بخشش امام رضا(ع) و بی لیاقتیِ جلودی!

معین

خودمونی
"منجی دوازدهمی"


بعد از درگذشت امام كاظم(ع)، هارون الرّشيد خليفه عباسى يكى از فرماندهان خود را به نام جلودى، به مدينه فرستاد و دستور داد: به خانه هاى آل ابى طالب حمله كند، و لباس زنان را غارت نمايد و براى هر زنى فقط يك لباس بگذارد!

او دستور هارون را در مدينه اجرا كرد. وقتی نزديك خانه امام رضا(ع) آمد، حضرت همه زنها را در يك اتاق قرار داد و جلوی آن اتاق ايستاد و اجازه نداد جلودى وارد شود.

جلودى گفت: بايد داخل شوم و لباس زنان را بگیرم. امام قسم خورد كه زيور و لباس زنان را جمع كند و برایش بياورد، به شرطی که جلودى درون اتاق نيايد.

بالاخره با خواهش حضرت، او قانع شد. امام داخل اتاق رفت و طلا، لباس و اثاثيه منزل را جمع كرد و به جلودى داد و او همه را نزد هارون الرشيد برد.



موقعى كه مأمون فرزند هارون الرشيد به سلطنت رسيد نسبت به جلودى غضب كرد و تصمیم گرفت او را بكشد.

امام رضا(ع) در آن مجلس حاضر بود، از مأمون تقاضاى عفو او را كرد.

چون جلودى جنايت خود را نسبت به امام مى دانست، فكر كرد الان امام درباره او به بدى عمل گذشته اش شكايت مى كند. رو به مأمون كرد و گفت: تو را به خدا قسم مى دهم، سخن رضا(ع) را درباره من قبول نكن!!

مأمون هم گفت: چون من را به خدا سوگند دادی، حرفش را قبول نمى كنم! دستور داد گردن جلودى را بزنند و او را به قتل برسانند.






منبع:

راهنماى سعادت، جلد1، ص177

اعيان الشيعه، جلد1، ص60


 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بخشش امام رضا(ع) و بی لیاقتیِ جلودی!

محبت اهل بیت سعادت میخواهد و لیاقت :53:ممنون مطلب زیبایی بود :53:
 

Mehrdad M

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بخشش امام رضا(ع) و بی لیاقتیِ جلودی!

با حال بود :53:
 

arghavan

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بخشش امام رضا(ع) و بی لیاقتیِ جلودی!



بعد از درگذشت امام كاظم(ع)، هارون الرّشيد خليفه عباسى يكى از فرماندهان خود را به نام جلودى، به مدينه فرستاد و دستور داد: به خانه هاى آل ابى طالب حمله كند، و لباس زنان را غارت نمايد و براى هر زنى فقط يك لباس بگذارد!

او دستور هارون را در مدينه اجرا كرد. وقتی نزديك خانه امام رضا(ع) آمد، حضرت همه زنها را در يك اتاق قرار داد و جلوی آن اتاق ايستاد و اجازه نداد جلودى وارد شود.

جلودى گفت: بايد داخل شوم و لباس زنان را بگیرم. امام قسم خورد كه زيور و لباس زنان را جمع كند و برایش بياورد، به شرطی که جلودى درون اتاق نيايد.

بالاخره با خواهش حضرت، او قانع شد. امام داخل اتاق رفت و طلا، لباس و اثاثيه منزل را جمع كرد و به جلودى داد و او همه را نزد هارون الرشيد برد.



موقعى كه مأمون فرزند هارون الرشيد به سلطنت رسيد نسبت به جلودى غضب كرد و تصمیم گرفت او را بكشد.

امام رضا(ع) در آن مجلس حاضر بود، از مأمون تقاضاى عفو او را كرد.

چون جلودى جنايت خود را نسبت به امام مى دانست، فكر كرد الان امام درباره او به بدى عمل گذشته اش شكايت مى كند. رو به مأمون كرد و گفت: تو را به خدا قسم مى دهم، سخن رضا(ع) را درباره من قبول نكن!!

مأمون هم گفت: چون من را به خدا سوگند دادی، حرفش را قبول نمى كنم! دستور داد گردن جلودى را بزنند و او را به قتل برسانند.






منبع:

راهنماى سعادت، جلد1، ص177

اعيان الشيعه، جلد1، ص60



ممنون
:53:
 
بالا