◆*◆ 31. شهدای نهضت عاشــــــــورا. حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام) ◆*◆

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
upload7.ir_images_90034327402018118921.jpg


31. حضرت عباسعلیه السلام:

سلام به همه محبان خاندان پاک رسول الله(ص):

حضرت عباسعلیه السلام فرزند علیعلیه السلام و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه به دنیا اومدن.

وقتی حضرت عباسعلیه السلام به دنیا اومد ،امام علیعلیه السلام در گوش ایشون اذان و اقامه خوندن، نام خدا و رسول را به گوش ایشون خوندن. امیرالمومنینعلیه السلام گاه گاهی قنداق حضرت عباسعلیه السلام رودر آغوش می گرفتن، بازوانش رو می بوسیدن و گریه می کردن. روزی امّ البنین علّت این گریه رو پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .


روزی حضرت علی علیه السلام ، حضرت عباسعلیه السلام خرد سال رو در کنار خود نشوند و به ایشون گفت : بگو یک . حضرت عباسعلیه السلام گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . حضرت عباسعلیه السلام از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

حضرت عباسعلیه السلام در سنین دوازده تا چهارده سالگی، وقتی که علی علیه السلام با دشمنان درگیر بودن، در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با اون که زیاد اجازه جهاد به ایشون داده نمی شد، ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بودن.

حضرت عباسعلیه السلام چهارده ساله بودکه پدرشون به شهادت رسیدن. ایشون هرگز توصیه ای رو که پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به حضرت عباسعلیه السلام کرد ، از یاد نبرد . آری امام از ایشون خواستن که در عاشورا و در کربلا برادرشون حسین رو تنها نذارن.


پس از شهادت امام علی علیه السلام حضرت عباسعلیه السلام سال های تلخ امامت برادرش حسن علیه السلام رو هم تجربه کرد.

حضرت عباسعلیه السلام درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسینعلیه السلام بود. ایشون جوانی خودش رو صرف خدمت به امام حسین علیه السلام کرد.

حضرت عباسعلیه السلام سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت . ایشون در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق رو در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .


عصر عاشورا، پیش امام اومدن و گفتن: « ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟» امام سخت بگریست و گفت: « برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی کاروان پراکنده می شود».

عباس پاسخ داد: « سینه ام تنگ شده و از زندگی بیزارم و می خواهم از این منافقین خونخواهی کنم». عباس به سوی لشکر دشمن رفتن و اون ها رو نصیحت کردن ولی در دل سنگ اونا اثری نگذاشت. بعد به سمت خیمه ها اومدن و به برادر خبر دادن. در همین حین صدای دلخراش کودکان رو شنیدن که از تشنگی فریاد می زدند: « العطش، العطش». بنابراین بر اسب نشستم، نیزه و مشک برداشتن و رجزخوانان آهنگ فرات کردن.

عده زیادی دور ایشون رو گرفتن و به سمت ایشون تیر می انداختن تا مانع رسیدن وی به آب بشن. سرانجام عباس مشتها رو پر از آب کردن و به لب نزدیک کردن تا بیاشامن،اما به یاد تشنگی حسینعلیه السلام و اهل بیت او افتادن. آب رو از کف دستاشون ریختن، مشک رو پر کردن، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمه ها رفتن.
لشگر دشمن برای اون که همین چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله نرسه، راه رو بر عباس بستن و از هر طرف به ایشون حمله کردن. عباس با اون ها پیکار می کرد تا اینکه یکی از لشگریان با شمشیر دست راست وی رو قطع کرد.

عباس قهرمان فریاد زد:

به خدا سوگند حتی اگر دست راستم را قطع کنید
تاابد از آیینم دفاع خواهم کرد
و از امامی که صادق الیقین است
همان فرزند پیامبر پاک و امین

بعد مشک رو به دوش چپ انداخت و شمشیر به دست چپ گرفت و از بین دشمن به راه خود ادامه دادن که ناگهان، تیغی بر دست چپ حضرت وارد شد و اون رو هم قطع کرد. اما غریو شیر حیدر آسمان رو پر کرد که:

ای نفس! از کافران هراس به دل راه مده
و مژده باد بر تو که شایسته رحمت خداوند دستگیر شدی
در سایه پیامبر بزرگ صاحب اختیار
(خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نیز قطع کردند
پس ای خدا ، آنان را به آتش خشمت دچار کن

عباس ناامید نشد و مشک را به دندون گرفتن تا به خیمه برسونن.

اما تیر بعدی مشک رو از هم درید و آبها رو بر زمین داغ کربلا ریخت تا عباس علیه السلام دیگه مأیوس بشن.

بعد، تیری به سینه مبارک حضرت علیه السلام نشست و ایشون رو از اسب به زیر انداخت، تا کار تمام شود و لبتشنکان بیساقی و حسین علیه السلام بی علمدار بشه.

سرانجام یکی از لشگریان دشمن به پیکر نازنین حضرت حمله کرد و با عمود آهنین بر فرق عباس زد که سر ایشون- مانند فرق مبارک پدرش علی علیه السلام- شکافت و بر زمین افتاد و فریاد زد: « یا ابا عبدالله علیک منی السلام ــ برادرم خداحافظ».


امام علیه السلام خودشون رو به پیکر بی دست برادر رسوندن و چون ایشون به شهادت رسیدن، فرمودن: « الان انکسر ظهری و قلت حیلتی ــ اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد»


امام سجّاد علیه السلام درباره عمویش حضرت عباسعلیه السلام چنین می فرماید:خداوند،عمویم حضرت عباسعلیه السلام را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت. چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد.


خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند. حضرت عباسعلیه السلام نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند .


در زيارت ناحيه مقدسه از زبان حضرت مهدى«ع»به ایشون اينگونه سلام داده شده:

سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرمؤمنان؛ آن که با فدای جان خود نسبت به برادرش، مواسات (هم دردی) کرد و از گذشته اش برای آینده توشه برگرفت. آن که در رکاب برادر فداکاری نمود و با جان خویش از وی حفاظت کرد و به سوی او سعی و اهتمام وافی داشت.


ابعاد مختلف شخصیت این شهید بزرگوار انقدر عظیم هست که اگر تا ابد هم در این مورد صحبت بشه، باز هم حق مطلب رو ادا نکردیم. نظر شما در مورد سقای ادب و وفا چی هست؟

منتظر نظرات شما هستیم.


بسم الله...

 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

قل واحد فقال واحد فقال له قل اثنين فامتنع و قال اني استحي أن أقول اثنين بلسان قلت به واحد

محدث نوري در مستدرک الوسائل، به نقل از کشکول شهيد آورده است که:

روزي اميرالمؤمنين علي عليه ‏السلام حضرت عباس عليه‏ السلام و زينب کبري عليه االسلام را در دو طرف خودنشانده بود، و حضرت عباس عليه ‏السلام تازه زبان گشوده بود.

علي عليه‏ السلام به فرزندش حضرت عباس عليه‏ السلام فرمود: بگو يک (واحد)، او گفت: يک (واحد)، بعد فرمود: بگو دو (
اثنين)، حضرت عباس عليه‏ السلام خودداري کرد و گفت: شرم مي‏کنم به زباني که خدا را به يگانگي خوانده‏ ام، دو بگويم (يعني يکتاپرستان هرگز به شرک نمي‏گرايند، و دوئيت، خلاف توحيد است). اميرالمؤمنين عليه‏السلام پيشاني فرزندش را بوسيد.

حضرت زينب کبري عليهاالسلام، ناظر اين جريان بود، عرض کرد: پدر، آيا شما ما را دوست مي‏داري؟

حضرت فرمود: آري، فرزندان ما پاره جگرهاي ما مي‏ باشند. زينب کبري عليهاالسلام عرض کرد: يا أبتاه، حب خدا و حب اولاد چگونه در يک دل جمع مي‏شود؟ محبت شما نسبت به ما همانا شفقت مي‏باشد و محبت خالص براي خداست.


با شنيدن اين سخنان حکيمانه، محبت اميرالمؤمنين علي عليه ‏السلام نسبت به ايشان افزايش يافت
(1)








(1) خاتمة المستدرک للعلامة النوري ج 3 ص 815 عن مجموعة الشهيد الأول و رواه الخوارزمي في الفصل السادس من مقتل الحسين مخطوط-فرسان الهيجاء: جلد 1، صفحه‏ 191.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

درباره شخصیت حضرت عباس(ع) اگر هزاران کتاب دربارشون نوشته بشه باز هم کمه .......شخصیت والایی که معصوم نیست اما کمتر از مقام عصمت هم نیست........اما خیلی باید مراقب بود تا بعضی از کوته فکران که گمان میکنن با مدح غیرواقعی دارن شخصیت ایشون رو ابراز میکنن اما در اصل شان و مقام ایشون رو زیرسوال میبرند خدشه دار نشه.........
که این گونه افراد کم نیستند.......و متاسفانه مقام ایشون رو به هردلیل خواسته یا ناخواسته هدف قرار دادند و بهانه هایی برای وهابیت ایجاد میکنن..........

حضرت ابوالفضل(ع) مانند همه ما انسان هستند و تمام آیات قرآن که درباره هدایت بشر نازل شده برای ایشون هم نازل شده و هیچ فرقی بین انسان بودن نیست.........چراکه خداوند میفرمایند و ما راه به آدمی نشان دادیم خواه شاکر باشدو هدایت یابد و خواه کفران کند و خسران شود......
آری حضرت ابوالفضل(ع) راه هدایت را ...راه دفاع از اسلام را برگزید و اینگونه شد ابوالفضل(ع).......
منظور اینکه درباره شخصیت و عظمت پاک این بزرگوار غلو نشود....و طوری نشود که آبروی تشیع در یه چشم بر هم زدن در گفتاری به بهانه مدح ایشون از بین برود..............
صحرای کربلا جنگی بین ایمان مطلق و کفر مطلق بود.........و آنکسانی در ایمان مطلق بودند سعادتمند شدند.........پس چه زیباست که ایشان رو الگو قرار بدیم و در دفاع از اسلام و اهل بیت(ع) کوشا باشیم تا اینکه روز قیامت شرمنده ایشان نشویم.......

در مدح و اشعار و گفتار درباره شخصیت والای این بزرگوار دقت کنیم و به دیگران تذکر بدهیم.........

التماس دعا
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

هرچند تیر ، مشک و دلم را دریده است/ ای آب همتی کن و تا خیمه ها مریز . . .
سلام برعبدصالح خدا
 

!!~Pouya~!!

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):
اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از ديدگاه امامان معصوم (ع) دريابيم، كافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنيم.
در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدايت، سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.
در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس (ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.
روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:(الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.
امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود:هيچ روزي بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب كشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل

امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر يك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگار مي انداخت و ايشان را موعظه مي فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود: خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

اندازه دریا در نگاه مورچه بیکران تا بیکرانهاست.

حضرت ابوالفضل علیه السلام در بسیار بزرگتر از ذهن کوچک بنده است.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : 31. حضرت ابوالفضل العباس(ع)

نهایت فضل و ادب است
چه برازنده و زیباست نام نیکویش
"ابوفاضل"
در وصف او همین بس که شهدا به مقامش غبطه خورند
و چه زیبا لحظه ی شهادت پسر فاطمة الزهراء شد

 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بسم رب المهدی

به پدرش رفته بود
خودش انگشترش را می بخشید

اگر امانش می دادند. . .


 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
السلام علی العباس

عجب شعری استاد مجاهدی(از شاگردان اقای مجتهدی ) گفتنددر مورد حضرت عباس ...خدابرکت به عمرش بده

کنار پیکر خود التهاب را حس کرد
حضور شعله ور آفتاب را حس کرد
هنوز نبض نگاهش سر تپیدن داشت

که گرمی نفس همرکاب را حس کرد

و پیش از آن که بگوید برادرم دریاب

حضور فاطمه را بوتراب را حس کرد
نگاه ملتمس او خیال پرسش داشت
که در تبسم زهرا جواب را حس کرد

عطش سراغ وی آمد ولی نگفت انگار

صدای گریه بانوی آب را حس کرد
لبان زخمی فرق سرش دوباره شکفت
چه زود زخم عمیق رباب را حس کرد
به درک آبی چشمان خویش ایمان داشت
که در تلاطم دریا سراب را حس کرد
 
بالا