دیدگاه عارفان دباره عقل

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
بررسی بسیاری از موارد ظاهری تعارض عرفان و فلسفه در آثار عرفانی،نشان آن است که نزاع اهل معرفت نه با عقل بما هو عقل ،بلکه با عقل تاریخی مشایی(فلسفه مشا)،حاکم بر فضای فلسفی سده های میانه اسلامی است.

کاستی های این نوع فلسفه(فلسفه مشایی) و فاصله گرفتن برخی ادعاهای مهم آن از آموزه های دینی امری بوده که در طول تاریخ تفکر اسلامی،نه تنها عارفان،بلکه متکلمان و اهل حدیث را نیز بر آشفته است.سر بر آوردن مکتب فلسفی اشراقی در چنین بستری قابل درک است.

پس از انتقادهای بنیان کن غزالی،به مبانی فلسفه مشایی،سهروردی می کوشد با پایه گذاری اصول جدید فلسفی که روش ذوق و شهود را نیز به رسمیت می شناسد،کاستی های فاحش نظام فلسفی اسلامی را ترمیم کند
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
هر چند این نظام فلسفی ،مقدمه ای بر کار سترگ صدر الدین شیرازی تلقی می شود،در واقع فلسفه حتی پس از شیخ اشراق در سراسر عالم اسلام،بیشتر فلسفه ای مشایی باقی ماند.نفوذ مکتب اشراقی ،هیچ گاه تا زمان ملاصدرا که آن را به جایگاه واقعی اش رساند،به گستردگی مکتب ابن سینا نرسید.

این در حالی است که حکمت اشراقی هر چند در روش توانست خود را به ساحت عرفان نزدیک کند،از نظر محتوایی در نزدیک سازی محتوای ادعاهای فیلسوفان و عارفان ،یعنی نزدیکی جهان بینی و هستی شناسی آنها گامی بر نداشت.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
عارفانی همچون ابو حامد ترکه که با ترک فضای فلسفه به دلیل ناتوانی از پاسخ گویی به نیازهایشان ،به جرگه عرفا پیوستند،در عمل مکتب فلسفی مشایی را مطالعه کرده بودند.آنها،هم در استفاده از مفاهیم فلسفی برای نزدیک سازی ادعاهای اهل معرفت و هم در انتقادهایشان از اصول و مبانی فلسفی ،به این مکتب ناظرند.

بنابراین،انکار عقل و تاکید بر تعارض آن با دل،نه تایید تعارض ذاتی ساحت برهان و کشف ،بلکه تلاشی برای رها شدن از قید و بند هایی است که یک نظام فلسفی ناکار آمد بر سر راه عقل نهاده است و او را از فهم مقصود دل باز می دارد.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
از همین رو،پس از سر بر آوردن فلسفه صدرایی و تلاش های موفق د راثبات هم افق بودن برهان و شهود ،این تعارض ها و ستیزها کم رنگ تر شد و سرانجام چنان شد که برخی از اهل معرفت،سالکان و مبتدیان طریقت را به مطالعه و فرا گیری این مکتب فلسفی سفارش کردند.

در همین زمینه ،به چند بیان از اهل معفت می پردازیم:
(هذه المباحث العقلیه.......
این مباحث عقلی هر چند مطالبی در آنها هست که با ظاهر حکمت نظری مخالف است،در حقیقت روح حکمت نظری می باشند که از انوار حضرت نبوی ظاهر گشته اند و به همین دلیل،اهل الله از اظهار آنها اایی ندارند ،هر چند فلسفه ورزان و پیروان آنها از این گونه مطالب دوری می کنند)1

پی نوشت:
1-قیصری/شرح فصوص/ص 81
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
جنای کاشانی نیز در نامه ای به علاء الدوله سمنانی،بر همین معنا تاکید می کند:
تصور افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود،مردم را به معرفت رساند و از این ترددها باز رهاند.

مدتی در تحصیل آن صرف شد و استحضار آن به جایی رسید که بهتر از آن صورت نبندد وچندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند و معلوم گشت که معرفت مطلوب ،از طور عقل برتر است،چه در آن علوم،هر چند حکما از تشبیه به صور و اجرام خلاصی یافته اند،در تشبیه به ارواح (عقول و مفارقات)افتاده اند.1

پی نوشت:
1-جامی نفحات الانس،ص 487
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
مفاد کلام کاشانی کاملا نشان آن است که روی گردانی وی از معقولات و علم الهی ،نه ناشی از تعارض عقل با شهود،بلکه ناشی از نهایی نبودن حرف حکما،به ویژه در معرفت درباره نفی اساسی و کلی عقل وجود دارد،ناشی از همین مواجهه با عقل ناکار آمد تاریخی و تعمیم دادن آن به حقیقت قوه عقلانی است.

از جمله این موارد می توان به دلایل نه گانه عقلی اشاره کرد که صدرالدین قونوی در کتاب تفسیری اعجازالبیان(1)بر شمرده است و جناب فناری نیز در کتاب عرفانی مصباح الانس(2) به نقل از همان منبع ،تکرا ر و شرح می کند.

ادامه دارد......
پی نوشت:
1-قونوی /اعجاز البیان/ص 35-15
2-مصباح الانسص 32-36
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
قونوی می گوید اهل بصیرت چنین گفته اند که دو راه برای دستیابی به معرفت حقیقی وجود دارد :عقل و دل

اما بنا بر دلایل نه گانه ای که آورده است باید گفت راه عقل عاری از خلل نیست و گزینه مطلوب همان راه دل و شهود است در این مورد اگر مقصود ایشان همان نفی دستیابی قوه عقلانی به حقیقت امور باشد که مورد تایید است و این به معنای نفی کلی عقل نیست

برای مثال ،بررسی دلایل قونوی در این زمینه بیانگر آن است که تنها یک یا دو مورد از این موارد ،بنیان های منطقی لازم را دارد که در این موارد نیز نفی عقل از اساس منظور نیست بلکه محدود بودن آن در ادراک برخی امور اثبات می شود
 
بالا