي بن مهزيار(115)» ونيز راويان از امام عسکري (ع) «أحمد ابن إسحاق بن سعد اشعري، (116) حسن بن محمد بن صالح بزاز، (117) محمد بن عثمان العمري(118) وموسي بن جعفر بن وهب البغدادي(119)» هستند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
نتايج روايات پيشگويي اهل بيت(ع)

پس از بررسي روايات اهل بيت درپيشگويي غيبت اين نتايج به دست آمد:

الف: در سده ي اول هجري


بيان مسأله ي غيبت به صورت اجمالي، اشارات کلي وبسيار سري بوده است.اگر درمحفلي هم گفته شده، اعضاي آن ازخواص ومعتمدان اهل بيت بوده اند.
طبيعي است که از بيانات رمز گونه واشاره اي ، تصوري درست ويا تصديقي منطقي براي مخاطبان حاصل نمي شود .بيان اجمالي درسده ي اول، تنها به جهت آشنايي وايجاد خراش هاي ذهني در اذهان بزرگان شيعه بوده است.

ب .در نيمه ي اول سده ي دوم


با توجه به حوادث سياسي، ناآرامي ها و...، انتظار قيام قائم آل محمد درميان شيعيان شکل گرفت. صادقين (ع) از فرصت پيش آمده براي معرفي قائم خوب استفاده کردند.در لابه لاي معرفي مهدي، به پيش آمدهاي قبل وبعد از قيام نيز پرداخته شد، که از آن جمله مسأله ي غيبت و زواياي ناپيداي آن است.
اگر چه روايات متعدد اين دوامام نشان از شيوع مسأله غيبت دارد، اما همچنان به عنوان يک سر درون گروهي است که نبايد فاش شود.
از شيوه ي تعامل راويان اين دوره مي توان دريافت که نگاه آنان از يک تصور اجمالي از غيبت فراتر رفته است، ولي هنوز تا در تفصيلي آن فاصله دارند.

ج. در نيمه ي دوم قرن سوم

با زنداني شدن امام کاظم و دور از دسترس بودن ايشان، مي رفت که شيعه، به تدريج، با غيبت آشنا شود ونه تنها دانشمندان بزرگ عصر امام کاظم وامام رضا از مسأله ي غيبت آگاه بودند، بلکه بخش هايي از عموم شيعيان نيز با مسأله ي ضرورت غيبت قائم آشنا شده بودند.از گزارش ها چنين بر مي آيد که امام رضا حتي در جلسات عمومي در خراسان - که حتماً جاسوسان حکومتي هم حاضر بوده اند- از مهدي، قيام و غيبت ايشان سخن به ميان آورده اند.
با توجه به ادعاي باطل واقفيان، دراين دوران، غيبت امام کاظم، زمينه ي خوبي براي نشر روايات صحيح غيبت توسط انديشمندان اماميه پيش آمد.

د. در دوران ائمه متأخر (ع) (نيمه ي اول سده ي سوم هجري)

بخش قابل توجهي از جامعه شيعه به خوبي با مسأله ي غيبت آشنا شده بودند. روايات اين دوران شيعه را براي غيبت آماده مي کند و«غيبت » را بسيار «قريب الوقوع» معرفي مي کند.
بيانات متعدد امام هادي کاملاً مبين آن است که غيبتي در راه است وآن پس از امامت امام بعدي است، و آن حضرت دربرهه هاي مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مي گفت.
در دوران امام عسکري شعيان فهيم خود به اين نتيجه رسيده بودند که امام نبايد در مرآ ومنظر عموم باشد؛ چه اين که ائمه ي متأخر، همگي، در سنين جواني به شهادت رسيده اند واز سوي ديگر، شيعه آموخته که مي تواند بدون حضور ظاهري امام آموزه هاي ديني اش را از وکيلان وعالمان ديني بياموزد.
بنابراين، با توجه به آماده سازي ائمه، پس از شهادت امام حسن عسکري(ع) و وقوع غيبت، جامعه شيعه، بدون هيچ تزلزل جدي وانشعابات متعدد ، به خوبي غيبت را پذيرفت.
چند انشعاب پيش آمده در اين دوران، طرفداراني اندک به خود ديده وعمري کوتاه داشته اند.اکثريت جامعه شيعي مسأله ي غيبت را پذيرفتند ودر انتظار پايان دوره ي غيبت وظهور منجي گرديدند.به اميد روزي که آن وجود نازنين از پس پرده رخ بنماياند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پينوشتها:

* مدرس دانشکده ي علوم حديث.
1- الغيبة(نعماني)، ص 171، ح3.
2- همان، ص 164، ح 5 و ص 172 و ح 7؛ دلائل الامامة، ص 535 ، ح 520؛ کمال الدين ، ص 325 ، ح 3 وص ص 329، ح 11؛ الغيبة (طوسي)، ص 158، ح 115و ص 162، ح 121 و ص 163، ح 125و ص 424، ح 408؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 195.
3- کمال الدين، ص 326، ح 5؛ الغيبة (نعماني)ف ص 154، ح 12؛ دلائل الامامة، ص 455، ح 435.
4- الکافي، ج1، ص 341، ح 22 و ح 23 وص 324، ح 1 و ص 330 ، ح 14؛ الغيبة (طوسي)، ص 159، ح 116؛ الغيبة(نعماني)، ص 149، ح 6، و ص 150 ، ح 7.
5- کمال الدين ، ص 330، ح 15.
6- الغيبة(نعماني)، ص 176، ح 18و ح 19 و ص 177، ح 20؛ کمال الدين، ص 481، ح 8 وح 9.
7- الغيبة (نعماني)، ص 176، ح 19.
8- کمال الدين ، ص 327، ص 7؛ الغيبة(نعماني)، ص 173، ح 8؛ کشف الغمة في معرفة الائمة، ج3، ص 329.
9- الکافي، ج1، ص 338، ح 8.
10- الغيبة (نعماني)، ص 177، ح 20.
11- الغيبة (نعماني)، ص 171، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، ص 162، ح 121.
12- کمال الدين ، ص 330، ح 14.
13- «تکون له حيرة وغيبة يضل فيها أقوام، و يهتدي فيها أقوام».(همان، ص 330، ح 14).
14- «إن اللغلام غيبة قبل أن يقوم». (الغيبة (نعماني)، ص 177، ح 20).
15- «إن للقائم غيبتين يقال له في إحديهما: هلک ولا يدري في أي واد سلک».(الغيبة (نعماني)، ص 173، ح 8).
16-«إمام يخنس سنة ستين ومائتين، ثم يظهر کالشهاب يتوقد في اليلة الظلماء».(الکافي، ج1، ص 341، ح 22 وح 23) علامه مجلسي مي نوسد دراين سال امام عسکري وفات يافت وامامت قائم وغيبت آغاز شد.گفتني است اسناد اين دو روايت الکافي درميان روايات ديگر امام باقر ضعيف ترين اسناد است. گذشته از اين، بيان سال غيبت با روايات مشابه سازگار نيست.
17- «قلت: ولم قال: يخاف- وأوما بيده إلي بطنه - قال زرارة: يعني القتل.(کمال الدين، ص 481، ح 9)
18- الکافي، ج1، ص 341، ح 22.
19- کمال الدين، ص 326، ح 5.
20- همان، ص 330، ح 14.
21- الغيبة (نعماني)، ص 164، ح 5.
22- الغيبة (طوسي)، ص 163 ، ح 125.
23- کمال الدين، ص 481، ح 9.
24- ر.ک :اختيار معرفة الرجال ، ج1، ص 375، ش 260.
25- ر.ک :الکافي، ج1، ص 231، ح 3.
26- مانند: لابد للغلام من غيبة.الکافي، ج1، ص 342، ح 29ويا: لابد لصاحب هذا الامر من غيبة ولابد له في غيبته من عزلة. (همان، ج1، ص 340، ح 16)
27- همان، ج1، ص 340، ح 16؛ الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 118؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 345، ح 31 و ص 358، ح 55.
28- الکافي، ج1، ص 340، ح 19.
29- الغيبة (نعماني)، ص 172، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 423، ح 407.
30- الغيبة (نعماني)، ص 155، ح 14؛ الغيبة( طوسي)، ص 423، ح 406.
31- کمال الدين ، ص 33 و ص 342 ، ح 23.
32- الکافي، ج1، ص 338، ح 9 و ص 339، ح 12و ص 340، ح 18 و ص 342،ح 29 ؛ کمال الدين ، ص 342، ح 24 و ص 346، ح 33و ص 440، ح 7 و ص 351، ح 49.
33- کمال الدين، ص 136، ح 6.
34- همان، ص 480، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 167 ، ح 129.
35- کمال الدين، ص 333، ح 1و ص 341، ح 22 و ص 411 ، ح 5.
36- الغيبة (طوسي)، ص 163 ، ح 123.
37- کمال الدين، ص 347، ح 36.
38- همان، ص 338، ص 12 و ص 410، ح 4.
39- همان، ص 481، ح 11؛ الصراط المستقيم، ج2، ص 237.
40- کمال الدين ، ص 340، ح 18و ص 152، ح 14؛ الغيبة (نعماني)، ص 159 ، ح 4.
41- الکافي، ج1، ص 337، ح 6 و ص 339، ح 12؛ کمال الدين، ص 346، ح 33 و ص 440، ح 7 و ص 351 ، ح 49.
42- الغيبة (نعماني)، ص 189، ح 44.
43- الکافي، ج1، ص 338، ح 10؛ الغيبة (نعماني)، ص 158، ح 1.
44- إثبات الوصية، ص 225.
45- الکافي، ج1، ص 333، ح 1 و ص 338، ح 11 و ص 340 ، ح 20؛ الغيبة (نعماني)، ص 171، ح 5؛ الغيبة (طوسي)، ص 61، ح 60 و ص 161 ، ح 120؛ کمال الدين، ص 337، ح 10 و ص 339 ، ح 16.
46- دلائل الامامة، ص 535، ح 519.
47- کمال الدين، ص 340، ح 20 وص 17.
48- الکافي، ج1، ص 335، ح 1؛ الغيبة (نعماني)، ص 169 ، ح 11.
49- الکافي ، ج1، ص 340، ح 18.
50- دربعضي از موارد زراره شنيده خود را به امام باقر(ع) نسبت مي دهد (الغيبة (نعماني)، ص 176، ح 19و ص 177، ح 20؛ کمال الدين، ص 481 ، ح 9) ودربعضي موارد به امام صادق(ع) (الکافي ، ج1، ص 337، ح 5 و ص 338 ، ح 9؛ کمال الدين ، ص 342، ح 24).
51- ر.ک :الکافي، ج1، ص 336، ح 3 و ص 338، ح 11 وص 340، ح 16؛ الغيبة (نعماني)، ص 151، ح 9 و ص 188 ، ح 41؛ کمال الدين ، ص 347، ح 35و ص 342، ح 23 و ص 481 ، ح 11؛ الغيبة (طوسي)، ص 337، ح 285؛ بحار الأنوار، ج42، ص 79، ح 8و ج51، ص 145.
52- الغيبة (طوسي)، ص 161، ح120.
53- الکافي، ج1، ص 339، ح 12 وص 340، ح 19 وح 20.
54- همان، ج 1، ص 333، ح 1 و ص 337،ح 6.
55- کمال الدين، ص 345، ح 31، و ص 347، ح 36.
56- ر.ک :همان، ص 136، ح 6 و ص 152، ح 14 و ص 340، ح 18 و ص 352، ح 50 و ص 480 ، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 167، ح 129.
57- الکافي، ج1، ص 336،ح 2 و ص 359، ح 1؛ الغيبة (نعماني)، ص 154، ح 11؛ کمال الدين ، ص 315، ح 2 و ص 287، ح 7؛ الغيبة (طوسي)، ص 166، ح 128.
58- الکافي، ج1، ص 338، ح 10.
59- الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 118.
60- کمال الدين، ص 481، ح 11.
61- همان، ص 33 وص 342، ح 23.
62- الغيبة (طوسي)، ص 163، ح 123. نمونه هايي ديگر: الغيبة(نعماني)، ص 159، ح 4و ص 172، ح 6؛ کمال الدين، ص 347، ح 36.
63- الکافي، ج1، ص 338، ح 11.
64- مسعدة بن صدقه نيز روايتي از امام صادق نقل مي کند که گويا درخطابه اي جمعي امام سخن گفته اند چه اين که مي گويد: «قال في خطبة له».(اثبات الوصية، ص 225).
65- الغيبة (طوسي)، ص 164، ح 126.
66- کمال الدين، ص 359، ح 1 و ص 360، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، 160، ح 117 و ص 166، ح 128و ص 337، ح 284؛ دلائل الامامة، ص 534، ح 516.
67- کمال الدين ، ص 368، ح 6.
68- همان، ص 361، ح 5.
69- همان، ص 360، ح 2.
70- همان، ص 361، ح 4.
71- سه نفر نخست را همگي به جلالت و بزرگي مي شناسند. نفر چهارم جناب عباس بن عامر هم بسيار موثق و محترم بوده است. و نجاشي اورا شيخ صدوق، ثقه وکثير الحديث خوانده است. (رجال النجاشي ، ص 281، ش 744).
72- داود بن کثيب نيز گرچه توسط نجاشي وابن غضايري تضعيف شده است، ولي ابن فضالف کشي، ابن قوويه، شيخ مفيد وشيخ طوسي او را ستوده اند.
73- کمال الدين، ص 360، ح 3.
74- همان، ص 368، ح 6.
75- همان، ص 361، ح 5.
76- همان، ص 360، ح 2.
77- همان، ص 360، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 117.
78- ايوب بن نوح گويد: به امام رضا عرض کردم: اميدوارم صاحب الامر توباشي وخدا آن را بي شمشير به تو برگرداند، با شما بيعت شده است وبه نام شما سکه زده اند . (کمال الدين، ص 370، ح 1).
79- همان، ص 376، ح 7.
80- همان، ص 372، ح 6.
81- همان، ص 371، ح4.
82- همان، ص 370، ح 1.
83- همان، ص 480، ح 4.
84- عيون أخبار الرضا(ع) ج1، ص 9، ح 14.
85- کمال الدين، ص 371، ح 5.
86- همان، ص 372، ح 6.
87- همان، ص 376، ح 7 و ص 648، ح 2 و ص 370، ح 2.
88- الغيبة (نعماني)، ص 180، ح 27.
89- کمال الدين، ص 376، ح 7 و ص 371، ح 5.
90- همان، ص 372، ح 6.
91- همان، ص 371، ح 5.
92- الغيبة(نعماني)، ص 180، ح 27.
93- هفتاد روايت از واقفه را شيخ طوسي در الغيبة آورده است. (الغيبة ، ص 43).
94- کمال الدين، ص 377، ح 2.
95- کمال الدين ، ص 379، ح 1؛ التوحيد، ص 81، ح 37.
96- با عبارتي نظير: الخلف من بعدي ابني الحسن.
97- کمال الدين، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
98- همان، ص 380، ح 2.
99- همان، ص380، ح 3.
100- همان، ص 382، ح 8.
101-همان، ص 384، ح 1
102- يا أحمد بن إسحاق! مثله في هذه الامة مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذي القرنين، والله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلکة إلا من ثبته الله - عز وجل- علي القول بإمامته وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه. فقال أحمد بن إسحاق: فقلت له: يا مولاي! فهل من علامة يطمئن إليها قلبي فنطق الغلام (ع) بلسان عربي فصيح ؟ فقال: أنا بقية الله في أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عين ، يا أحمد بن إسحاق. فقال أحمد بن إسحاق: فخرجت مسروراً فرحاً.
103- همان، ص 409، ح 9.
104- همان، ص 409، ح 8
105- همان، ص 384، ح 1.
106- همان، ص 524، ح 4.
107- همان، ص 377، ح 1 وح 2؛ الغيبة (نعماني)، 186، ح 37.
108- کمال الدين، ص 378، ح 3.
109- همان، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
110- الغيبة (طوسي)، ص 162، ح 122.
111- الکافي ، ج1، ص 328، ح 13 و ص 332،ح 1.
112- التوحيد، ص 81، ح 37.
113- کمال الدين، ص 382، ح 8.
114- همان، ص 380، ح3
115- همان،ص380، ح2.
116- همان، ص384،ح1و ص408، ح7.
117- همان، ص 524،ح4.
118- همان، ص409، ح9.
119-همان، ص409،ح8.

کتابنامه
- إثبات الوصية للامام علي بن ابي طالب، علي بن حسين مسعودي، قم: مؤسسه ي انصاريان، 1417ق.
- إختيار معرفه الرجال، محمد بن عمرکشي، تحقيق: حسن المصطفوي، مشهد: دانشکده الهيات ومعارف اسلامي، 1348ش.
- الإختصاص ، محمد بن محمد بن نعمان، تحقيق: علي اکبر الغفاري، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1416ق.
- الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، محمد بن محمد بن نعمان ، بيروت: دار المفيد، مؤسسة آل البيت، 1414ق.
- الأمالي، محمد بن محمد بن نعمان، تحقيق: حسين الاستاد ولي، قم: جماعة المدرسين، 1412ق.
- التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، تهران: مکتبة الصدوق، 1398ق.
- الخصال، محمدبن علي ابن بابويه، تحقيق: علي اکبر الغفاري، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1414ق.
- الرجال، احمدبن حسين بن غضائري، تحقيق: محمد رضا الحسيني الجلالي، قم: دار الحديث، 1422ق.
- الرجال ، حسن بن علي ابن داود حلي، تحقيق: محمد صادق آل بحرالعلوم، قم: منشورات الرضي.
- الصراط المستقيم إلي مستحقي التقديم، علي بن محمد نباطي، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، تهران: المکتبة المرتضوية، 1384ق.
- الغيبة ، محمد بن ابراهيم النعماني، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: مکتبة الصدوق، بي تا.
- الغيبة، محمد بن حسن طوسي، قم: مکتبة بصيري، 1385ق.
- الکافي، محمد بن يعقوب کليني، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: دارالکتب الاسلامية، پنجم، 1363ش.
- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسي، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1412ق.
- بصائر الدرجات (الکبري)، محمد بن حسن صفار، تحقيق: محسن کوچه باغي.
- تحف العقول عن آل الرسول(ص)، حسن بن علي ابن شعبه، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: کتابفروشي اسلاميه، 1354ش.
- خصائص الأئمه(ع)، محمدبن حسين شريف رضي، تحقيق: محمد هادي الاميني، مشهد: مجمع البحوث الاسلامية، 1406ق.
- دانشنامة اميرالمؤمنين(ع) ، محمّد محمدي ري شهري، تحقيق: عبدالهادي مسعودي و... قم: دار الحديث، 1381ش.
- «درآمدي برغيبت نگاري»، مهدي غلامعلي، دو فصلنامه ي علمي- تخصصي حديث انديشه، شماره ي 3، سال دوم، بهار وتابستان 86.
- دلائل الإمامة، محمد بن جرير طبري آملي، بيروت: مؤسسه ي الاعلمي، 1408ق.
- رجال النجاشي ، احمد بن علي نجاشي، تحقيق: محمد جواد النائيني، بيروت: دار الاضواء، 1408ق.
- شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، نعمان بن محمد ابن حيون، تحقيق: محمد الحسيني الجلالي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي ، 1409ق.
- عيون أخبار الرضا(ع) ، محمد بن علي ابن بابويه، تهران: منشورات الاعلمي.
- فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع)، محمد بن احمد ابن شاذان، تحقيق: عبدالرحمن حويلد، بيروت: دار البلاغة ، 1407ق.
- کشف الغمة في معرفة الأئمة، علي بن عيسي اربلي، تحقيق: هاشم الرسولي المحلاتي، بيروت: دار الکتاب الاسلامي، 1401ق.
- کفاية الأثر في النص علي الأئمة الأثني عشر، علي بن محمد خزاز، تحقيق: عبداللطيف الحسيني الکوه کمري، قم: بيدار، 1401ق.
- کمال الدين وتمام النعمة، محمد بن علي ابن بابويه، تحقيق: علي اکبر الغفاري ، قم: مؤسسة النشر الاسلامي ، 1390ق.
-مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان حلي، قم: الرسول المصطفي(ص).
-معجم رجال الحديث، ابوالقاسم خويي، قم: مرکز نشر الثقافه الاسلاميه، 1413ق.
منبع:فصلنامه علوم حديث شماره 53
 
بالا