&& قصه هایی قشنگ از گوهرهای آسمانی &&

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
سلام به همگی.


ان شاالله قصد داریم در این تاپیک براتون داستان هایی زیبا از اهل بیتعلیه السلام بگیم. می دونم خیلی از شما از قصه خوشتون میاد، به همین خاطر این تاپیک رو زدم.

امیدوارم مورد پسندتون واقع بشه.


:gol::gol::gol:
%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%87.jpg

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. وقتی امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام بچه بودن، یه بنده خدایی گناهی میکنه ولی از خجالتش، مدتی خودش رو قایم میکنه و پیش رسول خدا(ص) نمیره.تا اینکه یه روز...

تا اینکه یه روز امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلامرو میبینه. اون دو بزرگوار رو روی دوش خودش میذاره و با همون حال میره خدمت پیامبر(ص) و گفت: من گناهكارم ، در پناه خدا، و این دو بچه به حضور شما اومدم تا منو ببخشید. خب بنظرتون پیامبر اکرم(ص) چه عکس العملی نشون دادن؟

خب صبر کنید الان براتون میگم.

رسول خدا (ص) وقتی كه اون منظره رو دیدن، کلی خندیدن.

بعد به مرد گناهکار گفتن: برو جانم تو آزاد هستی، بعد به حسن و حسین فرمودن: اون شخص در مورد عفو گناه خود، شما رو شفیع قرار داد. در اینجا بود که آیه 64 سوره مبارکه نساء نازل شد:

ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما

و اگر گنهكاران كه بر اثر گناه به خود ستم كردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می كردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می كرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

و اینطور بود که اون شخص گناهکار بخشیده میشه.

قصه ما به سر رسید...


11.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا مهربون هیچ کس نبود.

یه روز یه مردی از اهالی شام وارد مدینه میشه و امام حسنعلیه السلام رو میبینه که سوار اسب هستن. شروع میکنه به لعنت کردن امام. اما امام هیچی بهشون نگفتن.

وقتی بدگویی اون مرد تموم شد، امام حسنعلیه السلام جلو رفتن و سلام کردن و لبخند به لب گفتن:

ای پیرمرد فکر می كنم اینجا غریب باشی و شاید اشتباه گرفتی . اگه از اونچه گفتی طلب عفو كنی تو رو می بخشیم و اگه از ما در خواستی داشته باشی عطا میکنیم، اگه راهنمائی بخواهی تو رو راهنمائی می كنیم و اگه كاری داشته باشی برای تو انجام می دیم ، اگه گرسنه باشی تو رو سیر میکنیم و اگه عریان باشی تو رو می پوشونیم، اگه نیازمند باشی تو رو غنی می كنیم و اگه مسكن بخواهی تو رو جا می دیم، اگه هر حاجتی داری بر آورده می كنیم و اگه مسافری به پیش ما بیا و وسایل خودت رو پیش ما بذار و مهمون ما باش تا وقت رفتن اون ها رو به تو برمی گردونیم.

فکر کنید امام چه سعه صدری داشتن که بعد اون همه بد و بیراه که بهشون گفتن؛ چه جوابی به اون مرد شامی دادن.


وقتی اون مرد این سخنان امام رو شنید میدونید چیکار کرد؟

شروع کرد به گریه كردن و گفت :

اشهدانك خلیفه اللّه فی ارضه ، اللّه اعلم حیث یجعل رسالته

(شهادت می دهم كه تو خلیفه خدا در زمین او هستی خدا بهتر می داند كه رسالتش را در چه كسی قرار دهد)

تا به حال تو و پدرت مبغوض ترین خلق خدا پیش من بودین اما الان تو بهترین خلق خدا نزد منی و لوازم خودش رو به منزل امام برد و تا زمانی كه درمدینه بود مهمون امام بود و از معتقدان به محبت امام حسنعلیه السلام شد.


11.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه روز یکی از شاگردای امام جوادعلیه السلام بیمار میشن، به طوری که دیگه همه از زنده موندنشون قطع امید کرده بودن. وقتی امام باخبر شدن، همراه عده ای از اصحاب به عیادت ایشون رفتن. وقتی حالشون رو پرسیدن، شاگرد زار زار گریه کرد و گفت: دارم می میرم، چیکار کنم؟ مرگ در راهه. امام در جواب گفتن: : تو كه از مرگ می ترسی به این خاطره كه نمی دونی مرگ چیه ، برای تو مثالی بزنم : اگه بدنت آلوده به چرك و كثافت باشه، و موجب زخمهای پوستی بدن بشه و ناراحت بشی و بدونی اگه حمام بری و شستشو كنی ، همه این چركها و آلودگیها و زخمها از بین می ره، آیا میل داری كه به حمام بروی ، یا میل نداری ؟

بیمار گفت: البته دوست دارم كه هر چه زودتر، به حمام برم و خودم رو از همه ناپاكیها پاك کنم . امام جواد علیه السلام فرمودن: مرگ برای مؤمنین همون حمام هست و اون آخرین منزلگاه ، و مرحله شستشو و پاكسازی از آلودگیهای گناهه، بنابراین اگه به سوی شادی رو آوردی ، پس هیچ غم رو به خود راه نده . صحبت های گرم و پرمهر امام جواد علیه السلام قلب و اعصاب بیمار رو آروم کرد و اندوهش به شادی و نشاط تبدیل شد.



11.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه روز زنی به حضور حضرت زهرا (س) رسید و گفت: مادر ناتوانی دارم كه درباره نماز مسائلی رو نمی دونه، منو پیش شما فرستاده تا اون مسائل رو بپرسم ، وقتی سوالاتش به ده تا رسید، از این که خیلی سوال پرسیده شرمنده شد و گفت: ای دختر رسول خدا، بیش از این به شما زحمت نمی دم . حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمودن: اونچه رو نمی دونی بپرس ، آیا كسی رو سراغ داری كه در برابر صد هزار مثقال طلا اجیر بشه كه یك روز بار سنگینی رو از زمین به بالای بام ببره و اظهار خستگی كنه؟ زن گفت: نه .

حضرت فاطمه(س) فرمودن: من هم اجیر شدم در برابر هر مساله ای كه به تو پاسخ بدم مزدی بگیرم كه اگه بین زمین تا عرش رو پر از مروارید كنن، باز اون مزد بیشتره ، بنابراین من سزاوارتر از اون اجیرم كه اظهار خستگی نكنم ، من از پدرم شنیدم كه فرمودن: علمای شیعه ما وقتی در قیامت محشور می شن، بقدر علمشون و بقدر تلاشی كه در ارشاد مردم كردن به اونا خلعت و جایزه می دن.



11.gif

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روز یه مردی از یه قبیله دیگه میاد خدمت حضرت محمد(ص) و میگه: ای پیامبر خدا، یه نکته بهم یاد بده، نصیحتی بهم بکن. حضرت میفرمایند: برو و غضب نكن .

اون مرد این درس رو از رسول اکرم (ص) میگیره و به طرف قبیله خودش میره. اما چشمتون روز بد نبینه، وقتی به مقصد میرسه، میبینه که جنگی شروع شده و افراد قبیله اش و جناح مخالف به روی هم شمشیر کشیدن. اون مرد هم مسلح میشه و در صف جنگ می ایسته که یهو، سخن پیامبر(ص) رو به یاد میاره که فرمودن: غضب نکن.

میدونید وقتی جمله رسول خدا(ص) یادش میاد چیکار میکنه؟ اسلحه رو میذاره کنار و به سمت مخالفان قومش میره و میگه: هر ضرری بهتون وارد شده و یا خونی اگه ریخته شده، خودم جریمه اش رو میدم و گردن میگیرم.

مخالفان كه حرفای صلح طلبانه مرد رو شنیدن گفتن: ما این جریمه رو نمی خوایم . برای شما باشه چون ما از شما به این جریمه سزاوارتریم . بعد با هم صلح كردن و جنگی سر نگرفت.

غضب گاهی آثار خیلی بدی از خودش به جا میذاره، فکر کنید اگه اون مرد بر خشم خودش غلبه نمیکرد، چه اتفاقی می افتاد...

قصه ما به سر رسید...


11.gif

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه روز حضرت محمد(ص) ، به همراه چندنفر از اصحابشون از محلّی عبور کردن كه به نوجوانی برخوردن و پیامبر خدا(ص) به اون نوجوان سلام كردن. نوجوان خیلی خوشحال شد.

رسول خدا(ص) به نوجوان گفتن: منو دوست داری ؟
نوجوان گفت : بله، به خدا قسم ! تو رو دوست دارم .
حضرت فرمودن: همانند چشمات ؟
گفت : بهتر و بیشتر.
حضرت گفتن: همانند پدرت ؟
گفت : بیشتر.
فرمودن: همانند مادرت ؟
گفت : بیشتر
حضرت فرمودن: همانند جان خودت؟
گفت : یا رسول اللّه ! بیشتر از هر چیزی ، به تو علاقه مندم و تو رو دوست دارم .

در این جا بود که حضرت فرمودن: آیا همانند پروردگارت و خدات منو دوست داری ؟
نوجوان در این لحظه گفت : خدا، خدا، خدا، نه ؛ یا رسول اللّه ! هیچكس بر خدا برتری و فضیلتی نیست ؛ یا رسول اللّه ! تو رو به جهت عشق و ایمان به خدا دوست دارم.

حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله با شنیدن چنین سخن و اعتقادی راسخ ، متوجّه همراهان خود شدن و فرمودن: شما هم این چنین عشق و ایمان داشته باشید و خدا رو این چنین دوست بدارید؛ چون كه اونچه ازنعمت ها و سلامتی در اختیار دارین، همه از الطاف خداوند هست و اگه منو دوست دارین، باید به جهت دوستی و ایمان به خدا باشه.


11.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدا مهربون هیچ کس نبود.

شخصی روایت کرده که به امام صادق علیه السلام گفتم: دو آیه در كتاب خدا وجود داره كه اون دو رو می جویم ولی نمی یابم . امام علیه السلام فرمود:کدوم دو آیه ؟ عرض كردم : سخن خداوند عزوجل كه می فرماید:

ادعونی استجب لكم بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را . و ما او رو می خونیم و اجابتی نمی بینیم . امام علیه السلام فرمود: گمان كردی خداوند خلاف وعده كرده ؟ عرض كردم : نه

فرمود: پس چرا اجابت نمی شه؟ عرض كردم : نمی دونم . فرمود : ولی من تو رو آگاه می كنم . هر كس دستوراتی رو كه بهش داده، اطاعت كنه بعد او رو از دعا بخونه ، خدا اون رو اجابت می كنه.

گفتم : راه دعا كردن چیه؟

امام علیه السلام فرمود: باحمد خداوند شروع می كنی و نعمتهایی رو هم كه به تو داده به زبان می یاری بعد خدا رو شكر می کنی و بعد از اونن بر پیامبرصلی اللّه علیه و آله صلوات می فرستی و گناهان خود رو یادآور می شی ، بعد به اون ها اعتراف می كنی و از اون ها به خد پناه می بری . اینه راه دعا كردن.

بعد فرمود: آیه دیگه چیه؟

گفتم : سخن خداوند كه می فرماید: وماانفقتم من شی فهو یخلقه و هو خیرالرازقین . و آنچه اتفاق می كنید خداوند عوض آن را می دهد و او بهترین روزی دهندگان است.
من انفاق می كنم امعوض اون رو نمی بینم .

امام علیه السلام فرمود: آیاگمان كردی خدا خلاف وعده كرده ؟ گفتم : نه

فرمود پس چرا عوض اون رو نداده ؟ گفتم : نمی دونم . فرمود: اگر كسی مال حلال رو بدست بیاره و در راه حلال انفاق كنه، در همی رو انفاق نمی كنه مگراینكه عوضش بهش داده میشه.


11.gif

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

امشب می خوام براتون یه قصه کوتاه از امام رضاعلیه السلام بگم. دو نفر مسافر به خراسان اومدن و برای اون كه وظیفه خودشون درباره خوندن نماز رو بدونن به محضر امام رضا علیه السلام رسیدن و سوال كردن ما از فلان جا اومدیم ، نماز ما تمامه یا شكسته ؟

امام به یكی از اون ها فرمود: نماز تو شكسته است چون قصد ملاقات منو داشتی و به دیگری فرمود: نماز تو تمامه چون تو قصد ملاقات با سلطان رو داشتی. (سفری كه قصد ملاقات با سلطان ستمگره، سفر معصیته و چنین سفری موجب شكسته شدن نماز نمی شه).


11.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

انس بن مالك میگن که یه روز كنیزی از امام حسن (علیه السلام) شاخه گلی رو به امام هدیه کرد، امام حسن (علیه السلام) اون شاخه گل رو گرفتن و به اون شخص فرمودن: تو رو در راه خدا آزاد كردم.

من به حضرت عرض كردم ، با اهداء یك شاخه گل ناچیز اون رو آزاد كردی؟

امام در پاسخ فرمودن: خداوند ما رو (در قرآن) چنین ادب كرده و فرموده : اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها. هر گاه كسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بطور بهتر بدهید.
سپس فرمود: تحیت بهتر همان آزاد كردن اونه.

11.gif

 
بالا