آیا حضرت زینب(س) جزو معصومان نیستند؟

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
آیا حضرت زینب(س) جزو معصومان نیستند با این که پدر و مادر ایشان هر دو معصوم بودند؟

پاسخ


قبل از جواب سوال بیان چند نکته خالی از لطف نیست.
الف:عصمت یعنی اینکه انسان به مرتبه ای از معرفت نائل شود که حقیقت و باطن گناه را مشاهده کند و چون انسان در این حالت با ملکوت هستی و جنبه‏های باطنی عالم در ارتباط هست، هرگز دچار اشتباه و خطا نمی‏شود. پس مصونیت از گناه و اشتباه، لازمه عصمت می‏باشد.
ب: گروهی از انسان ها ممکن است به مقام عصمت از گناه نائل شوند؛ اما عصمت از خطا و اشتباه مختص به انبیاء و ائمه :S (31): و بعضی از بندگان خاص خداوند است.
ج: اشخاصی که از اولیاء خداوند هستند؛ مانند حضرت عباس که به فرموده امام صادق(ع)؛ انبیاء در روز قیامت به مقام او غبطه می‏خورند و حضرت زینب(س)، معصوم از گناه هستند، اما عصمت از اشتباه در مورد آنان صادق نیست. اگر چه این گونه افراد با توجه به مقام معنوی و روحانیشان؛ به ندرت ممکن است دچار اشتباه شوند، اما نمی‏توان امکان اشتباه را در مورد آنان به کلی منتفی دانست.
د: تمام انبیاء الهی از آدم(ع) تا خاتم(ص) با حفظ مراتب و درجات متفاوتی که دارند؛ معصوم هستند، اما در مکتب حیاتبخش اسلام و از زمان پیامبر اکرم(ص) به بعد؛ تنها چهارده تن معصوم هستند و وقتی چهارده معصوم می‏گوییم، مقصود ما این معنا هست؛ نه انحصار تمام معصومین اعصار و امصار و نسل های تاریخ.
حضرت زینب علیها السلام به اعتراف همه تاریخ نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلت های والای اخلاقی و الهی بودند و در سایه این کمالات به مرتبه ای از منزلت انسانی دست یافتند که شایستگی محرم راز الهی و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشی از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند. حضرت این را به برکت عنایات خاص الهی و پاکی سرشت و نحوه تربیت و پرورش در دامن پیامبر صلی الله علیه وآله و فاطمه علیها السلام و امیرالمؤمنین علیه السلام و تلاش هایی که در راستای کسب سجایای اخلاقی و به جای آوردن عبادات و فرامین الهی انجام داده بود به دست آورد.
القابی که برای آن حضرت نقل شده به گوشه هایی از عظمت شخصیت این بزرگ بانوی اسلام دلالت دارند. از جمله: عالمه غیر معلمه، نائبة الزهراء، عقیلة النساء، الکامله، ولیدة الفصاحة، الصدیقة الصغری، المعصومة الصغری، صابرة محتسبه، بطلة کربلا، سلیلة الزهراء، امینة الله، محدثه، ناموس کبریا، قرة عین مرتضی، عقیلة بنی هاشم، محبوبة المصطفی، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سر ابیها[1] و...خلاصه این که تک تک این لقب ها به گوشه کوچکی از فضیلت ها و اوصاف برجسته آن حضرت دلالت دارندکه در این مجال نمی گنجد.
باید گفت: «شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب سلام الله علیها نایبه زهرا، امینه خدا... را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد».[2]
ابن اثیر می نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی علیه السلام و مادر خود فاطمه سلام الله علیها بود.»[3]



پی نوشت:

[1] خصائص الزینبیه نوشته سید نورالدین جزایری.

[2]خان سپهر، عباسقلی، پیشین، ص 73.

[3]صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان، تهران، نشر مطهر، چاپ اول، 1372، ص 392، به نقل از وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص432.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : آیا حضرت زینب(س) جزو معصومان نیستند؟


زينب؛ صبر تاريخ بود بر صراط مستقيمش
سلام علي قلب زينب الصبور

هر چند نداي "هل من ناصرٍ" ندايي در طول تاريخ است، اما اين روزها نداي "هل من ناصرٍ حسين" ديگر به گوش نمي رسد؛ تكبيرهاي حسين بر شمشير زدن علي اكبرش خاموش شده است و ديگر حتي صداي ناله ي شش ماهه هم نمي آيد.
رسالت حسين و ياران شهيدش در ماجراي كرب و بلا، ظهر همان روز با ذبح عظيم خون خدا پايان يافت. اما اين پايان واقعه كرب و بلا نبود. اگر عاشورا، روز عشق بازي شهدا در محضر حق، با سرهاي بريده و بدن هاي متلاشي شده بود، اين روزها، روزهاي مصيبت و تنهايي و اسارت زن ها و بچه هاست؛ روزهاي تجلّي عبوديت زن ها و بچه هاي خردسال است...اين روزها، روزهاي زينب است.
تقدير پروردگار براي نشان دادن صراط مستقيمِ تاريخ، بر مصيبت و اسارت آل الله تعلق گرفته است. اكنون "خون حسين"، اين امانت الهي، در دستان امام سجاد عليه السلام و عقيله ي بني هاشم است. پيش از ظهر آن روز، حسين بارها با خواهرش در مورد حوادث آينده گفتگو و او را به صبر در برابر آنها توصيه مي كرد؛ چرا كه انوار خون حسين عليه السلام، بايد آينده ي تاريخ بشريت را روشن و الهي كند...ولي اين خون نياز به روشن گري دارد و چه كسي بهتر از شيرزن بني هاشم، شير دختر فاتح خيبر، خواهر ابالفضل العباس، زينب كبري عليها السلام.
اما چه بگويم؟! اين راه دشواري است كه شجاعت ابراهيم مي خواهد، استقامت نوح و فصاحت علي و صد البته صبر ايوب را.
راستي داستان ايوب نبي را شنيده اي؟ صبر ايوب نبي زماني شهره ي تاريخ شد كه او از آزمايش ها و بلاهاي گوناگون سربلند بيرون آمد. او ابتدا مال و دارايي هايش را از دست داد و سپس فرزندان و خاندانش و در مرحله آخر نيز سلامتي اش را؛ اما از شكرگزاري اش كاسته نشد و به همين دليل، پروردگار، همه ي چيزهايي كه از دست داده بود را به او باز گرداند.
اما بگذار بگويم كه صبر و مصيبت زينب چيز ديگري است. زينب خردسال رحلت بزرگترين مرد تاريخ را ديد؛ شهادت خيرالنساء را از نزديك لمس كرد؛ شريك غم درد و رنج تنهايي پدر شد...
اما اين پايان مصيبت هاي زينب نبود! او بايد قبل از ظهر آن روز چيزهاي ديگري را نيز ببيند و ديد. او فرق شكافته ي "قسيم جنة و نار" را ديد و با اينكه دخترها باباي اند ولي در كنار سر شكافته پدر جان نداد. او بايد مي ديد بعد از شهادت پدر، بر سر منبرها و در مسجدها، علي را لعن مي كنند و دشنام مي دهند. او بايد غريبي برادرش حسن و بي وفايي يارانش نسبت به رهبرشان را ببيند، او بايد در تشت، جگرهاي امامي را ببيند كه پيامبر امت، او را سرور بهشتيان ناميد. او بايد تيرباران شدن تابوت صراط مستقيم را هم مشاهده كند...
همه ي اين ها از زينب كوهي ساخت كه بتواند بار مصيبت عُظمي را تحمل كند. حسين جان مصيبت تو چقدر عظيم بود كه شيرزن بني هاشم با تجربه ي اين همه مصيبت، بعد از ظهر آن روز، اشبه الناس به مادرش شده بود؛ قدش خميده شده بود و موهايش سفيد و قلبش با ضربان "حسين" "حسين" لحظه شماري مي كرد تا هر چه زودتر از اين كره ي خاكي رخت بربندد و به سالار و محبوبش برسد.
اسطوره ي صبر! امروز مادران و خواهران و همسران شهدا به تو اقتدا مي كنند و مردانه ايستاده اند و عَلَم رسوايي ظالمان تاريخ و يزيديان زمانه را برافراشته نگه داشته اند.
 
بالا