بررسی بسیاری از موارد ظاهری تعارض عرفان و فلسفه در آثار عرفانی،نشان آن است که نزاع اهل معرفت نه با عقل بما هو عقل ،بلکه با عقل تاریخی مشایی(فلسفه مشا)،حاکم بر فضای فلسفی سده های میانه اسلامی است.
کاستی های این نوع فلسفه(فلسفه مشایی) و فاصله گرفتن برخی ادعاهای مهم آن از آموزه های دینی امری بوده که در طول تاریخ تفکر اسلامی،نه تنها عارفان،بلکه متکلمان و اهل حدیث را نیز بر آشفته است.سر بر آوردن مکتب فلسفی اشراقی در چنین بستری قابل درک است.
پس از انتقادهای بنیان کن غزالی،به مبانی فلسفه مشایی،سهروردی می کوشد با پایه گذاری اصول جدید فلسفی که روش ذوق و شهود را نیز به رسمیت می شناسد،کاستی های فاحش نظام فلسفی اسلامی را ترمیم کند
کاستی های این نوع فلسفه(فلسفه مشایی) و فاصله گرفتن برخی ادعاهای مهم آن از آموزه های دینی امری بوده که در طول تاریخ تفکر اسلامی،نه تنها عارفان،بلکه متکلمان و اهل حدیث را نیز بر آشفته است.سر بر آوردن مکتب فلسفی اشراقی در چنین بستری قابل درک است.
پس از انتقادهای بنیان کن غزالی،به مبانی فلسفه مشایی،سهروردی می کوشد با پایه گذاری اصول جدید فلسفی که روش ذوق و شهود را نیز به رسمیت می شناسد،کاستی های فاحش نظام فلسفی اسلامی را ترمیم کند