موعودباوري، مبناي الهي انقلاب اسلامي ايران

RainiMan

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
[h=2][/h]



انقلاب اسلامي ايران،
www.mahdi313.ir_images_stories_moodbavari.s.jpg
زماني به پيروزي رسيد که نيمي از جمعيت جهان، تحت سيطرة جهان بيني ماترياليستي و حکومتهاي کمونيستي اداره ميشد و نيم ديگر، تحت حاکميت جهان
بينيهاي اُمانيستي و سکولاريستي غربي قرار داشتند.

اين انقلاب در دوراني به ثمر نشست که نگرشهاي دينستيزانه و دينگريزانه، بخش اعظم کرة زمين را فرا گرفته و انقلاب اسلامي ايران، قيام عليه اين فرايند بود، به عبارتي ميتوان انقلاب اسلامي ايران را قيام دين و دينمداران عليه لامذهبي و ظلم و ستم بلوک شرق و غرب، قلمداد کرد.
بر اساس ديدگاه کساني که داراي بينش الهي هستند و نقش ويژهاي در پيروزي انقلاب اسلامي داشتهاند، تلاش تمام انبياء، اوصياء و مجاهدان الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حکومت الهي و حاکميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيلة اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر، منشأ عظمت اين انقلاب شد.1
حضرت امام خميني رحمه الله عليه نيز اساس حرکت انقلابي و نهضت خود را دين قرار داده و توجه ويژهاي به عنايتها و حمايتهاي معنوي امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نسبت به انقلاب داشتند. ايشان در يکي از سخنان خود ميفرمايند: «خدا همراه شماست؛ امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دعا گوي شماست. از چه ميترسيم؟ چرا بترسيم؟ مايي که راهمان راه خداست...».2 همچنين ميفرمايند: «شما ميدانيد که اين پيروزي به دست آمده است؛ لکن اين من نبودم که اين پيروزي را به دست آوردم، خداي تبارک و تعالي، در ساية امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ما را پيروز کرد».3
استفاده از دين و موعود باوري در سخنان امام رحمه الله عليه چنان گويا است که انديشمندان غربي در مورد ماهيت انقلاب اسلامي چنين ميگويند: «ايران نخستين انقلاب سياسي ـ اسلامي موفق را به جهان عرضه کرد. انقلابي که با نام «اسلامي» و با شعار «الله اکبر» بر مبناي ايدئولوژي و نهادگرايي شيعه و رهبري روحانيت و غير روحانيت استوار بود».4 «از نظر آمريکا از سال 1979، ايران با استفاده از شمشير قدرتمند سياست اسلامي، مشروعيت نظم منطقهاي را به چالش کشيده است. رهبري اين کشور، ايران امروز و نيز جهان خارج را از خلال منشور موعودگرايي اسلامي مينگرد».5
«برنارد لوئيس» که از انديشمندان يهودي در آمريکا بوده و تأثير انديشههاي او بر جامعه علمي آمريکا غير قابل انکار ميباشد، شاخصه انقلاب ايران را ديني بودن دانسته و تحولات ايران را ايدئولوژيکي بيان ميکند. او ميگويد: «در سال 1357 شمسي، تحولاتي در ايران آغاز شد که تغييرات عمدهاي را نه تنها در ساختار حکومت، بلکه در تمامي نهادهاي اجتماعي آن کشور ايجاد نمود. پيامدهاي انقلاب ايران، مرزهاي کشور را درنورديد و به فضاي خارج از مرزهاي ايران رسيد. انقلابها خود را به شکلهاي مختلفي نشان ميدهند. انقلاب ايران خود را در تعابير اسلامي مطرح ميکند. يعني به عنوان نهضتي ديني، تحت رهبري ديني، عمل مينمايد. نظم گذشته را با ادبيات ديني نقد ميکند و طرحهايي را براي آينده و ايجاد نظم جديد ارائه ميدهد. انقلابيون مسلمان به نخستين روزهاي اسلام به عنوان الگوي عاليه خويش نگاه ميکنند».6
نگاه دقيق امام رحمه الله عليه به جهان بينالملل و استفاده صحيح از ادبيات ديني باعث گرديد تا انقلاب ايران، تافتهاي جدا بافته و الگويي مناسب جهت انقلابهاي ظلمگريز در جهان گردد و آموزههاي انقلاب اسلامي فراتر از مرزهاي ايران و کشورهاي اسلامي رفته و تا قلب اروپا نفوذ کند. انديشة سياسي امام رحمه الله عليه و عملياتي نمودن آن در ايران، باعث رونق دين گرديد و برخلاف ديدگاهي که دين را افيون تودهها ميپنداشت، امروز اين دين و آموزة موعودباوري است که جهان را به سمت معادلاتي نوين سوق ميدهد.
«جيمز بيل» متفکر و محقق آمريکايي، در فصلنامه مسائل خارجي ـ نشريه وزارت خارجه آمريکا ـ امواج پوياي انقلاب اسلامي ايران را چنين توصيف ميکند: «موجي که از شناخت و بيداري، تودههاي جهان اسلام را فرا گرفته است، از يوگسلاوي و مراکش در غرب تا اندونزي و مالزي در شرق تداوم دارد. اين موج، مولود انقلاب اسلامي ايران است».7
اين گستردگي نهضت اسلامي با محوريت جمهوري اسلامي ايران به حدّي روشن ميباشد که حتي ابا ابان، سياستمدار و انديشمند مشهور اسرائيلي در نشرية «تايمز لندن» زبان به اعتراف ميگشايد: «انقلاب اسلامي و پيامهاي آن، کوتهانديشي نيست. کساني که چشمان خود را به روي واقعيتها بستهاند و حقايق را ناديده ميگيرند، بايد بدانند که انقلاب اسلامي، فصل جديدي در تاريخ انديشههاست. من احساس ميکنم که اين انديشهها بهويژه در خاورميانه شيوع يافتهاند».8
ايدئولوژي ضد استعماري و دينمدار نهضت امام خميني رحمه الله عليه باعث گرديده تا بلوک شرق و غرب، براي اولين بار در جنگ سرد، موضعي واحد اما خصمانه نسبت به انقلاب ايران اتخاذ کرده و آن را در قالب جنگ نظامي، تحريمها و نبرد فرهنگي پيگيري نمايند. «هستة اصلي برداشتهاي ايالات متحده از اسلام، هراس، حيرت و نگراني عميق دربارة آميزش دين و سياست است. چنين به نظر ميرسد که آميزهاي از اين دو برداشت، جنبههاي اساسي سياست ليبرال ايالت متحده را به چالش فرا ميخواند».9
اگرچه نبايد فراموش نمود که اين انديشهها با احياگري امام خميني رحمه الله عليه ، جايگاه خود را در ميان امتهاي اسلامي و غير اسلامي به دست آورد و به طور کلي: «امام، نهادِ آن چيزي است که به اسلامگرايي معروف است. اگر کمال آتاتورک را ميتوان فردي در صدد اجراي طرحهاي متعدد غربي کردن به حساب آورد، چهرة امام خميني رحمه الله عليه پايان دهنده کماليسم است»،10
استقرار نظام ديني در ايران باعث گرديد تا تمام معادلات غرب، جهت سلطه بر منابع عظيم خاورميانه به هم بريزد. انقلاب اسلامي در ايران و از دست دادن يک همپيمان مهم در منطقه [شاه]، دولت کارتر را بهتزده کرد و سقوط شاه، بنا به گفتة «برژينسکي» مشاور امنيت ملي کارتر، به لحاظ راهبردي براي ايالات متحده و به لحاظ سياسي براي شخص کارتر، فاجعه آميز بود.11
«نظريه پردازان غربي معتقدند که آرام ساختن طوفان اسلام، تنها در سايه استحاله جمهوري اسلامي ايران يا شکست انقلاب اسلامي ميسر است»؛12 از اين روي، در طول سه دههاي که از گسترش نهضتهاي اسلامي ميگذرد، صدها جلد کتاب و هزاران جزوه و مقاله دربارة انقلاب اسلامي، اسلامگرايي و دنياي اسلام در اروپا و آمريکا منتشر شده است؛ که اکثر قريب به اتفاق آنها به انتقاد و بدگويي از جنبشهاي اسلامي، سرکوبي رهبران اين نهضتها و تحقير قشرهاي امت اسلامي ـ که جان و مال خود را فداي اهداف خود کردهاند ـ پرداخته است.13 در همين راستا، رسانههاي تصويري در غرب به منزوي ساختن انقلاب و بياعتباري آن توسط ابزارهاي دروغين اما جذاب، همت گماشته و به توليدات انبوه دست زدهاند. در اين ميان ميتوان به فيلمهاي «اسکندر»، «بدون دخترم هرگز»، «300»، «پرسپوليس» و بازيهاي رايانهاي «دلتا فورس»، «اولين نبرد»، «سام ماجراجو در پرسپوليس» اشاره کرد.
جالب است بدانيم که عليرغم تلاش دشمن و غرب سلطهجو، امروز به ياري امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ، معادلات جهاني به نفع جمهوري اسلامي ايران رقم خورده و بنا بر اعتراف نشرية «لس آنجلس تايمز» خشم اعراب از آمريکا و اسرائيل باعث چرخش افکار عمومي، به نفع ايران در برابر آمريکا شده است.14 «لس آنجلس تايمز» در تأييد مطلب خود به نظرسنجي «دانشگاه مريلند» و «مؤسسه زاگبي» اشاره کرده و ميگويد: «بدبختانه ايران، ابرقدرت افکار عمومي جهان است». اما نبايد فراموش نمود که اين الطاف الهي، وظيفه ما را در حمايت از انقلاب اسلامي ايران سنگينتر کرده است. اکنون بيش از پيش ميتوان اين سخن بنيانگذار جمهوري اسلامي را درک نمود که اساس نهضت را ديني و تحت حمايت وليعصر عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي نمودند و استمرار آن را بسته به اتحاد، همبستگي و اعتماد به حمايتهاي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دانستهاند.
ايشان ميفرمايند: «همه آقايان بنا را بر اين بگذارند که کارهايشان را از روي وظيفهشان عمل بکنند... ببينند در يک مملکتي هستند که در رأس اين مملکت، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مراقبشان هست».15 «روي موازين مادي، روي موازين عادي، بايد ما با يک يورش، از بين رفته باشيم. بايد همه ما يک لقمة آنها شده باشيم و لکن قدرت ايمان، پشتيباني خداي تبارک و تعالي و اتکال به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف شما را پيروز کرد. ... اين معجزه بود، اين امر الهي بود، اين وحي الهي بود. اين جماعت ايران که با هم شدند، خدا پشتيبان آنها بود و الان هم هست. کاري نکنيد که عنايت خدا ـ خداي نخواسته ـ کم بشود. کاري نکنيد که براي ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ايجاد نگراني بکنيد».
به هر روي، امروز اين انقلاب ـ که اميد است زمينه ساز ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد ـ در اختيار ما قرار گرفته و وظيفة ما پاسداري از انقلاب اسلامي با محوريت دين و آموزه مهدويت ميباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] . محمد تقي مصباح يزدي، انقلاب اسلامي جهشي در تحولات سياسي تاريخ، ص 20.
2 . امام خميني رحمه الله عليه صحيفه نور، ج10، ص13.
3 . همان، ج4، ص23.
4 . جان ال اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ص49.
5 . فواز جرجيس، آمريکا و اسلام سياسي، ص219.
6. برناردلوئيس، زبان سياسي اسلام، ص25.
7. حسين واعظي، ايران و آمريکا، ص323.
8 . همان، ص319.
9. فواز جرجيس، آمريکا و اسلام سياسي، ص 28.
10. ابراهيم متقي، رويارويي غرب معاصر با اسلام، ص297، ايشان از «عبدالوهاب صالح بابير» نقل نموده است.
11 . فواز جرجيس، همان ص121.
12. حسن واعظي، استعمار فرانر، جهاني سازي انقلاب اسلامي، ص351.
13. ن. ک: پرفسور حميد مولانا، ظهور و سقوط مدرن، ص108.
14. کيهان، گزارش روز، به همت ايرج نظافتي، ص5، 7/6/89، ش19729.
15. صحيفه امام، ج9، ص17.

پدیدآونده:محمد شهبازيان
 
بالا