تنها نیستم...

Paradise

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
شبی خواب دیدم...
خواب دیدم در طول ساحل با پروردگارم قدم می زدم...
سراسر آسمان صحنه هایی از زندگیم را نشان می داد...
برای هر صحنه به دو ردیف ردپا روی شن توجه کردم...
یکی به من تعلق داشت , دیگری به خداوند...
وقتی آخرین صحنه در مقابلم نمایان شد باز به ردپاها نگریستم،
فقط یک رد پا باقی مانده بود.
همچنین متوجه شدم که این در بدترین و اندوه بارترین اوقات زندگیم اتفاق افتاده بود...
مضطرب شدم و از پروردگارم پرسیدم:
«پروردگارا! تو گفتی که از هنگامیکه من تصمیم گرفتم از تو پیروی کنم،
تو تمام راه را با من گام خواهی برداشت...
اما من متوجه شدم که در طی سخت ترین اوقات زندگیم فقط یک رد پا وجود دارد...
نمی فهمم، وقتی من به تو بیشتر احتیاج داشتم مرا ترک کردی!؟»
پروردگار پاسخ داد:
«من تو را دوست دارم و هرگز رهایت نمی کنم.
در دوران آزمون و رنج تو، وقتی که فقط یک رد پا می بینی،
زمانی است که من تو را در آغوش می بردم.»

«مارگارت قیشبک پاورز»
 

~Bahar~

عکـــــاس آزمایشی
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : تنها نیستم...

وای عزیزمممممم
خدایا ...
چه قدر خوبی تو
با اینکه یه انسان نوشته ! ولی خدا حتی از اینم بیشتر برامون انجام میده
 

hasan

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
پاسخ : تنها نیستم...

آری نعم رب ربنا و باس العبید نحن* چه مهربان است خدای ما و ما چه بندگانی بد.
 
بالا