حاجت اهل ولا جز فرج مهدی نیست
بر دل خسته دوا جز فرج مهدی نیست
پهلوی فاطمه بشکسته و رویش نیلی
سینه مجروح و شفا جز فرج مهدی نیست
خسته ازاین دلبستگی ها دست میبرم به دعا
اشک میریزم سجده میکنم رو به خدا
بگذاردراغوشت بمیرم از این هوس ها
آری زمین نیست جای این حوا
"خسته" خواندی خود را، تو چرا ای عاطی
واژه ی دیوان مجنون و قشنگ ساقی
خسته یا عاطی؟ کدامش "واژه" ی این شعر است؟
نفر قبلی توست همه ی زمزمه های هادی