[h=2][/h]
فطرت انسان بمعنی ویژگی هایی است که تکوینا در اصل خلقت و آفرینش انسان بکار رفته است. و تکوینی نیز یعنی اینکه اکتسابی نیست، بلکه از نهاد انسان و سرشت او سرچشمه گرفته است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوتهای ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند و این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
فطرت انسان بمعنی ویژگی هایی است که تکوینا در اصل خلقت و آفرینش انسان بکار رفته است. و تکوینی نیز یعنی اینکه اکتسابی نیست، بلکه از نهاد انسان و سرشت او سرچشمه گرفته است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوتهای ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند و این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.