یا رزاق ..

Yas_e_shab

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
سلیمان (ع) در کنار دریا نشسته بود نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت پس از مدتی قورباغه برگشت و مورچه از دهانش خارج شد.

سلیمان مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت: در قعر دریا سنگی تو خالی است و کرمی در آن زندگی میکند و نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم.

خدا مرا و قورباغه را مامور به دادن رزقش کرده .


یا رزاق ..


nvl6tp7n83ztbu2374kh.gif
 
بالا