****شبهه قرآنی ****

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"

موضوع شبهه :قرانی

طراح شبهه اقای بابک




«
إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً (1)لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً »

سوره مبارکه فتح ایات 1و2

معنی آیات :
1-ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم! 2- غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آينده‏اى را كه به تو نسبت مى‏دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد.


سوال:

1- با اينكه پيامبر به حكم مقام عصمت از هر گناهى پاك است منظور از اين جمله چيست؟

2- اگر منظور از جمله" ما تَأَخَّرَ" گناهان آينده است، چگونه ممكن است گناهى كه صورت نگرفته مورد عفو قرار گيرد؟ آيا اين اجازه ارتكاب گناه در آينده نيست؟



 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

با سلام .
بسیاری از تفاسیر شیعه منظور از ذنب در این آیه ی شریفه گناهان امت پیامبر دانسته اند

چرا که زمان آینده نیز مطرح شده است و مقام والای عصمت منزه از ارتکاب گناه یا اشتباه میباشد .پیامبر یک امت به منزله ی پیشوا و رهبر امت می باشند و در حقیقت گناه امت

مهمترین دغدغه های ایشان محسوب میشود.
همانطور که وقتی فردی دچار اشتباهی میشود از قیم و ولی او در این باره پرسش می شود. پیامبر یک امت ولی آنها محسوب می شود . ولی برای روشن تر شدن مطلب و مستند شدن آن چند مورد از تفاسیر شیعه را در این باره بیان می کنیم.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

كلمه ذنب در لغت آنطور كه از موارد استعمال آن استفاده مي‏شود عبارت است از عملي كه آثار و تبعات بدي دارد ، حال هر چه باشد .

و مغفرت هم در لغت عبارت است از پرده افكندن بر روي هر چيز ، ولي بايد اين را هم بدانيم كه اين دو معنا كه براي دو لفظ ذنب و مغفرت ذكر كرديم ( و گفتيم كه متبادر از لفظ ذنب مخالفت امر مولوي است كه عقاب در پي بياورد ، و متبادر از كلمه مغفرت ترك عقاب بر آن مخالفت است ) معنايي است كه نظر عرف مردمان متشرع به آندو لفظ داده ، و گرنه معناي لغوي ذنب عبارت است از هر عملي كه آثار شوم داشته باشد ، و معناي لغوي مغفرت هم پوشاندن هر چيز است .


جنگهايي كه بعد از هجرت با كفار مشرك به راه انداخت ، عملي بود داراي آثار شوم ، و مصداقي بود براي كلمه ذنب و خلاصه عملي بود حادثه آفرين و مساله ساز ، و معلوم است كه كفار قريش مادام كه شوكت و نيروي خود را محفوظ داشتند هرگز او را مشمول مغفرت خود قرار نمي‏دادند ، يعني از ايجاد دردسر براي آن جناب كوتاهي نمي‏كردند ، و هرگز زوال مليت و انهدام سنت و طريقه خود را ، و نيز خون‏هايي كه از بزرگان ايشان ريخته شده ، از ياد نمي‏بردند ، و تا از راه انتقام و محو اسم و رسم پيامبر كينه‏ هاي دروني خود را تسكين نمي‏دادند ، دست بردار نبودند .


اما خداي سبحان با فتح مكه و يا فتح حديبيه كه آن نيز منتهي به فتح مكه شد ، شوكت و نيروي قريش را از آنان گرفت ، و در نتيجه گناهاني كه رسول خدا (صلي‏ الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) در نظر مشركين داشت پوشانيد ، و آنجناب را از شر قريش ايمني داد .

وجهي است كه جمعي از علماي اماميه آن را پسنديده ‏اند ، و آن اين است كه مراد از مغفرت گناهان گذشته آن جناب ، گناهان گذشته امت او ، و مراد از گناهان آينده‏ اش گناهاني است كه امتش بعدها مرتكب مي‏شوند و با شفاعت آن جناب آمرزيده مي‏شود و نسبت دادن گناهان امت به آن جناب عيبي ندارد ، چون شدت اتصال آن جناب با امت اين را تجويز مي‏كند .


كلمه ذنب مصدر است ، و مصدر مي‏تواند هم به فاعل خود اضافه شود و هم به مفعول خود ، و در اينجا كلمه ذنب به مفعول خود اضافه شده ، و مراد از ذنب گناهاني است كه مردم نسبت به آن جناب روا داشتند ، و نگذاشتند آن جناب وارد مكه شود ، و مانع از ورود او به مسجد الحرام شدند .

و بنا بر اين ، معناي آمرزش اين گناه ، نسخ احكام دشمنان آن جناب يعني مشركين است ، مي‏خواهد بفرمايد : خداوند به وسيله فتح مكه و داخل شدنت در آن لكه ننگي كه دشمنان مي‏خواستند به تو بچسبانند زايل مي‏سازد .


در جمله ليغفر لك الله ... كه بعد از جمله انا فتحنا لك فتحا مبينا قرار گرفته ، التفاتي از تكلم به غيبت به كار رفته ، و شايد وجهش اين باشد كه از آنجا كه حاصل مفاد سوره منت نهادن بر پيامبر و مؤمنين بود ، به اينكه فتح را نصيبشان كرد ، و آرامش بر دلهايشان افكند ، و ياريشان نمود ، و ساير وعده‏ هايي كه به ايشان داد ، در چنين زمينه‏اي مناسب بود نصرت دادن به پيغمبر و مؤمنين را به خدانسبت دهد ، چون نامبردگان ، غير خدا را نمي‏ پرستيدند ، و مشركين ، غير خدا را به اين اميد كه ياريشان كنند و هرگز نمي‏كردند مي‏ پرستيدند .


و اما اينكه چرا اين سنت را در آيه اول با تعبير نا ما ادا كرد ، و فرمود : ما براي تو فتح كرديم ، براي اين بود كه تعبير به ما كه به عظمت اشعار دارد ، با ذكر فتح مناسب‏تر است و اين نكته عينا در آيه انا ارسلناك شاهدا ... نيز جريان دارد .

و يتم نعمته عليك - بعضي از مفسرين گفته‏ اند معنايش اين است كه : نعمت خود را هم در دنيا برايت تمام كند ، و تو را بر دشمن غلبه داده بلند آوازه‏ ات گرداند و دينت را رونق بخشد ، و هم در آخرت تمام كند و درجه‏ ات را بلند كند .

تفسیر المیزان ج 18
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

با اين كه پيامبر به حكم مقام عصمت از هر گناهى پاك است منظور از اين جمله چيست ؟.

براى پى بردن به جامعترين پاسخ ، مهم اين است كه ما رابطه ((فتح حديبيه)) رابا مساله ((آمرزش گناه)) پيدا كنيم كه كليد اصلى پاسخ به سؤال فوق در آن نهفته است.


بـادقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مى رسيم : هنگامى كه مكتبى راستين ظاهر مـى شـود و قـد بـرمـى افـرازد، وفـاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند هرگونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى بندند.
اگـر ايـن مـكـتـب در مـسير پيشرفت خود مواجه به شكست شود، دستاويزى محكم براى اثبات نسبتهاى ناروا به دست مخالفان مى افتد، و فرياد مى كشند نگفتيم چنين است ، نگفتيم چنان است ؟.


امـا هنگامى كه به پيروزى نائل گردد و برنامه هاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد، تمام نـسـبـتهاى ناروا نقش بر آب مى شود، و تمام ((نگفتيم ها)) به افسوس و ندامت مبدل مى گردد و جاى خود را به ((ندانستيم ها)) مى دهد!.


مـخصوصا در مورد پيامبر اسلام (ص) اين نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسيارفراوان بود، او را جنگ طلب ، آتش افروز، بى اعتنا به سنتهاى راستين ، غيرقابل تفاهم ، و مانند آن مى شمردند.


صـلـح حديبيه به خوبى نشان داد كه آئين او برخلاف آنچه دشمنان مى پندارند يك آئين پيشرو و الهى است.


او به خانه خدا احترام مى گذارد، هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند، او اهل منطق و حـسـاب اسـت ; او بـه راسـتـى هـمـه انسانها را به سوى محبوبشان ((اللّه)) دعوت مى كند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند اوطالب و صلح آرامش است.


بـه ايـن ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت ، و بعد از هجرت ياتمام گناهانى كه قـبـل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند همه را شست ، و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر(ص) نمود مى توان گفت خداوند همه آنها را شستشو كرد.


نـتيجه اين كه اين گناهان ، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود پندارى و درافكار مردم و در بـاور آنـه، چنانكه در آيه 14 سوره شعرا در داستان موسى (ع)مى خوانيم كه موسى به پيشگاه خدا عرضه داشت : ((فرعونيان بر من گناهى دارند كه مى ترسم به جرم آن گناه مرا بكشند)) در حالى كه گناه او چيزى جز يارى فردمظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود.

تفسیر نمونه ج 4 قسمت 24
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

نسبت گناه و عصيان به معصومين ( به معني ارتكاب گناه بمعني مصطلح و متداول نيست چرا كه چنين مطلبي با باور و يقين و رسيدن و لمس كردن حقايق اشياء تنش دارد و ناسازگار است. بنابراين مراد از آن نسبت ها گناه تعريف شده نزد ما نيست بلكه ممكن است ترك اولي و ترك مستحبات باشد .

"در تأويل اين آيه اقوالي است :
يكي
آنكه مقصود از گناه، گناه امت است كه به شفاعت حضرت آمرزيده شود. و نسبت گناهان امت به آن حضرت براي اتصالي است كه بين آن حضرت و امت است .

توجيه دوم آن است كه سيد مرتضي رضي الله عنه ذكر فرمودند
كه "ذنب" مصدر است و جايز است اضافه آن به فاعل و به مفعول و در اينجا اضافه به مفعول شده است و مراد آن است كه آنچه گذشته است از گناه كردن آنها تو را در منع نمودن آنها تو را از مكه و جلوگيري نمودن از مسجد الحرام . و معني "مغفرت" بنابراين تاويل ازاله و نسخ احكام اعداء آن سرور است از مشركين بر آن حضرت؛يعني ازاله مي فرمايد خدا آن را نزد فتح و ستر مي فرمايد بر تو آن عار را به فتح مكه؛ پس زود است كه داخل مكه شوي بعد از اين . و از جهت قرار داده است غفران را جزاي جهاد و فايده فتح .سوم آنكه معني چنين است كه اگر گناهي براي تو باشد در قديم يا پس از اين هر آينه آمرزيدم تو را .و قضيه شرطيه مستلزم صدق و وقوع طرفين نيست. چهارم آنكه مراد به گناه ترك مستحب باشد زيرا كه واجبات از آن حضرت ترك نشده . و جايز است كه به واسطه علو قدر و رفعت مقام آن حضرت آنچه از ديگران گناه نيست نسبت به آن حضرت گناه شمرده شود .پنجم آنكه اين آيه براي تعظيم آن حضرت وارد است و در مقام حسن خطاب است چنانچه گويي مثلا غفر الله لك .
برگرفته از : 1ـ معاد، استاد مطهري (ره)
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

یعنی خداوند گناهانی رو بخشیده که انجام نشده و فقط به پیامبر نسبت داده شده؟؟؟!!!!!

و اگر گناهان امت پیامبر مدنظر است آیا بخشش گناهان آینده جواز انجام گناه در آینده نیست؟؟
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

یعنی خداوند گناهانی رو بخشیده که انجام نشده و فقط به پیامبر نسبت داده شده؟؟؟!!!!!

و اگر گناهان امت پیامبر مدنظر است آیا بخشش گناهان آینده جواز انجام گناه در آینده نیست؟؟

با تشکر از برادرم بابک برای مطرح کردن مباحث زیبا

همانگونه که در تفاسیر توضیح داده شده دو جنبه بیشتر مدنظر قرار گرفته

1- گناهانی که مشرکین به حضرت نسبت میدادند و مانع ورود ایشان به مکه میشدند که با این آیه و فتح مذکور رفع شد

2- گناهان گذشته و آینده ی امت:

حال که محور پرسش شما حول این بخشش گناهان است در همین باره توضیحات و بحث خود راادامه میدهیم

بخشیده شدن گناهان امت در این آیه جواز برای انجام گناه نیست . بلکه به مانند یک تبصره یا ماده ی قانونی محسوب

میشود که شفاعت و مقام والای پیامبر را دلیل و واسطه ای برای بخشش گناهان امت معرفی می کند

وضع قانونها و تبصره هایی از این قبیل در بخشش محکومین نیز آمده است و شرایطی در نظر گرفته شده پس در این مورد نیز شرایطی برای شفاعت و بخشش در نظر گرفته شده که از ان بحث خارج است ولی جوازی برای انجام گناهان

آینده ی امت محسوب نمی شود. همچنان که مقام عفو و بخشش خداوند و توبه دلیلی برای انجام گناه محسوب

نمی شود . امیدوارم توضیحات حقیر پاسخگو بوده باشد.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

در مورد سوال اول :
ایه دیگری هم در همین مضمون در سوره محمد ص هست که باز در مورد عفو و بخشش گناهان پیامبر سخن می گوید:
آیه 19 سوره محمد

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَئكمُ‏ْ(19)

پس بدان كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست. از گناه خود و از گناه مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه. خدا مى‏داند كه روز به كجا مى‏رويد و شب به كجا مى‏آراميد. (19)

در مورد قسمت دوم سوال : فکر نمی کنید بخشش گناهانی که هنوز صورت نگرفته انجام آنها را قطعی کرده است؟
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ****شبهه قرانی ****

باتشکر بله این دو آیه ی شریفه به نوعی یک موضوع را مطرح کرده اند و آن

آمرزش گناه است در مورد اول که صحبت شد و این نوع اشارات علاوه براین

می تواند نوعی الگو دهی و سر مشق قرار دادن پیامبر رحمت برای سایر افراد

امت باشد که بدانند وقتی خداوند پیامبرخود را برای مغفرت مورد خطاب قرار

میدهد سایرین باید چگونه باشند.و اما موضوع شفاعت هیچ گونه جوازی برای

انجام گناه نیست و خود شفاعت مراتب و مراحلی دارد که بحث شفاعت را باید

در آیات مربوط به شفاعت ادامه دهیم.سوالی که اینجا مطرح می شود آیا

قوانینی که در جوامع برای عفو محکومین وضع می شود مجوزی برای ارتکاب

جرم آنان محسوب می شود؟؟؟؟ مطمانا هیچ شخصی خود را در معرض

انجام جرمهایی که عواقب خطرناک دارند و معلوم نیست شامل عفو و تخفیف

میشود یا نه
قرار نمی دهد . حتی کوچک ترین احتمال برای به خطر افتادن فرد در مقابل جرمش او را محتاط تر خواهد کرد .
 
بالا