♦•♦ ستاد شادسازی انجمن :d ♦•♦

Velayt

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
photo_2015-12-28_10-24-22.jpg
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
یک مردی رفت پیش پزشک خانواده گفت: دکتر زود بیا آپاندیس خانمم درد گرفته.
دکتر با تعجب گفت: من هفته پیش آپاندیس خانمت را عمل کردم.
مگر میشه یک نفر دو تا آپاندیس داشته باشه؟
مرد گفت: نه ولی یک مرد که میتونه دو تا زن داشته باشه!!!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ajmn555

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
داشتیم بنایی میکردیم
رفتم زنگ همسایه را زدم
دخترش اومد
گفتم ببخشید استمبولی دارید؟؟؟
گفت جاتون خالی
ظهر داشتیم خوردیم!!!!
خدا شاهد اوستا بنا وسط کوچه بیلو گاز میزد از خنده!!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ajmn555

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
یه پیرهن گذاشتم رو دیوار مهربانی چند روز بعد تن یکی دیدمش اونقدر بهش میومد




که رفتم با مشت و لگد از تنش درآوردمش!
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
باران بارید و شست گرد و غبار های روی شیشه سرد پنجره را
.
.
.
.
.
.
.
فقط مونده فرشا و پرده هاو یکم گردگیری آشپزخونه​
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
يه ضرب المثل چيني هست که ميگه:

اگه پدرت پولدار نيست اين تقدير اونه و تقصير تو نيست..
.
ولي اگه پدر شوهرت پولدار نيست ...
اين ديگه تقصير توئه و خاک تمام "پکن" تو سر بي لياقت ات!✋
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ali

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
من نیم ساعته دارم یه آهنربا رو به قرص آهن نزدیک میکنم نمیدونم چرا هیچ اتفاقی نمیفته؟




به نظرتون قرصا تقلبین؟
آهنرباها خرابن؟
من روانیم؟
موضوع چیه؟!!!!!!!
 

Velayt

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
فرجه چیست؟

بلانسبت شما؛روم به دیوار!
همانطور که قبل از ذبح گوسفند بهش آب می‌دن


، به دانشجو هم قبل از امتحانات فرصتی می‌دن تا برای خودش خوش باشه
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
مردی داشت از خیابان رد میشد، صدایی گفت: ایست!
او ایستاد، همان لحظه آجری جلوی پاش افتاد...
نفس راحتی کشید و به راه افتاد، تا خواست از خیابون رد بشه باز همان صدا گفت: ایست!

همان لحظه ماشینی با سرعت از جلوش رد شد...
او پرسید: تو کیستی؟ ندا آمد: فرشته نگهبانت!
گفت: پس وقتی من داشتم ازدواج می کردم، تو کدوم گوری بودی؟؟!!!
گفت خبر مرگم دو دقیقه رفتم دستشویی اومدم دیدم گند زدی به زندگیت


Okay @ChanneliR
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
یه سگ‌داشتیم بابام گذاشتش تو گونی بردش بیابون که ولش کنه!

عصرشد بابام‌ نیومد مامانم زنگ زده میگه: کجایی سگه دوباره برگشته!

بابامم میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم :))
 
بالا