✿ ✿ مشاعره ی دوستان انجمن ✿ ✿

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سيب ها روي خاک غلطيدند

چادرش در ميان گرد وغبار

قبلا اين صحنه را...نمي دانم

در من انگار مي شود تکرار

حمیدرضا برقعی
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است

بنويسيد که يک مرغ مهاجر بودهاست

بنويسيد زمين کوچه ي سرگردانياست

او در اين معبر پرحادثه عابر بودهاست
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
تا قبله ی ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبله ی احرار کج است
ما جانب قبله ی دگر رو نکنیم
آن قبله مارست گر چه بسیار کج است
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد

:gol::gol::gol:
:gol::gol:
:gol:
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق
كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد




درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند

حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد
علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند

بساط سبزه لگدكوب شد به پاي نشاط
ز بس كه عامي و عارف به رقص برجستند

يكي درخت گل اندر سراي خانه ماست
كه سروهاي چمن پيش قامتش پستند

به سرو گفت كسي، ميوه اي نمي آري
جواب داد كه آزادگان، تهي دستند
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند

حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد
علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند

بساط سبزه لگدكوب شد به پاي نشاط
ز بس كه عامي و عارف به رقص برجستند

يكي درخت گل اندر سراي خانه ماست
كه سروهاي چمن پيش قامتش پستند

به سرو گفت كسي، ميوه اي نمي آري
جواب داد كه آزادگان، تهي دستند



دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم

روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
تو در کنار فراتی ندانی این معنی

به راه بادیه دانند قدر آب زلال

 
بالا